< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/10/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: التشبيب بالمرأة المعروفة المؤمنة المحترمة‌

مقدّمه: تشبیب یعنی این که فرد در شعر سرایی و یا نثر، جمال و محاسن زنی را ترسیم نماید و این کار خود معمولاً موجب تحریک و تهییج شهوت دیگران می شود برخی گفته اند ماده تشبیت بعید نیست که از شباب گرفته شده باشد چرا که تشبیب پیوسته ملازمه با شباب دارد و معمولاً در جوانان صاحب قوای جوانی محقّق می شود بر این اساس تشبیب اختصاص به ذکر محاسن زن ندارد بلکه نسبت به پسرهای زیبا نیز انجام می گیرد. از این جهت زلیخا به حسب زیبایی ظاهری بی مثالی که یوسف پیامبر  داشت عاشق دلباخته وی گردید.

عمدتاً در تشبیب نظر به زیبائیهای ظاهری زن است نه کمالات معنوی، عشق هم که محبّت مفرط است ناشی از ذکر همین خصوصیّات ظاهری افراد بوده است، نقل شده به مجنون گفتند: لیلا که اینقدر دلباخته و شیفته او هستی زیبایی چندانی ندارد بلکه سیاه حبشی است مجنون در جواب گفت سیاهی او به منزله مشکی کم پیدا است.

شیخ طوسی در مبسوط اوّلین کسی است که به مناسبت بحث شهادت، حرمت تشبیب را مطرح نموده است: و إن تشبب بامرأة و وصفها في شعره نظرت، فان كانت ممن لا يحل له وطيها ردت شهادته، و إن كانت ممن تحل له كالزوجة

و الأمة كره، و لم ترد شهادته و إن تشبب بامرأة مبهما و لم تعرف كره و لم ترد شهادته لجواز أن يكون ممن تحل له.[1]

انواع تشبیب:

تارة تشبیب و شعر سرایی نسبت به زن مؤمنِ معيّن است که همسر فردِ مشبّب نیست و برای دیگران نیز بازگو می کند این مورد قدر متیقّن از حرمت تشبیب است و اما تشبیب ،نسبت به زوجه محرم خود فرد است یا سایر محرم خود که برای دیگران نیز نقل نمی کند در این صورت منعی ندارد و گاه تشبیب به شعر سرایی و ذکر محاسن نسبت به زن خیالی در ذهن است که در این صورت هم منعی ندارد. و گاه تشبیب، توصیف زنی نامعروف است که در این مورد و مورد قبل اگر موجب تهییج دیگران نباشد حرمتی نداشته بلکه مکروه است.[2]

با توجّه به این که عنوان تشبیب در روایات ذکر نشده است سؤال این است: چرا بزرگان حکم به حرمت تشبیب نموده اند و این در حالی است که هیچکدام از أدلّه ای که به عنوان دلیل بر حرمت تشبیب ذکر نموده اند در همه جا منطبق با تشبیب نیست و نهایتاً نسبت اکثر أدلّه با تشبیب عام و خاص من وجه است در هر حال بزرگان برای حرمت تشبیب وجوهی را ذکر نموده اند.

مثلاً چنان که در درس قبل گفتیم فرموده اند: 1-تشبیب موجب هتک حرمت زن و نزدیکان زن است: مسلّم است اگر کسی محاسن و زیبایی های محارم مؤمنی را ذکر کند موجب هتک حرمت آن زن مؤمنه می شود.

مناقشه أستاد أشرفی :

گفتیم نسبت بین هتک حرمت و تشبیت، عام و خاص من وجه است چرا که در بسیاری از موارد تشبیب صادق است ولی هتک حرمت صادق نیست و یا بالعکس مثلاً کسی که نسبت به محاسن زنی شعر سرایی می کند ولی منتشر بین مردم نمی کند و یا منتشر می کند ولی در بین محارم او منتشر می کند که موجب هتک نمی شود در این صورت وجهی برای حرمت نیست در نتیجه نمی توان هر تشبیبی را مصداق هتک دانست، چرا که تشبیب با هتک ملازمه ای ندارد و اگر هم حرمت تشبیب از جهت صدق عنوان هتک باشد اختصاص به زن مؤمنه ندارد بلکه نسبت به مرد و زن و فرزند نیز اگر هتک صادق باشد حرام است.

2-استلزامه ایذائها. چنانچه گذشت این دلیل هم عمومیت ندشت بلکه برخی زنان از ذکر محاسن آنان توسّط دیگران نه تنها اذیت نمی شوند بلکه خوشحال می شوند و از طرفی اختصاص به زن مؤمنه ندارد بلکه زن یهودی یا مسیحی که در حمایت إسلام هست را نیز حرمت شامل می شود.

3-موجب اغراء ّجهال می شود. تشبیب موجب گمراه شدن جهال و فساق است زیرا کسی که شعری در محاسن مخفی زنی می سراید موجب تحریک و تهییج شهوت در دیگران شده و ممکن است موجب تعرض و مزاحمت نسبت به آن زن شود که از این جهت حرام است.

جواب: در صورتی که شعر بگوید و در إختیار دیگران هم بگذارد ممکن است موجب اغراء جهال شود ولی اگر در إختیار دیگران نگذارد و یا موجب اغراء جهال فاسق نشود در این صورت اغراء صادق نیست و بالتبع حرمتی نیز ندارد.

4- به نظر می رسد که عمده دلیل بر حرمت إستفاده حکم ازمجموع أدلّه و لزوم تحفّظ زنان در ارتباط و خلوت با نامحرمان باشد.

الف: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  بِمَ تُعْرَفُ عَدَالَةُ الرَّجُلِ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ حَتَّى تُقْبَلَ شَهَادَتُهُ لَهُمْ وَ عَلَيْهِمْ فَقَالَ أَنْ تَعْرِفُوهُ بِالسَّتْرِ وَ الْعَفَافِ «وَ كَفِّ الْبَطْنِ» وَ الْفَرْجِ وَ الْيَدِ وَ اللِّسَانِ وَ يُعْرَفُ بِاجْتِنَابِ الْكَبَائِرِ الَّتِي أَوْعَدَ اللَّهُ عَلَيْهَا النَّارَ مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا وَ الرِّبَا وَ عُقُوقِ الْوَالِدَيْنِ وَ الْفِرَارِ مِنَ الزَّحْفِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ.[3]

ب: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الطَّيَّارِ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِينَةَ وَ طَلَبْتُ بَيْتاً أَتَكَارَاهُ فَدَخَلْتُ دَاراً فِيهَا بَيْتَانِ

بَيْنَهُمَا بَابٌ وَ فِيهِ امْرَأَةٌ فَقَالَتْ تُكَارِي هَذَا الْبَيْتَ قُلْتُ بَيْنَهُمَا بَابٌ وَ أَنَا شَابٌّ فَقَالَتْ أَنَا أُغْلِقُ الْبَابَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَحَوَّلْتُ

مَتَاعِي فِيهِ وَ قُلْتُ لَهَا أَغْلِقِي الْبَابَ فَقَالَتْ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ الرَّوْحُ دَعْهُ فَقُلْتُ لَا أَنَا شَابٌّ وَ أَنْتِ شَابَّةٌ أَغْلِقِيهِ فَقَالَتِ اقْعُدْ أَنْتَ فِي بَيْتِكَ فَلَسْتُ آتِيكَ وَ لَا أَقْرَبُكَ وَ أَبَتْ أَنْ تُغْلِقَهُ فَلَقِيتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  فَسَأَلْتُهُ عَنْ ذَلِكَ فَقَالَ تَحَوَّلْ مِنْهُ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَالْمَرْأَةَ إِذَا خُلِّيَا فِي بَيْتٍ كَانَ ثَالِثُهُمَا الشَّيْطَانَ.[4]

ج: عَنْ رَسُولُ اللَّهِ  أَنَّهُ نَهَى عَنْ مُحَادَثَةِ النِّسَاءِ يَعْنِي غَيْرِ ذَوَاتِ الْمَحَارِمِ وَ قَالَ لَا يَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ فَمَا مِنْ رَجُلٍ خَلَا بِامْرَأَةٍ إِلَّا كَانَ الشَّيْطَانُ ثَالِثَهُمَا وَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ  أَنَّهُ قَالَ حَدِيثُ النِّسَاءِ مِنْ مَصَائِدِ الشَّيْطَانِ‌.[5]

ه: أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ حَدَّثَنِي مُوسَى قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ  قَالَ ثَلَاثَةٌ

مَنْ حَفِظَهُنَّ كَانَ مَعْصُوماً مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ وَ مِنْ كُلِّ بَلِيَّةٍ مَنْ لَمْ يَخْلُ بِامْرَأَةٍ لَا يَمْلِكُ مِنْهَا شَيْئاً وَ لَمْ يَدْخُلْ‌ ‌عَلَى سُلْطَانٍ وَ لَمْ يُعِنْ صَاحِبَ بِدْعَةٍ بِبِدْعَتِهِ‌. [6]

د: الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِيُّ فِي لُبِّ اللُّبَابِ، رُوِيَ: أَنَّ إِبْلِيسَ قَالَ لَا أَغِيبُ عَنِ الْعَبْدِ فِي ثَلَاثِ مَوَاضِعَ إِذَا هَمَّ بِصَدَقَةٍ وَ إِذَا خَلَا بِامْرَأَةٍ وَ عِنْدَ الْمَوْتِ‌. [7]

ر: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مِسْمَعِ بْنِ أَبِي سَيَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: فِيمَا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ  الْبَيْعَةَ عَلَى النِّسَاءِ أَنْ لَا يَحْتَبِينَ وَ لَا يَقْعُدْنَ مَعَ الرِّجَالِ فِي الْخَلَاءِ.[8]

مرحوم أستاد خویی ره: در مورد حرمت خلوت با نامحرم به این مضمون حدود 15 روایت دیگر موجود است که أستاد خویی ره فرموده اند اوّلاً: روایات در این زمینه تماماً ضعیف السند است «ولی به ایشان اشکال شده که روایات در این زمینه متعدّد است و از دیرباز فقهاء طبق آن فتوی به حرمت داده اند».

ثانیاً: روایات خلوت با نامحرم حمل می شود به مورد خلوت در بیت الخلاء چنان که سابقاً در عرب جاهلیت مرسوم بود که محل های بزرگی را برای خصوص قضاء حاجت، در نظر می گرفتند که گاه زن و مرد در آن جا خود را از بول و غائط تخلیه می کردند و پیامبر اکرم  از این امر نهی فرمودند.

نظر أستاد أشرفی : معلوم نیست که مراد از این دسته روایات تماماً این معنی که أستاد گفته است باشد و بالاخره

روایات در زمینه شدّت اهتمام شارع در حفظ روابط نا مشروع بین محرم و نا محرم فراوان است و می توان از مجموع أدلّه دوازده گانه که بعض اعلام جمع نموده اند با أعمال کمی شم الفقاهه حرمت تشبیب را إستفاده نمود و از مجموع أدلّه برداشت نمود که نباید عوامل تهییج و تحریک شهوت در مردان فراهم شود و یکی از مصادیق تهییج مخصوصا برای جوانان همین تشبیب است.

در نتیجه این که خواسته باشیم از خصوص هر یک از این أدلّه بنفسه حکم حرمت تشبیب را إستفاده کنیم این امر صحیح نیست چرا که این عناوین ملازمه با تشبیب ندارند بلکه نسبت بین آن ها با تشبیب عام و خاص من وجه است و بعض موارد مذکوره مکروه و بعض دیگر حرام است و مرحوم شیخ ره می فرماید از مجموع أدلّه مذکور إستفاده می شود که زن باید در حجاب کامل مستور و محفوظ و پوشیده باشد و از طرفی تشبیب مخالف با ستر و عفت و محفوظ ماندن زن است.

خاطره: قدیم که در مشهد در درس تفسیر مرحومِ پدر دکتر علی شریعتی شرکت می کردیم ایشان می فرمودند بعد از نزول آیه شریفه «فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَض»[9] زنان در دهان خود، آلو می گذاشتند تا این که صدای آن ها خشن شود و نا محرمان تحریک و تهییج نشوند.

لذا مرحوم ایروانی ره می فرماید: ليت شعري أيّ شي‌ء ينهض لو لم تنهض هذه الوجوه و أيّ منها محلّ للخدش فيه و العجب أنه

عدل عن هذه الوجوه إلى وجوه أخرى في غاية الضّعف نعم المناقشة في عموم هذه الوجوه في محلّها. «الإستدلال على الحرمة التشبیب اجمالاً]

1- استلزام التشبيب هتكها و إدخال النقص عليها و على أهلها. 2- استلزامه إيذاءها. 3- استلزامه إغراء الفسّاق بها. 4- التشبيب من أقسام اللهو و الباطل.5- من أنواع الفحشاء المحرّمة. 6- منافاته للعفاف المأخوذ في العدالة. 7- فحوى حرمة النظر إلى الأجنبية. 8- فحوى منع الخلوة بها. 9- فحوى المنع عن جلوس الرجل في مكانها حتى يبرد. 10- فحوى الأمر بتسترها عن نساء أهل الذمّة لأنّهنّ يصفن لأزواجهن. 11- فحوى الأمر بتسترها عن الصبي المميز الذي يصف ما يرى. 12- فحوى المنع عن خضوعهن بالقول و ضرب أرجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن، إلى غير ذلك من المحرّمات و المكروهات التي يعلم منها حرمة ذكر المرأة المعينة المحترمة بما يهيّج الشهوة عليها خصوصا ذات البعل التي لم يرض الشارع بتعريضها للنكاح بقول: «ربّ راغب فيك.»‌ [10]

حاصل عرض اینجانب آن است که: از آن همه آیات و روایات که در موارد مختلف نسبت به لزوم اجتناب از نظر به اجنبی و اجتناب از اختلاط زن و مرد و تحرّز از خلوت نمودن با نامحرمان و حرمت ابداء زینت یا تبرّج زنان و حتی نشستن در محلی که قبلاً زن نشسته بوده و هنوز اثر گرمای بدن زن در آن محل باقی است و ده ها امثال اینگونه دستورات مشتمل بر نواهی تحریمی یا تنزیهی به خوبی إستفاده می شود که هر گونه عملی که موجب تحریک شهوت هر یک از دو جنس مخالف نسبت به دیگری شود که به پرده عفت و عصمت ضرر بزند از نظر شرع مقدس إسلام حرام است و به خوبی روشن است که تشبیب به زنان و ذکر زیبایی ها و محاسن آنان «که همین محاسن و زیبایی ها عمده عامل انحراف جنس مخالف است» مخالف نظر شارع مقدس است و انکار این امر-به قول مرحوم ایروانی ره-انکار بدیهی است.

ضمناً اشکالی که به بسیاری از أدلّه ای حرمت تشبیب شده که نسبت بین آن موارد با تشبیب نسبت عام و خاص من وجه است به نظر اینجانب اشکال تمام نیست زیرا مراد قائلین به حرمت هم حرمت تشبیبی است که عادتاً ملازمه با یکی یا چند تا از محرّمات دوازده گانه داشته باشد نه این که مراد فقهاءِ قائل به حرمت، مثلِ تشببیب مرد به همسر خود در ضمن نامه محرمانه بین خودشان باشد یا امثال اینگونه موارد تشبیب که هیچگونه اثر ناپسندی به حسب عادت بر آن بار نمی گردد. و الحمدلله.

 


[1] - المبسوط في فقه الإمامية، ج‌8، ص: 228‌.
[2] - خلاصه این که بعض اعلام معاصرین «دراسات في المكاسب المحرمة، ج‌2، ص: 523‌»دوازده وجه برای حرمت تشبیب نقل کرده اند که اکثر آن وجوه-به فرض این که حرام باشد-متّحد با تشبیب است.
[5] . دعائم الإسلام، ج‌2، ص: 214‌.
[6] . الجعفريات، الأشعثيات، ص: 97.
[7] . مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌14، ص:265.
[9] الأحزاب : 32.
[10] دراسات في المكاسب المحرمة، ج‌2، ص: 523‌.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo