< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السّحر/ما هو حقیقه السّحر؟ هل یکون فی السّحر تأثیر الواقعی؟

هل یکون الشعبده من السّحر/هل یکون تأثیر العین من السّحر.

در معنای سحر و آنچه موضوع برای حرمت آن در أدلّه واقع شده، إختلاف بسیار شدید است تا جایی که کلمات بزرگان با یکدیگر متضادّ و متناقض است ، مرحوم فخر المحقّقین ره که گفته اند از همه بهتر معنی و حقیقت سحر را بیان نموده است موارد بسیاری از مصادیق سحر را تک به تک شمرده و حکم به حرمت آن ها نموده و مستحل آن را کافر دانسته است و این در حالی است که بسیاری از مواردی که از مصادیق سحر برشمرده در حقیقت سحر نیست مثلاً از اقسام سحر نیرنجات را ذکر نموده که مرحوم شهید ره نیرنجات را اینچنین معنی نموده است :که فرد به خواص بعضی از أمور در تأثیر خیال افراد پی می برد مثل اطباء که از خواص بعضی داروها به آثار و معالجه آن پی می برند مرحوم أستاد خویی ره فرموده اند بعید است که همه این موارد مذکور داخل در حقیقت سحر بوده و مصداق سحر حرام باشد.

بیان مرحوم مجلسی ره:

ایشان در کتاب السماء و العالم ابتداءاً أقوال مختلف علماءِ خاصه و عامّه را در معنی و حقیقت سحر بیان نموده و سپس مصادیق آن را در هشت مورد ذکر نموده و همه اقسام هشت گانه را داخل در سحر دانسته و حکم به حرمت نموده است که خلاصه این هشم قسم عبارت است:

1- سحر الكلدانيين: یعنی ستاره شناسانی که ستارگان را عبادت نموده و آن ها مدبّر در عالم هستی و منشأ خیر وشر می دانستند.

2- سحر أصحاب الأوهام‌ و النفوس القوية: کسانی که به واسطه ریاضت تأثیر در وهم و خیال مردم می گذارند.

3- الاستعانة بالأرواح الأرضية: کمک گرفتن در انجام أمور توسّط ارواح زمینی که مراد اجنّه باشد.

4- التخيلات الآخذة بالعيون مثل راكب السفينة يتخيل‌ نفسه ساكنا والشط متحركا.«کسانی که در افراد به واسطه سحر ایجاد تخییل می نمایند.»

5- الأعمال العجيبة ‌التي تظهر من تركيب الآلات المركبة على نسب‌ الهندسة:كرقاص يرقص و فارسان يقتتلان.

6-الاستعانة بخواص الأدوية: ‌مثل أن يجعل في الطعام بعض الأدوية المبلدة أو المزيلة للعقل أو الدخن المسكر أو عصارة البنج المجعول في الملبس و هذا مما لا سبيل إلى إنكاره و أثر المغناطيس شاهد.

7- تعليق القلب‌: و هو أن يدعي السّاحر أنه يعرف الكيمياء وعلم السيمياء و الاسم الأعظم حتى يميل إليه العوام و ليس له أصل. 8- النميمة‌.

قال محمد باقر المجلسی ره: و اما اقسام السّحر: ثم السّحر على أقسام منها سحر الكلدانيين الذين كانوا في قديم الدهر و هم قوم يعبدون الكواكب و يزعمون أنها هي المدبرة لهذا العالم و منها تصدر الخيرات و الشرور و السعادة و النحوسة و يستحدثون الخوارق بواسطة تمزيج القوى السماوية بالقوى الأرضية و هم الذين بعث الله إبراهيم ع مبطلا لمقالتهم. و منها سحر أصحاب الأوهام و النفوس القوية بدليل أن الجذع الذي يتمكن الإنسان من المشي عليه لو كان موضوعا على الأرض لا يمكنه المشي عليه لو كان كالجسر و ما ذاك إلا لأن تخيل السقوط متى قوي أوجبه و قد اجتمعت الأطباء على نهي المرعوف عن النظر إلى الأشياء الحمر و المصروع عن النظر إلى الأشياء القوية اللمعان و الدوران و ما ذلك إلا لأن النفوس خلقت مطيعة للأوهام و اجتمعت الأمم على أن الدعاء مظنة الإجابة و أن الدعاء باللسان من غير طلب نفساني قليل الأثر و الإصابة بالعين مما اتفق عليه العقلاء.

و منها سحر من يستعين بالأرواح الأرضية و هو المسمى بالعزائم و تسخير الجن. و منها التخييلات الآخذة بالعيون و تسمى بالشعبدة. و منها الأعمال العجيبة التي تظهر من الآلات المركبة على النسب الهندسية أو لضرورة الخلاء و من هذا الباب صندوق الساعات و علم جر الأثقال و هذا لا يعد من السّحر عرفا لأن لها أسبابا معلومة يقينية. و منها الاستعانة بخواص الأدوية و الأحجار. و منها تعليق القلب و هو أن يدعي السّاحر أنه قد عرف الاسم الأعظم و أن الجن ينقادون له في أكثر الأمور فإذا اتفق أن كان السامع ضعيف العقل قليل التمييز اعتقد أنه حقّ و تعلق قلبه بذلك و حصل في قلبه نوع من الرعب و حينئذ تضعف القوى الحساسة فيتمكن السّاحر من أن يفعل فيه ما شاء. و منها السعي بالنميمة و التضريب من وجوه خفية لطيفة انتهى.[1]

معروف است که گفته می شود کلام همچون سحر است یعنی بواسطه بکار گیری الفاظ و عبارات خاص، فردی در نظر مردم عزیز و یا ذلیل جلوه داده می شود و ماهیت افراد خلاف آنچه که هست وانمود می شود به طوری که به منزله سحر غیر واقع ، واقع جلوه داده می شود چنان که گاهی خطباء و شعراء بواسطه تصرّف در جملات و عبارات جو را تغییر داده و در اذهان مردم در إعتقاد شان نسبت به افراد مختلف تأثیر عجیبی داده می شود مثل ساحر که ایجاد حب و بغض و افسردگی می کند[2]

آیا سحر تأثیر در تغییر حقیقت اشیاء دارد یا خیر؟

ایشان بعد از ذکر أقوال و اقسام هشت گانه مذکور می فرمایند آن چه به نظر ما از آیات شریفه قرآن، روایات و آثار إستفاده می شود این است که سحر تأثیر فی الجمله در برخی از أشخاص و بدن ها دارد مثلاً به وسیله سحر ایجاد حّب و بغض و همّ و غمّ در افراد شده و یا حتّی موجب شادی و افسردگی افراد می شود ولی هرگز سحر تأثیر در زنده نمودن و یا میراندن و یا تغییر در حقیقت اشیاء نمی تواند داشته باشد و انجام این أمور از ساحر ساخته نیست به طوری که مثلاً ماهیت انسان را به حیوانی تبدیل نماید و یا مرض برص و پیسی را شفا دهد چرا که تغییر در ماهیت اشیاء تنها به دست خداوند و به معجزه أنبیاء الهی محقّق می شود و معجزه تبدیل حقیقت و ماهیت شیء است بدون نیاز به زمان و مکان و ابزار و شرائط خاص ولی سحر اینچنین نیست.

و تغییر ماهیت اشیاء از معجزه أنبیاء الهی و أوصیاء آنان است چنان که در قضیه حضرت موسی بن جعفر  محقّق گردید: زمانی که هارون الرّشيد بعضى از نزديكان خود و همچنين حضرت موسى بن جعفر  را براى صرف طعام دعوت كرد؛ و يكى از افراد خود را دستور داد تا بر سر سفره كارى كند كه امام  شرمنده و خجل شود.حضرت به همراه يكى از خادمان خود تشريف آورد و در جايگاه خود جلوس فرمودند، پس از لحظاتى سفره پهن و غذاها چيده و آماده شد و حاضران مشغول خوردن غذا شدند.و خادم حضرت نيز كنار حضرت قرار گرفته بود، مشغول خوردن شد و چون مى خواست نان بردارد با سحر و جادوئى كه شده بود، نان حرکت نموده و تمام حاضران مى خنديدند و در ضمن حضرت را مسخره مى كردند. چون چند مرتبه اين كار تكرار شد، حضرت به عكس شيرى كه بر يكى از پرده ها بود خطاب نمود:

اى شير! دشمن خدا را برگير.ناگهان آن عكس تجسّم يافت و شيرى بزرگ و غضبناك گرديد؛ و سپس ‌ حمله اى نمود و آن شخص ساحر و جادوگر را بلعيد.تمامى افراد در آن مجلس ، با ديدن چنين صحنه اى هولناك ، از ترس و وحشت بيهوش گشته و روى زمين افتادند و شير به حالت اوّليّه خود برگشت نمود.پس از گذشت ساعتى كه حاضران به هوش آمدند، هارون الرّشيد به حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام عرضه داشت : تو را سوگند مى دهم به حقّى كه بر گردنت دارم ، تقاضا نمائى كه شير آن مرد را بازگرداند.حضرت فرمودند: اگر عصاى حضرت موسى  آنچه را كه در حضور فرعون بلعيد، بازگردانيد، اين شير هم آن شخص را باز مى گرداند.

آیا أنبیاء و أوصیاء الهی مسحور واقع می شوند؟

مرحوم مجلسی ره در ادامه بحث می فرماید: سحر در وجود مبارک پیامبران و و أوصیاء آنان نمی تواند تأثیر بگذارد زیرا بزرگترین چیز برای ردّ و ابطال سحر دعاها و معوّذات است که در إختیار آنان است و با در إختیار داشتن همین دعاها و معوذات که آنان معدن این أمور هستند سحر ساحران در آنان نمی تواند تأثیر داشته باشد و اگر هم تأثیر داشته باشد با این دعاها دفع می شود چنان که پیامبر  حسنّین را تعویذ به معوذتین نمودند و أصلاً اگر سحر در وجود پیامبران تأثیر بگذارد موجب بطلان رسالت آنان می شود اگر چه اخبار ضعیفی از طرق عامّه و گاهاً شذ و ندر از خاصه نقل شده است ولی این اخبار ضعیف قابل اعتنا نبوده و عقل و شرع آن را نفی می کند و أصلا منافات با نبوت دارد که ساحر در فکر و عقل آنان تأثیر بگذارد. اگر چه ممکن است در بدن آنان به مقتضای طبع بشری تأثیر بگذارد و این مقدار با رسالت آنان منافاتی ندارد ولی با توجّه به این که دعاها و تعویذات در اخیار آنان است بسیار بعید است که حتّی در بدن آنان نیز تأثیر بگذارد و این خود مس تمسّک می شود که دیگران ادعّی کنند که سحر در روح و عقل آنان تأثیر می گذارد در نتیجه موجب ابطال رسالت می شود.

آیا قضیه مذکور در مورد سحر النبی توسّط أهل تسنّن صحیح است؟

قضیه ای که از أهل تسنّن در مورد سحر النبی  وسلم نقل نموده اند پذیرفته نیست زیرا مخالف با عقل و أدلّه قرآنی است: نقل شده که لبيد بن اعصم و ام عبدالله يهودى، پيامبر اكرم  را جادو كردند. آن‌ها نخ‌هاى سرخ و زرد را يازده گرده زدند و آن‌ها را در غلاف شكوفۀ خرما قرار دادند. سپس آن را در چاهى قرار دادند. آن‌گاه آن را در چاهى در مدينه گذاشتند. با اين كار آن‌ها، قدرت بر شنيدن، ديدن، درك كردن، سخن گفتن، خوردن و نوشيدن از پيامبر اكرم گرفته شد. پس جبرئيل تعويذاتى بر پيامبر  فرود آورد و از وى پرسيد:حالت چطور است؟

پيامبر  فرمود: نمى‌دانم! من در حالى هستم كه مى‌بينى!جبرئيل گفت: لبيد بن اعصم و ام عبدالله يهودى تو را سحر كرده‌اند. آن‌گاه جبرئيل امین براى پيامبر سوره فلق را تعلیم نمود و پيامبر اکرم  آن را خواندند و يك گره گشوده شد. سپس بار ديگر خواند و گره ديگرى گشوده شد، تا اين‌كه يازده مرتبۀ آن را تلاوت كرد و يازده گره گشوده شد آن‌گاه جبرئيل ماجرا را براى وى بازگو كرد. و پيامبر اكرم  به امیرالمؤمنین على  فرمودند: برو و جادو را براى من بياور! حضرت رفتند و آن را نزد پيامبر اکرم  آوردند. سپس لبيد و ام عبدالله را فراخواند و فرمود: از اين كار چه انگيزه‌اى داشتيد؟ و به لبيد گفت: خداوند تو را سالم از اين دنيا بيرون نبرد، لبيد مرد توانگرى بود و اموال بسيارى داشت. روزى كودكى كه در گوشش گوشواره داشت، از كنار او گذشت. لبيد گوشوارۀ او را گرفت و گوش آن كودك پاره شد. به همين دليل لبيد را گرفتند و دستش را قطع كردند. براى مداواى دست لبيد آن را داغ نهادند و او بر اثر آن وفات كرد.» ‌

بیان خاطره: سابقاً که ما در نجف درس می خواندیم در خانه برخی از طلاب نجفی سنگ می انداختند تا آن ها بترسانند و از نجف بیرون کنند هر چه می گشتیم معلوم نبود که از سنگ ها از کجا پرتاب می شود و به ما می گفتند کار اجنّه است و دعاهایی را هم به مامی دادند که هیچ تأثیری نداشت بعداً معلوم شد که بعضی از عرب های متعصّب نجفی این کار را انجام می دادند.

هل یکون الشعبده من السّحر:

مرحوم أستاد خویی ره شعبده بازی را خارج از معنای سحر می دانند زیرا فرد با سرعت دست و خفّت در عمل امر واقعی را نشان می دهد مثل نشان دادن کبوتر ولی ما فکر می کنیم دستمال تبدیل به کبوتر شده است بر خلاف سحر که امر غیر واقعی را واقعی وانمود می کند.

نظر أستاد آیت الله أشرفی :

به نظر ما با توجّه به تعریفی که أستاد از سحر نمودند که «أن السّحر هو صرف الشي‌ء عن وجهه على سبيل الخدعة و التمويه» یعنی سحر موجب تمویه و خدعه و صرف الشیء عن حقیقته است این تعریف شامل شعبده نیز می شود چرا که در شعبده امر بر دیگران مشتبه می شود و همچنان که سحر واقعیّت ندارد شعبده هم واقعیتی ندارد و این که أستاد خویی ره فرمودند ممکن است مقدّمات و موخّرات سحر امر واقعی باشد ولی أصل سحر تمویه و تخییل است این کلام درمورد سحر نیز صادق است

آیا چشم زخم جزء سحر می باشد؟

برخی چشم زخم را هم داخل در سحر قرار داده اند و اما در این که چشم واقعیّت دارد و گاهی در طرف مقابل تأثیر می گذارد اتّفاق نظر است و آیه «و ان یکاد» نیز دلالت بر آن دارد حال در فلسفه و علت تأثیر آن چنان که برخی گفته اند یا به سبب زهری است که در چشم نهفته است و تأثیر در فرد می گذارد همچون افعی که با نگاه خود تأثیر گذاشته و فرد را مسموم می کند مرحوم أستاد خویی ره می گوید شیر با نگاهش شکار را نگاه می دارد و یا به جهت الکترسیته موجود در چشم است که مرحوم علّامه طباطبائی ره می گوید مرتاضان به وسیله ریاضیت مسلط بر اشعه ای در چشم خود شده که موجب تأثیر خارجی می شود در نتیجه در تأثیر چشم اتّفاق نظر است ولکن چشم زخم جزء سحر محسوب نمی شود.

سؤال: هل یشترط فی حقیقه السّحر ان یکون فیه اضرار بالغیر ام لا؟

برخی از بزرگان همچون شهیدین گفته اند سحری حرام است که موجب اضرار به غیر شود مثل گره زدن بخت فرد، از بین بردن مردانگی فرد و یا ضرر دیگری را به فرد وارد شود یعنی در حقیقت معنای سحر اضرار به غیر را لازم دانسته اند که اگر اضرار نباشد إطلاق سحر حقیقتاً صحیح نیست.

اکثر فقهاء گفته اند درست است که در سحر گاهی اضرار به غیر است ولی اضرار به غیر، جزء حقیقت معنای سحر نیست و سحر اختصاص به این مورد ندارد بلکه سحر شامل می شود مواردی را که موجب اضرار به غیر نیست و در صدق معنای عرفی سحر عنوان ضرر نهفته نیست زیرا سحر ایجاد تخییل است و ملازمه ندارد که حتما باید در فرد ایجاد ضرر نماید. چنان که از روایت سکونی نیز إستفاده می شود که پیامبر اکرم  به ساحری که توبه نموده و می خواست شغل خود را نیز ادامه بدهد فرمودند «حل و لا تعقد» یعنی می توانی از سحر در باز کردن گره مردم و رفع و دفع سحر إستفاده کنی و شکی نیست که در اینجا به دفع وابطال سحر إطلاق سحر شده و حال آن که قطعاً در دفع سحر اضرار به غیر نیست.

و از أدلّه «حل و لا تعقد و جریان آموزش سحر توسّط دو ملک هاروت و ماروت » إستفاده می شود که سحر مطلقا سحر حرام است مگر این که برای دفع و ابطال سحر باشد و در غیر دفع و ابطال سحر حتّی اگر موجب اضرار به غیر هم نباشد به إطلاق أدلّه حرام است و تنها موردی که استثناء از حرمت شده جایی است که إستعمال سحر برای دفع و یا ابطال سحر باشد. اگر چه صاحب وسائل ره می گوید ابطال سحر به سحر نیز جائز نیست بلکه ابطال سحر تنها به وسیله ادعیه و آیات شریفه قرآن جائز بوده و باید ابطال شود ولی از روایت نبوی «حل و لا تعقد» إستفاده نمودیم که برای إستعمال سحر برای ابطال سحر بلا مانع است علاوه بر این که می توانیم از باب تزاحم با اهم نسبت به کسی که مثلاً ادعای نبوت نموده « و یا ضرری را به دیگری رسانده» حکم به جواز إستفاده از سحر برای ابطال سحر نماییم.

 


[2] - ان للکلام لسحرا یعنی : منه ما يصرف قلوب السامعين و إن كان غير حقّ. و قيل معناه إنّ من البيان ما يكتسب به من الإثم ما يكتسبه السَّاحِرُ بسحره، فيكون فى معرض الذّم، و يجوز أن يكون فى معرض المدح؛ لأنه يستمال به القلوب، و يترضى به الساخط، و يستنزل به الصّعب.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo