< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/10/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم المحبّه و التّولی مع الکفّار و المخالفین و حسن المعاشره معهم.

مقدّمه: به مناسبت این که در هنگام تقیّه و إضطرار ارتکاب بعضی از محرّمات جائز می شود بزرگان در برخی محرّمات که

احیاناً موارد تقیّه است بحث نموده اند که از جمله آن ها حرمت دخول کفّار أعمّ از مجوس و یهود و نصاری و مشرکین در مساجد است و بحث شده که آیا همچنان که ناصبی ها نجس و بلکه انجس من الکلب هستند یهود و نصاری نیز نجس هستند یا خیر؟

در اینجا دو بحث مطرح است یک بحث در تنجّس مسجد است که بلا اشکال حرمت دارد و بحث دیگر در دخول نجاست در مسجد است، اگر قائل شدیم یهود و نصاری نجس هستند و از أدلّه إستفاده نمودیم که دخول کفّار همچون دخول مشرکین در مساجد است در نتیجه دخول یهود و نصری در مساجد قهراً حرام خواهد بود و همچنین اگر در دخول یهود و نصاری به مساجد صدق اهانت به مسجد شود در این صورت نیز دخول آن ها حرام خواهد بود خواه موجب تنجیس مسجد بشود یا نه ولی اگر قائل شدیم که فقط تنجیس مسجد حرام است نه داخل نمودن نجاست در مسجد در این صورت دخول یهود و نصاری اگر موجب تنجیس مسجد و صدق اهانت به مسجد نشود حرمتی نخواهد داشت و معمولاً هم در عرف دخول کفّار در مساجد به عنوان دیدن آثار باستانی اهانت محسوب نمی شود بلکه دخول آنان مسأله توریستی و ارائه فرهنگ مسلمان ها است در نتیجه اهانت صدق نمی کند و بالتبع حرمتی ندارد.

قبلا گفتیم دوستی و تولّی با کفّار به تصریح قرآن حرام است و اگر هم با آنان ارتباط و رفت و آمد داریم این ارتباط نباید همراه با محبت باطنی باشد و از طرفی منافاتی نیست بین این که با کفّار نشست و برخواست داشته و یا ارتباط و رفتار نیکو و مودبانه داشته باشیم و بین این که در دل آنان را دشمن بداریم باری آنچه در ارتباط با آن ها مسلّم است این است که نباید نسبت به آن ها محبت باطنی داشته باشیم و در خصوص سلام نمودن و مصافحه با آنان نیز نهی شده است ولی منافاتی ندارد که با آنان برخورد نیکو داشته و با خوش رویی و حسن معاشرت و ادب در گفتار رفتار نماییم چرا که اساس دین برپایه اخلاق و ادب بنا شده است و یکی از علل بعثت أنبیاء الهی متخلق نمودن مردم به اخلاق پسندیده بوده است چنان که پیامبر اکرم  فرمودند: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».

و أصلاً دین ما دین عطوفت و مهربانی است و پیامبر گرامی إسلام  با یهود و کفّار و مشرکین مدارا نموده و اخلاق پسندیده داشتند و لو این که آن ها بی ادبی و بد رفتاری می نمودند تا جایی که وقتی در هنگام ملاقات با حضرت بجای سلام نمودن می گفتند سام علیک حضرت با آنان بجای تندی و غضب مدارا نموده و در جواب می فرمودند: و علیکم، در حسن مصاحبت امیر المؤمنین علی  با یهودی حدیثی وارد شده که شاهد بر این مطلب است:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ  «أَنَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  صَاحَبَ رَجُلًا ذِمِّيّاً فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ أَيْنَ تُرِيدُ يَا عَبْدَ اللَّهِ قَالَ أُرِيدُ الْكُوفَةَ فَلَمَّا عَدَلَ الطَّرِيقُ بِالذِّمِّيِّ عَدَلَ مَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ لَهُ الذِّمِّيُّ لِمَ عَدَلْتَ مَعِي فَقَالَ لَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ  هَذَا مِنْ تَمَامِ حُسْنِ الصُّحْبَةِ أَنْ يُشَيِّعَ الرَّجُلُ صَاحِبَهُ هُنَيْئَةً إِذَا فَارَقَهُ وَ كَذَلِكَ أَمَرَنَا نَبِيُّنَا وَ فِيهِ أَنَّ الذِّمِّيَّ أَسْلَمَ لِذَلِكَ». [1]

عَنْ يُونُسَ عَنْ كَثِيرِ بْنِ عَلْقَمَةَ قَالَ: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  أَوْصِنِي فَقَالَ أُوصِيكَ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْوَرَعِ وَ الْعِبَادَةِ وَ طُولِ السُّجُودِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ فَبِهَذَا جَاءَنَا مُحَمَّدٌ ص صِلُوا فِي عَشَائِرِكُمْ وَ عُودُوا مَرْضَاكُمْ وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَكُمْ وَ كُونُوا لَنَا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا عَلَيْنَا شَيْناً حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَلَاتُبَغِّضُونَا إِلَيْهِمْ فَجُرُّواإِلَيْنَا كُلَّ مَوَدَّةٍ وَ ادْفَعُوا عَنَّا كُلَّ شَرٍّ».[2]

از دیگر محرّماتی که در هنگام تقیّه جائز است: بیع مصحف به کفّار ، ازدواج با کفّار و فروش عبدِ مسلم به کفّار است که به جهت این که بحث ما در خصوص تقیّه است در بعضی از أحکام به مناسبت بحث شد ولی به جهت اختصار در تمام موارد بحث نمی کنیم.

مسأله بعدی که در تقیّه مطرح شده این است که آیا در جواز تقیّه عدم وجود مندوحه معتبر است یا خیر؟شرطِ صدق عنوان اجتماع امر و نهی در أصول:

در علم أصول در مسأله اجتماع امر و نهی بحث شده است که در صورتی صدق عنوان اجتماع امر و نهی در مسأله می شود که مندوحه در بین نباشد مثلاً نماز در دار غصبی در صورتی در مسأله اجتماع امر و نهی مطرح است که وقت نماز تنگ باشد و فرد نتوانند نماز را در وقت اداء و لو در آخر وقت بخواند یعنی مضطرّ به خواندن نماز در دار غصبی در حال خروج بشود حال چون تقیّه به جهت إضطرار جائز است می گوییم: درست است که محرّمات در حال تقیّه و إضطرار جائز می شود ولی صدق إضطرار در صورتی است که مندوحه در بین نباشد.

بر این اساس اگر بدانیم که دخول در مجلسی موجب می شود مضطرّ به خوردن گوشت خوک و یا شراب و یا ارتکاب حرام دیگری شویم و این در حالی است که می توانیم از اوّل وارد آن مجلس نشویم تا این محذورات برای ما پیش نیاید در این صورت چون در حقیقت إضطرار به حرام نداریم زیرا در إختیار ما است و می توانیم داخل این مجلس نشده و بالتبع مضطرّ به حرام نشویم و اگر کسی وارد چنین مجلسی شود معاقب است به استناد قاعده: « الامتناع بالإختیار لا ینافی الاختیار» در این صورت إضطرار صادق نیست و با وجود مندوحه و امکان ترک مجلس رأساً، تقیّه جائز نخواهد بود.

البتّه در مورد برخورد با سنّی ها و خصوص نماز به روش آن ها از جهت تقیّه مداراتی منعی نیست و در روایات تجویز شده است که با امکان إتیان نماز به صورت صحیح در آخر وقت، و یا با امکان نماز در محل دیگری که مبتلی به تقیّه نیست در این دو صورت فرد شیعی می تواند به جهت تقیّه مداراتی نماز را به روش آنان در اوّل وقت و در مسجد آنان بخواند و در این مورد دلیل داریم ولی در غیر مورد نماز و در غیر مواردی که دلیل داریم نمی توانیم با وجود مندوحه تقیّه نماییم چون با وجود مندوحه إضطرار صادق نیست.

ان قلت: برخی گفته اند وقتی در مورد سنّی ها عدم وجود مندوحه لازم نیست و می توانیم در اوّل وقت نماز را تکتّفاً بخواهیم در مورد کفّار که أسوأُ حالاً از أهل تسنّن هستند به طریق اوّلی با وجود مندوحه تقیّه جائز است.

قلت: در مورد أهل تسنّن و در خصوص نماز به روش آنان و یا شرکت در نماز جماعت آنان دلیل داریم و امر به تقیّه مداراتی با آنان شده است اگر چه مندوحه در بین باشد و می توانیم نماز را به روش آنان در غیر إضطرار در اوّل وقت بخوانیم ولی در مورد کفّار دلیل نداریم و از طرفی با وجود مندوحه إضطرار صادق نیست تا این که تقیّه جائز باشد، و التقیّه فی کل شیء اضطرّ الیه ابن آدم «علی ما فی الحدیث».

آیا تودّد و تولّی یعنی دوستی و صداقت «إختیار به عنوان صدیق» با أهل تسنّن جائز است؟

تودّد و تولّی با کفّار به تصریح قرآن حرام است «لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ اوّليَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ»[3] و همچنین شکی نیست که مودت و محبت سنّی ناصبی نیز حرام است ولی در غیر ناصبی آیا اتخاذ آنان به عنوان دوست حرام است؟

از روایات إستفاده می شود کسانی که با دشمنان أهل بیت  دوستی نموده و یا با دوستان آنان دشمنی کنند اگر چه به زبان نسبت به أهل بیت پیامبر اکرم  اظهار محبت نمایند این محبت هیچ فائده ای برای آنان نخواهد داشت بلکه آنان در واقع دشمن أهل بیت و دشمن پیامبرند «و در حقیقت به آیه مودّت پایبند نیستند» در نتیجه اگر فرض شود که سنّی ها مبغض دوستان أهل بیت  و یا دوست دشمنان آنان هستند دوستی با آنان جائز نخواهد بود.

فِي صِفَاتِ الشِّيعَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ»عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْخَزَّازِ قَالَ «سَمِعْتُ الرِّضَاع يَقُولُ إِنَّ مِمَّنْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ فِتْنَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنَ الدَّجَّالِ فَقُلْتُ بِمَا ذَا؟ قَالَ بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ اوّليَائِنَا إِنَّهُ إِذَا كَانَ كَذَلِكَ اخْتَلَطَ الْحقّ بِالْبَاطِلِ وَ اشْتَبَهَ الْأَمْرُ فَلَمْ يُعْرَفْ مُؤْمِنٌ مِنْ مُنَأفق ».[4]

به مقتضای این کلام «بِمُوَالاةِ أَعْدَائِنَا وَ مُعَادَاةِ اوّليَائِنَا» دوستی قلبی با أهل تسنّن جائز نیست همان کسانی که دیدن فیلم مختار را تحریم کردند و در مقام تعلیل گفتند چون در این فیلم به عبد الله بن زبیر بی احترامی شده است و این خود اظهار دوستی با عبد الله بن زبیر است همان کسی که شیعیان و خاندان امیر المؤمنین علی  را جمع نمود و بنا داشت همگی را آتش بزند و در حال حاضر می بینیم سنّی های ایران در عید فطر تابع عربستان هستند و هر چه به آن ها می گوییم ماه در ایران رؤیت نشده است آن ها توجّه ننموده و بی چون و چرا تبعیت می کنند از کسانی که دوست دار و طرف دار دشمنان أهل بیت  هستند یا چطور می شود به غزالی اظهار دوستی کنیم که لعن یزید را جائز نمی داند همان یزیدی که أهل بیت پیامبر  را چهل منزل به عنوان اسیر و کسانی که ازدین خارج شده اند به اسارت برد آیا بر چنین کسانی صدق نمی کند که دشمنان أهل بیت  را دوست داشته و یا دوستان أهل بیت  را دشمن می دارند.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنْ‌. ‌أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ الرِّضَاع قَالَ: «مَنْ وَالَى أَعْدَاءَ اللَّهِ فَقَدْ عَادَى اوّليَاءَ اللَّهِ وَ مَنْ عَادَى اوّليَاءَ اللَّهِ فَقَدْ عَادَى اللَّهَ وَ حقّ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ نَارَ جَهَنَّمَ».[5]

فِي الْمَجَالِسِ وَ صِفَاتِ الشِّيعَةِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِكٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ

زَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: «مَنْ أَحَبَّ كَافِراً فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ مَنْ أَبْغَضَ كَافِراً فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ ثُمَّ قَالَ ع صَدِيقُ عَدُوِّ اللَّهِ عَدُوُّ اللَّهِ».[6]

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطُّوسِيُّ فِي مَجَالِسِهِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سَهْلِ بْنِ الْوَكِيلِ «4» عَنْ ظَفْرِ بْنِ حُمْدُونٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ مِيثَمٍ التَّمَّارِ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنِّي وَجَدْتُ فِي كُتُبِ أَبِي أَنَّ عَلِيّاً‌ع قَالَ لِأَبِي يَا مِيثَمُ أَحْبِبْ حَبِيبَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً زَانِياً وَ أَبْغِضْ مُبْغِضَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّ كَانَ صَوَّاماً قَوَّاماً فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولُ اللَّهِ  وَ هُوَ يَقُولُ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ اوّلٰئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَيَّ وَ قَالَ هُمْ وَ اللَّهِ أَنْتَ وَ شِيعَتُكَ وَ مِيعَادُكَ وَ مِيعَادُهُمُ الْحَوْضُ غَداً غُرّاً مُحَجَّلِينَ مُتَوَّجِينَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هَكَذَا هُوَ عِنْدَنَا فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع». [7] و الحمد لله و صلی الله علی رسوله و علی آله الطاهرین.

 


[3] آل‌عمران : 28.
[5] - وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج‌16، ص: 180ح11 باب وجوب حبّ المؤمن وبغض الكافر وتحريم العكس.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo