< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/10/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمة تزيين الرجل بما يختص بالنساء و كذا العكس/ لباس الشهره/ اذلال النفس چند نکته:

نکته اوّل: مرحوم صاحب حدائق ره فرد متتبّعی در روایات بوده و به روایات مذکور در کُتُب اربعه اعتماد خاصی داشته است تا جایی که خرده گرفته به افرادی که روایات کُتُب اربعه را به صحیح، موثّق، حسن و ضعیف تقسیم نموده و در سند بعض روایات خدشه وارد نموده اند چرا که همه روایات مذکور در کُتُب اربعه به نظر ایشان معتبر و مقرون به قرائن اطمینان آور و بی نیاز از بررسی سندی است و قائل است که أصحاب کُتُب اربعه با تمام جلالت و مقامی که دارند و اهتمام خاصی که در جمع آوری روایات داشته اند روایاتشان معتبر است خصوصاً کتاب کافی، مرحوم کلینی ره زیرا کُتُب اربعمئه در إختیار وی بوده و با ذکر روایات معتبر در نزد خود آن را تدوین نموده است،خلاصه عبارت این بزرگوار در تشبه لباس در انتهای بحث آورده شده است.

ایشان با همه تتبع و غور در روایات، در مورد حکم پوشیدن لباس های مختص به هر یک از زن و مرد، فرموده است:

در این خصوص دلیلی را پیدا ننمودم و آنچه از روایات إستفاده می شود حرمت زینت هایی است که بر هر یک از مرد و زن حرام است مثل إستفاده مرد از طلا و حریر ولی در مورد تلبّس لباس مختص به جنس مخالف دلیل و روایتی نداریم حتی یک روایت هم در این خصوص پیدا ننمودم از این جهت به مرحوم شهید ثانی ره اشکال نموده که قائل به حرمت تزیین هر یک از زن و مرد به لباس مختص به دیگری شده است ایشان در ادامه فرموده است: هیچ دلیلی بر این حکم نداریم مگر أدلّه ای که در خصوص عدم جواز لبس ذهب و حریر برای مردان وارد شده است، و اما تشبّهی که در روایت نبوی وارد شده است «لعن المتشبهين بالنساء و لعن المتشبهات بالرجال» با توجّه به روایاتی که این روایت را تفسیر نموده، حمل بر تشبه در انوثیت و ذکوریت می شود نه تشبّه در لباس، و این در حالی است که دو روایت در این خصوص در وسائل ذکر شده که ظاهراً از نظر ایشان مخفی مانده است.

الف: فِي مَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ أَوْ أَبِي الْحَسَنِ  فِي الرَّجُلِ يَجُرُّ ثِيَابَهُ قَالَ إِنِّي لَأَكْرَهُ أَنْ يَتشبّه بِالنِّسَاءِ.[1]

ب-عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ:كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  يَزْجُرُ الرَّجُلَ أَنْ يَتشبّه بِالنِّسَاءِ وَيَنْهَى الْمَرْأَةَ أَنْ تَتشبّه بِالرِّجَالِ فِي لِبَاسِهَا.[2]

نکته دوّم: مرحوم أستاد خویی ره می فرمایند قصد تشبه به هیچ عنوان در صدق عنوان تشبّه معتبر نیست بلکه به صرف پوشیدن لباس جنس مخالف تشبّه صادق است همچنان که در اعانه بر اثم قصد اعانه در صدق عنوان اعانه دخیل نیست در مقابل اکثر بزرگان در صدق عنوان تشبّه و حرمت تشبه قصد را لازم دانسته اند یعنی وقتی تشبّه در پوشیدن لباس هر یک از زن و مرد به دیگری صادق است که فرد لباس جنس مخالف را به قصد تشبّه به جنس مخاف بپوشد.

به عبارت دیگر شباهت داشتن فرد به جنس مخالف در لباس، غیر از تشبّه است چرا که در حقیقتِ معنای موضوع له تشبّه، قصد شبیه نمودن، نیز دخیل است با این تفسیر از معنای تشبّه، مواردی که أستاد خویی ره بعنوان موارد نقضِ مسلّم ذکر نموده است «پوشیدن لباس مختص زن برای شوهر و بالعکس در منزل به دواعی غیر از تشبّه و یا پوشیدن لباس جنس مخالف در شبیه خوانی ها و یا در فیلم ها به جهت تعزیه حضرت سید الشهداء  در این موارد عدم حرمت به جهت این است که قصد تشبّهی در کار نبوده و فرد به جهت داعی دیگری لباس جنس مخالف را پوشیده است مثلاً لباس همسرش را پوشیده به جهت این که لباس خود را شسته و هنوز خشک نشده است. و به نظر ما این إحتمال که قصد و نیّت در ماده تفعّل معتبر باشد قوی است. و قدر متیقّن از حرمت تشبه موردی است که عن قصدٍ باشد و الا حرام نیست.

نکته سوّم: آنچه که از أدلّه، حرمت آن إستفاده می شود پوشیدن لباس های مختص به جنس مخالف است و لازم نیست که عنوان شهرت و یا اذلال نفس نیز بر آن صادق باشد اگر چه از روایات دیگر إستفاده می شود که پوشیدن لباس شهرت و اذلال نفس حرام است برخی از بزرگان علت حرمت پوشیدن لباس جنس مخالف را صدق عنوان لباس شهرت، و برخی دیگر صدق عنوان اذلال النفس بیان نموده اند، در روایات ما هر سه عنوان مطرح شده است: تشّبه در لباس به جنس مخالف، لباس شهرت، اذلال النفس، و حال آن که این سه عنوان با هم تلازمی نداشته و نمی تواند دلیل بر حرمت تشبه باشد بلکه نسبت تشبّه در لباس با دو عنوان دیگر عام و خاص من وجه است.که قبلاً ذکر نمودیم.

نتیجه: مرحوم ایروانی ره دلیل حرمت تشبه را تعمیم در روایت نبوی «الْمُتشبّهينَ مِنَ الرِّجَالِ بِالنِّسَاءِ وَ الْمُتشبّهاتِ مِنَ النِّسَاءِ بِالرِّجَالِ‌» ذکر نموده که هم شامل تشبّه به انوثیت و ذکوریت و هم شامل تشبّه در لباس می شود. ولی با توجّه به این که در بعضی روایات، روایت نبوی تطبیق و بلکه تفسیر شده به تشبّه در انوثیت و ذکوریت این إستدلال از ایشان پذیرفته نیست گر چه حرمت تشبه در لباس از دو روایت مذکور در مکارم الاخلاق إستفاده می شود

نکته چهارم: حرمت پوشیدن لباس شهرت مسلّم است و بحث در این است که شهرت متقوّم به چیست؟

الف: آیا صِرف مشهور شدن کافی در صدق عنوانِ لباس شهرت است یعنی کسی لباسی را بپوشید که متعارفِ مردم آن را نمی پوشند و از این جهت موجب شهرت فرد شود اگر چه موجب شناعت و ننگ فرد نشود.

ب: یا این که لباس شهرتی حرام است که موجب شناعت، عار و ننگ فرد نیز شود. از کُتُب برخی از أهل لغت این معنی إستفاده می شود چنان که صاحب کتاب العین در صدق عنوان شهرت شناعت را دخیل دانسته است: الشُّهْرَة: ظهور الشي‌ء في شُنْعة حتى يَشْهَرَه الناس، و رجل مَشْهُور و مُشَهَّر. و شَهَرَ سيفَه، إذا انتضاه فرفعه على الناس، در نتیجه این إحتمال بعید نیست که قدر متیقّن از لباس شهرت حرام موردی است که در آن شناعت باشد و موجب ذلت و پستی فرد شود.

اما روایات وارده در حرمت لباس شهرت:

1-أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِنِّي أُرِيدُ الْجِوَارَ فَكَيْفَ أَصْنَعُ؟ ...فَسَأَلَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ مَعَنَا مِنَ النِّسَاءِ كَيْفَ يَصْنَعْنَ فَقَالَ لَوْ لَا أَنَّ خُرُوجَ النِّسَاءِ شُهْرَةٌ لَأَمَرْتُ الصَّرُورَةَ مِنْهُنَّ أَنْ تَخْرُجَ وَ لَكِنْ مُرْ مَنْ كَانَ مِنْهُنَّ صَرُورَةً أَنْ تُهِلَّ بِالْحَجِّ فِي هِلَالِ ذِي الْحِجَّةِ فَأَمَّا اللَّوَاتِي قَدْ حَجَجْنَ فَإِنْ شِئْنَ فَفِي خَمْسٍ مِنَ الشَّهْرِ وَ إِنْ شِئْنَ فَيَوْمَ التَّرْوِيَةِ فَخَرَجَ وَ أَقَمْنَا فَاعْتَلَّ بَعْضُ مَنْ كَانَ مَعَنَا مِنَ النِّسَاءِ الصَّرُورَةِ مِنْهُنَّ...[3]

2- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي أَيُّوبَ الْخَرَّازِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ

شُهْرَةَ اللِّبَاسِ.[4]

3-عَنْ مُحَمَّدِبْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي إِسْمَاعِيلَ السَّرَّاجِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: كَفَى بِالْمَرْءِ خِزْياً أَنْ يَلْبَسَ ثَوْباً يَشْهَرُهُ أَوْ يَرْكَبَ دَابَّةً تَشْهَرُهُ[5] .

نکته پنجم: اذلال به نفس حرام است خواه به جهت پوشیدن لباس خاصی باشد یا بواسطه أمور دیگر حال برخی از بزرگان حرمت تشبه در لباس را به جهت صدق عنوان اذلال به نفس دانسته اند، و قبلاً گفتیم بین تلبّس و اذلال نفس ملازمه ای نیست و نسبت بین آن دو عام و خاص من وجه است

اما روایات وارده در حرمت اذلال النفس:

1-مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الْأَحْمَرِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَمَّادٍ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَحْمَسِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: إِنَّ اللَّهَ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يَكُونَ ذَلِيلًا أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ لِلّٰهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فَالْمُؤْمِنُ يَكُونُ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونُ ذَلِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ أَعَزُّ مِنَ الْجَبَلِ إِنَّ الْجَبَلَ يُسْتَقَلُّ‌ مِنْهُ بِالْمَعَاوّل وَ الْمُؤْمِنَ لَا يُسْتَقَلُّ مِنْ دِينِهِ شَيْ‌ءٌ.[6]

بررسی سند: حماد و ابراهیم بن اسحاق در این روایت توثیق نشده است.

2-روایت موثّقه سماعه: عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ أَ مَا تَسْمَعُ لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِلّٰهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ فَالْمُؤْمِنُ يَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ عَزِيزاً وَ لَا يَكُونَ ذَلِيلًا يُعِزُّهُ اللَّهُ بِالْإِيمَانِ وَ الْإسلام[7] .

3- عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَوَّضَ إِلَى الْمُؤْمِنِ كُلَّ شَيْ‌ءٍ إِلَّا إِذْلَالَ نَفْسِهِ.[8]

4-مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ فِي الْخِصَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ خَلَّادٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع ‌قَالَ: مَا أُحِبُّ أَنَّ لِي بِذُلِّ نَفْسِي حُمْرَ النَّعَمِ وَ مَا تَجَرَّعْتُ جُرْعَةً أَحَبَّ إِلَيَّ مِنْ جُرْعَةِ غَيْظٍ لَا أُكَافِئُ بِهَا صَاحِبَهَا.[9]

5-مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  يَقُولُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَهُ قِيلَ لَهُ وَ كَيْفَ يُذِلُّ نَفْسَهُ قَالَ يَتَعَرَّضُ لِمَا لَا يُطِيقُ.[10]

6-عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: الشُّهْرَةُ خَيْرُهَا وَ شَرُّهَا فِي النَّارِ. بِالْإِسْنَادِ عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنِ اسْتَذَلَّ عَبْدِيَ الْمُؤْمِنَ فَقَدْ بَارَزَنِي بِالْمُحَارَبَةِ. [11]

7- وَ عَنْ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ: مَنِ اسْتَذَلَّ مُؤْمِناً وَ احْتَقَرَهُ لِقِلَّةِ ذَاتِ يَدِهِ وَ لِفَقْرِهِ شَهَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْخَلَائِقِ[12] .

خاطره: شیخ میثم بحرانی ره اوّلین کسی بود که نهج البلاغه را شرح نمود نقل کرده اند وقتی مقام علمی وی در بین مردم معروف شد علماء بغداد از ایشان دعوت نمودند، ایشان ابتداءاً «به صورت مخفیانه» با لباس مندرسی به مدرسه ای از مدارس علمیه بغداد وارد شد و در کلاس درس یکی از بزرگان حاضر شد و چند اشکال مهم و اساسی در درس مطرح نمودند ولی نه تنها کسی به اشکالات ایشان اعتنایی ننمود بلکه به او توهین هم کردند که مثلاً ندانسته چرا اشکال می کنی و در هنگام غذا هم غذای مناسبی برای وی نیاوردند ایشان فردای آن روز لباس زیبا ، مرتّب و فأخری پوشید و موها را شانه زد و در درس حاضر شد به مجرّدی که مردم او را دیدند از او استقبال کرده تا جایی که او را کنار أستاد نشاندند.

ایشان در بین درس چند اشکال بی مورد نمود و همه به جهت لباس های مرتّب و ظاهر موجّهی که داشت او را تصدیق کردند و در هنگام غذا هم وقتی در سفره غذا حاضر گردید او را تکریم نموده و غذای مناسبی برای او حاضر نمودند ایشان کار عجیبی نمود که تعجب همه را برانگیخت ،گوشه ای از آستین قبای خود را در خورشت غذا زده و می گفت: «کمی ثوبی» یعنی به قول معروف آستین نو پلو بخور ، مردم وقتی از علت این رفتار او سؤال نمودند، فرمود: من همان فرد دیروز بودم و معلوم شد تمام این عزت و استقبال شما به جهت لباس زیبایی است که پوشیده ام. نکته ششم: تشبّه و تزیّن به زینت مختص به جنس مخالف به حسب زمان و مکان متفاوت است:

تشبه و تزین به زینت های مختص به جنس مخالف به حسب زمان ها و مکان ها مختلف می شود چنان که مرحوم شهید ثانی ره فرموده است: يختلف ذلك بإختلاف الأزمان و الأصقاع. مثلاً در ایرلند دامن از زینت های مختص مردان است بر خلاف ایران که از زینهای مختص به زنان به شمار می آید چنان که گاه اتّفاق می افتد در برهه ای از زمان لباس های مختص به کفّار در بین مسلمان ها نیز شایع می شود مثل کت و شلوار و یا کروات که سابق مختص بلاد غربی و کفّار بود و بر این اساس برخی از بزرگان گذشته حکم به حرمت پوشیدن آن ها نمودند به جهت حرمت تشبه به کفّار «لا تلبسوا ملابس اعدائی» و این در حالی است که در عصر حاضر این نوع از لباس ها در بین مسلمان ها نیز شایع شده است و از این جهت حرمتی ندارد.

نکته هفتم: حکم پوشیدن لباس هایی که نماد فرقه های انحرافی است:

از مجموع روایاتی که از پوشیدن البسه ی اعداء دین و کفّار نهی نموده است «لا تلبسوا لباس اعدائی» و روایاتی که نهی از اذلال النفس نموده إستفاده می شود حرمت البسه ای که نماد مخالفان شرع مقدس إسلام را دارد مثل البسه شیطان پرستان که از اظهر مصادیق طعنه زدن و تمسخر به معارف دین بوده که باید نسبت به ترویج چنین البسه ای جلوگیری شود.

تذکّر:الف: حلیه المتقین در آداب زندگی مؤمن و آداب لباس پوشیدن:

کتاب شریف حلیه المتقین نوشته مرحوم مجلسی ره در راه و روش و آداب زندگی مؤمن نوشته شده است این بزرگوار ابتداءاً در فضیلت تجمل در لباس و انگشتر...و جامه های حلال و حرام بحث نموده و در بخش های بعدی آداب مختلف در زندگی مؤمن طبق روایات بیان شده است از جمله آداب پوشیدن لباس، آداب غذا خوردن، بیت الخلاء، فضیلت و آداب تزویج و حقوق زن و شوهر، آداب شیردادن، مسواک زدن ،شانه کردن، ،نظافت و حمّام رفتن، آداب خوابیدن، حجامت ، معاشرت با مردم، آداب تجارت و سفر رفتن ...در این کتاب ذکر شده است

ب: ترغیب و تشویق در زینت زوجین برای همدیگر: در روایات ما بسیار سفارش شده در مورد تزیین هر یک از زن و شوهر

برای یکدیگر، و چقدر مراعات این أمور مستحبّی در جهت زینت،جنبه های مثبت دارد که مراعات آن در ثبات زندگی زناشویی بسیار مؤثّر است و زینت زن برای همسر خود موجب می شود که مرد عفیف شده و متوجّه زنان متبرّج در جامعه نشود و چشمش را از نگاه نامحرمان حفظ نماید و هکذا زینت مرد برای همسرموجب ازدیاد در عفت زنان می شود چنان که از روایات إستفاده می شود:

عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِيهِ أَوْ غَيْرِهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ جَهْمٍ قَالَ: رَأَيْتُ أبا الحسن  اخْتَضَبَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ اخْتَضَبْتَ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّ التَّهْيِئَةَ مِمَّا يَزِيدُ فِي عِفَّةِ النِّسَاءِ وَ لَقَدْ تَرَكَ النِّسَاءُ الْعِفَّةَ بِتَرْكِ أَزْوَاجِهِنَّ التَّهْيِئَةَ ثُمَّ قَالَ أَ يَسُرُّكَ أَنْ تَرَاهَا عَلَى مَا تَرَاكَ عَلَيْهِ إِذَا كُنْتَ عَلَى غَيْرِ تَهْيِئَةٍ قُلْتُ لَا قَالَ فَهُوَ ذَاكَ ثُمَّ قَالَ مِنْ أَخْلَاقِ الْأَنْبِيَاءِ التَّنَظُّفُ وَ التَّطَيُّبُ وَ حَلْقُ الشَّعْرِ وَ كَثْرَةُ الطَّرُوقَةِ ثُمَّ قَالَ كَانَ لِسُلَيْمَانَ بْنِ دَاوُدَ  أَلْفُ امْرَأَةٍ فِي قَصْرٍ وَاحِدٍ ثَلَاثُمِائَةٍ مَهِيرَةٌ وَ سَبْعُمِائَةٍ سُرِّيَّةٌ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ  لَهُ بُضْعُ أَرْبَعِينَ رَجُلًا وَ كَانَ عِنْدَهُ تِسْعُ نِسْوَةٍ وَ كَانَ يَطُوفُ عَلَيْهِنَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ.[13]

خاطره: یکی از دوستان ما به نقل از فردی در زمان رضاشاه می گفت: از زمانی که کشف حجاب اجباری شد علاقه من نسبت به همسرم خیلی کم شد چرا که زنان بی حجاب را با آرایش های مختلف و صورت های زیبا می دیدم و نسبت به همسر خود به جهت مقایسه نمودن آن ها با همسر خود بی توجّه شدم. و به قول بعضی دوستان، سابقا زنان بعد از این که لباس خود را مرتب نموده و خانه را می شستند هنگامی که همسر وارد خانه می شد بی توجّه به همسر خود از او خداحافظی کرده و به حمّام می رفتند.و این در حالی است که در روایات ما ترغیب شده به زینت و استقبال از همسر.

جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولُ اللَّهِ  فَقَالَ إِنَّ لِي زَوْجَةً إِذَا دَخَلْتُ تَلَقَّتْنِي وَ إِذَا خَرَجْتُ شَيَّعَتْنِي وَ إِذَا رَأَتْنِي مَهْمُوماً قَالَتْ لِي مَا يُهِمُّكَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ لِرِزْقِكَ فَقَدْ تَكَفَّلَ لَكَ بِهِ غَيْرُك وَ إِنْ كُنْتَ تَهْتَمُّ بِأَمْرِ آخِرَتِكَ فَزَادَكَ اللَّهُ هَمّاً فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ  إِنَّ لِلَّهِ عُمَّالًا وَ هَذِهِ مِنْ عُمَّالِهِ لَهَا نِصْفُ أَجْرِ الشَّهِيدِ. [14]

رَوَى عَلِيُّ بْنُ رِئَابٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ قَالَ كُنَّا جُلُوساً مَعَ رَسُولُ اللَّهِ  قَالَ فَتَذَاكَرْنَا النِّسَاءَ وَ فَضْلَ بَعْضِهِنَّ عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ  أَ لَا أُخْبِرُكُمْ بِخَيْرِ نِسَائِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَخْبِرْنَا قَالَ إِنَّ مِنْ خَيْرِ نِسَائِكُمُ الْوَلُودَ الْوَدُودَ السَّتِيرَةَ الْعَفِيفَةَ الْعَزِيزَةَ فِي أَهْلِهَا الذَّلِيلَةَ مَعَ بَعْلِهَا الْمُتَبَرِّجَةَ مَعَ زَوْجِهَا الْحَصَانَ مَعَ غَيْرِهِ الَّتِي تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطِيعُ أَمْرَهُ وَ إِذَا خَلَا بِهَا بَذَلَتْ لَهُ مَا أَرَادَ مِنْهَا وَ لَمْ تَبَذَّلْ لَهُ تَبَذُّلَ الرَّجُلِ[15] .

خاطره: شخصی را برای منبر دعوت کرده بودند وی در مسیر خود اتّفاقاً مواجه شد با خانمی که در غایت زیبایی بوده و خود را آرایش فراوان نموده بود این شخص متعجّب شده و از شدّت تعجب و زیبایی زن، متوقف شد و از حرکت ایستاد و آن زن را صدا زد و خطاب به او گفت آخر من چه گناهی کرده ام که در زندگی خودم خانمی به زیبایی شما ندارم تو با زینت خود من را زمین گیر نموده و از زندگی و همسرم دلسرد نمودی این را به آن زن گفت و رفت بعد از مدّتی در مسجد سراغ این روحانی را گرفته و به او گفتند تو به این زن که عروس ما است چه گفتی ما خانواده مذهبی هستیم و تنها این زن در بین ما بی حجاب بود از زمانی که شما با او صحبت کردید به طور کلّی متحوّل شده و زن محجبه ای شده است.[16]

 


[15] من لا يحضره الفقيه / ج‌3 / 389 / باب ما يستحب و يحمد من أخلاق النساء و صفاتهن ..... ص : 387.
[16] . چکیده کلام مرحوم صاحب حدائق ره در اعتبار روایات مذکوره در کتب اربعه و عدم نیاز به تقسیم حدیث بالاربعه:قد صرح جملة من أصحابنا المتأخرين بأن الأصل في تنويع الحديث إلى الأنواع الأربعة المشهورة هو العلامة أو شيخه جمال الدين بن طاوس نور الله تعالى مرقديهما، و اما المتقدمون فالصحيح عندهم هو ما اعتضد بما يوجب الاعتماد عليه من القرائن و الأمارات التي ذكرها الشيخ «قدس سره» في كتاب العدة...ونحن نقول: لنا على بطلان هذا الإصطلاح و صحة أخبارنا وجوه: «الاوّل»: ما قد عرفت في المقدمة الاوّلى من أن منشأ الإختلاف في أخبارنا إنما هو التقية من ذوي الخلاف لا من دس الاخبار المكذوبة حتى يحتاج الى هذا‌ الإصطلاح. على انه متى كان السبب الداعي إنما هو دس الأحاديث المكذوبة كما توهموه «رضوان الله عليهم» ففيه انه لا ضرورة تلجئ الى إصطلاحهم، لأنهم «عليهم السلام» قد امرونا بعرض ما شك فيه من الاخبار على الكتاب و السنة فيؤخذ بما وأفق هما و يطرح ما خالفهما، فالواجب في تمييز الخبر الصادق من الكاذب مراعاة ذلك، و فيه غنية عما تكلفوه، و لا ريب ان اتباع الأئمة «عليهم السلام» اوّلى من أتباعهم. «الثاني»: ان التوثيق و الجرح الذي بنوا عليه تنويع الاخبار إنما أخذوه من كلام القدماء، و كذلك الأخبار التي رويت في أحوال الرواة من المدح و الذم إنما أخذوها عنهم، فإذا اعتمدوا عليهم في مثل ذلك فكيف لا يعتمدون عليهم في تصحيح ما صححوه من الاخبار و اعتمدوه و ضمنوا صحته كما صرح به جملة منهم «چطور کلام قدماء را در تقسیم روایات به موارد چهارگانه پذیرفته اند ولی کتب حدیثی آنان را که به نظر آنان روایات معتبر در آن ذکر شده نپذیرفته اند» ثم العجب من هؤلاء الفضلاء الذين نقلنا كلامهم هنا انه إذا كان الحال على ما صرحت به عبائرهم من صحة هذه الاخبار عن الأئمة «عليهم السلام» فما الموجب لهم إلى المتابعة في هذا الإصطلاح الحادث؟«الثالث»: تصريح جملة من العلماء الاعلام و أساطين الإسلام و من هم المعتمد في النقض و الإبرام من متقدمي الأصحاب و من متأخريهم الذين هم أصحاب هذا الإصطلاح أيضا بصحة هذه الأخبار و ثبوتها عن الأئمة الأبرار، «الرابع»: انه لو تم ما ذكروه و صح ما قرروه للزم فساد الشريعة و إبطال الدين، لأنه متى اقتصر في العمل على هذا القسم الصحيح أو مع الحسن خاصة أو بإضافة الموثّق ايضا و رمي بقسم الضعيف بإصطلاحهم من البين و الحال ان جل الاخبار من هذا القسم كما لا يخفى على من طالع كتاب الكافي أصولا و فروعا و كذا غيره من سائر كتب الاخبار و سائر الكتب الخالية من الأسانيد. لزم ما ذكرنا و توجه ما طعن به علينا العامة من ان جل أحاديث شريعتنا مكذوبة مزورة، «الخامس»: ان ما اعتمدوه من ذلك الإصطلاح غير منضبط القواعد و البنيان و لا مشيد الجوانب و الأركان «أما اوّلا» فلاعتمادهم في التمييز بين أسماء الرواة المشتركة على الأوصاف و الألقاب و النسب و الراوي و المروي عنه و نحوها، و لم لا يجوز اشتراك هذه الأشياء؟«السادس»: .ان أصحاب هذا الإصطلاح قد اتفقوا على ان مورد التقسيم إلى الأنواع الأربعة إنما هو خبر الواحد العاري عن القرائن. و قد عرفت من كلام اوّلئك الفضلاء المتقدم نقل كلامهم، و بذلك صرح غيرهم ايضا ان اخبار كتبنا المشهورة محفوفة بالقرائن الدالة على صحتها. و حينئذ يظهر عدم وجود مورد التقسيم المذكور في اخبار هذه الكتب. الحدائق الناضرة في أحكام العترة الطاهرة، ج‌1، ص: 14‌

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo