< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: السحر/ الادله علی حرمه السحر/ اقسام السحر

مقدمه: متأسفانه بعضی بزرگان از متقّدمین اسناد روایاتی که از امامان معصوم علیهم السلام به دست ما رسیده از کتب حدیثی خود حذف نموده اند حال یا به جهت این که در نزد آنان سند معتبر و مسلم بوده و یا به قصد تلخیص کلام و کتب خود سلسله سند را ذکر ننموده اند که از جمله این بزرگان بعضی از شاگردان مرحوم عیاّشی ره مفسّر معروف قرآن است وی در عصر خود فرد متموّلی بود و اموالش را وقف ترویج و جمع آوری روایات نموده و افراد بسیاری از اهل علم را در خانه خود برای جمع آوری روایات استخدام نموده بود که بعضی از شاگردان وی به جهت تلخیصِ کُتب، اسناد روایات را حذف نموده و غفلت نمودند از این که ممکن است آیندگان در استنباط احکام شرعیه نیاز به این اسناد روایات داشته باشند و یکی از کتبی که اسناد آن حذف و تقطیع شده و روایات به صورت ارسال نقل شده است همین تفسیر عیاشی و همچنین روایات مذکور در احتجاج مرحوم طبرسی ره است.

 

و اما نمونه ای از روایاتی که حرمت سحر از آن استفاده می شود:

1-في الاحتجاج من حديث الزنديق الذي سأل أبا عبد الله ع عن مسائل كثيرة منها ما ذكره بقوله: ... فَأَخْبِرْنِي عَنِ السِّحْرِ مَا أَصْلُهُ وَ كَيْفَ يَقْدِرُ السَّاحِرُ عَلَى مَا يُوصَفُ مِنْ عَجَائِبِهِ وَ مَا يَفْعَلُ قَالَ إِنَّ السِّحْرَ عَلَى وُجُوهٍ شَتَّى وَجْهٌ مِنْهَا بِمَنْزِلَةِ الطِّبِّ كَمَا أَنَّ الْأَطِبَّاءَ وَضَعُوا لِكُلِّ دَاءٍ دَوَاءً فَكَذَلِكَ عِلْمُ السِّحْرِ احْتَالُوا لِكُلِّ صِحَّةٍ آفَةً وَ لِكُلِّ عَافِيَةٍ عَاهَةً وَ لِكُلِّ مَعْنًى حِيلَةً ‌وَ نَوْعٌ آخَرُ مِنْهُ خَطْفَةٌ وَ سُرْعَةٌ وَ مَخَارِيقُ وَ خِفَّةٌ وَ نَوْعٌ آخَرُ مَا يَأْخُذُ أَوْلِيَاءُ الشَّيَاطِينِ عَنْهُمْ قَالَ فَمِنْ أَيْنَ عَلِمَ الشَّيَاطِينُ السِّحْرَ؟ قَالَ مِنْ حَيْثُ عَرَفَ الْأَطِبَّاءُ الطِّبَّ بَعْضُهُ تَجْرِبَةٌ وَ بَعْضُهُ عِلَاجٌ قَالَ فَمَا تَقُولُ فِي الْمَلَكَيْنِ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا يَقُولُ النَّاسُ بِأَنَّهُمَا يُعَلِّمَانِ النَّاسَ السِّحْرَ قَالَ إِنَّهُمَا مَوْضِعُ ابْتِلَاءٍ وَ مَوْقِعُ فِتْنَةٍ تَسْبِيحُهُمَا الْيَوْمَ لَوْ فَعَلَ الْإِنْسَانُ كَذَا وَ كَذَا لَكَانَ كَذَا وَ كَذَا وَ لَوْ يُعَالِجُ بِكَذَا وَ كَذَا لَكَانَ كَذَا أَصْنَافَ السِّحْرِ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يَخْرُجُ عَنْهُمَا فَيَقُولَانِ لَهُمْ إِنَّمٰا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَأْخُذُوا عَنَّا مَا يَضُرُّكُمْ وَ لَا يَنْفَعُكُمْ قَالَ أَ فَيَقْدِرُ السَّاحِرُ أَنْ يَجْعَلَ الْإِنْسَانَ بِسِحْرِهِ فِي صُورَةِ الْكَلْبِ أَوِ الْحِمَارِ أَوْ غَيْرِ ذَلِكَ ؟

قَالَ هُوَ أَعْجَزُ مِنْ ذَلِكَ وَ أَضْعَفُ مِنْ أَنْ يُغَيِّرَ خَلْقَ اللَّهِ إِنَّ مَنْ أَبْطَلَ مَا رَكَّبَهُ اللَّهُ وَ صَوَّرَهُ وَ غَيَّرَهُ فَهُوَ شَرِيكُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ ذَلِكَ عُلُوّاً كَبِيراً لَوْ قَدَرَ السَّاحِرُ عَلَى مَا وَصَفْتَ لَدَفَعَ عَنْ نَفْسِهِ الْهَرَمَ وَ الْآفَةَ وَ الْأَمْرَاضَ وَ لَنَفَى الْبَيَاضَ عَنْ رَأْسِهِ وَ الْفَقْرَ عَنْ سَاحَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ أَكْبَرِ السِّحْرِ النَّمِيمَةَ يُفَرَّقُ بِهَا بَيْنَ الْمُتَحَابَّيْنِ وَ يُجْلَبُ الْعَدَاوَةُ عَلَى الْمُتَصَافِيَيْنِ وَ يُسْفَكُ بِهَا الدِّمَاءُ وَ يُهْدَمُ بِهَا الدُّورُ وَ يُكْشَفُ بِهَا السُّتُورُ وَ النَّمَّامُ أَشَرُّ مَنْ وَطِئَ الْأَرْضَ بِقَدَمٍ فَأَقْرَبُ أَقَاوِيلِ السِّحْرِ مِنَ الصَّوَابِ أَنَّهُ بِمَنْزِلَةِ الطِّبِّ إِنَّ السَّاحِرَ عَالَجَ الرَّجُلَ فَامْتَنَعَ مِنْ مُجَامَعَةِ النِّسَاءِ فَجَاءَ الطَّبِيبُ فَعَالَجَهُ بِغَيْرِ ذَلِكَ الْعِلَاجِ فَأُبْرِئَ.[1]

2- روى الصدوق في الفقيه في باب عقاب المرأة على أن تسحر زوجها بسنده عن السكوني، عن جعفر، عن أبيه، عن آبائه صلوات اللّه عليهم قال: «قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم لامرأة سألته: أنّ لي زوجاً و به غلظة عليَّ و أنّي صنعت شيئاً لأعطفه عليَّ؟ فقال لها رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أُفٍّ لك! كدّرت البحار و كدّرت الطين، و لعنتك الملائكة الأخيار، و ملائكة السماوات و الأرض. قال: فصامت المرأة نهارها و قامت ليلها و حلقت رأسها و لبست المسوح، فبلغ ذلك النبيّ صلّى اللّه عليه و آله و سلم فقال: إنّ ذلك لا يقبل منها»[2]

بیان یک خاطره در مورد سحر به مناسبت روایت مذکور از استاد اشرفی دامت برکاته:

سابقاً که اوائل درس طلبگی ما بود مرحوم شیخ عبد النبی اراکی ره مرجع تقلید که صاحب رساله نیز بود به دیدن والد ما در شاهرود آمده و جریانی را نقل نمودند که شخصی به ایشان مراجعه نموده و کتابی را هدیه دادند و گفتند در این کتاب اصرار زیادی است و شما چون اهل علم هستید بیشتر به کارتان می آید ایشان بعداً در فرصتی خاص این کتاب را مطالعه نموده و برخورد نمودند با طلسم های فراوانی که در این کتاب مذکور بود که از جمله آن ها نوشتاری بود که در آثار آن نوشته بودند هر کس آن را بنویسد و یک نسخه را در آب انداخته و یک نسخه را نگهداری کند محبوب قلوب می شود و اولین کسی که با او برخورد نموده و او را ببیند محبوب نزد او خواهد شد، ایشان تعریف می کرد من هم که خیلی دوست داشتم محبوب قلوب همه مردم شوم یک روز کتاب را برداشته و راهی کوفه شدم و همین که کنار شط کوفه رسیدم با زحمت فراوانی دو نسخه از این طلسم طولانی را به زحمت نوشتم و یک نسخه را در آب انداختم و یک نسخه را طبق دستور عملی که داشت همراه خود نگه داشتم اما در راه برگشت برخورد کردم با افرادی که در حال تشییع جنازه میّت بودند و به مجرّدی که من را دیدند به یکدیگر گفتند بگیرید این فلان فلان شده را، خلاصه زن و مرد ریختند و یک کتک مفصّل از دست آن ها خوردم من خیلی تعجب کردم که می خواستم محبوب قلوب شوم ولی اینچنین شد.

خلاصه با چه زحمتی از دست آن ها فرار کرده ولی هنوز مقداری نگذشته بود که با یک دسته از روستائیان برخورد نمودم که آن ها نیز تا من را دیدند به قصد کتک زدن به من حمله کردند و من پا به فرار گذاشتم که البته در نیزارها صورت و بدنم زخم های فراوانی برداشت از آنجا خلاص شدم مجّدد گیر بعضی دیگر افتادم و خلاصه با خود گفتم چطور شد که این طلسم ها در مورد من به عکس جواب داد و چاره را جز این ندیدم که آن نوشتار همراه را از خود دور کرده و در چاهی انداختم که حداقل زنده به نجف بر گردم بعد از مدتی به صاحب کتاب مراجعه نموده و از او گِله کردم که فلانی این چه کتابی بود به ما دادی که بر عکس عمل نمود و نزدیک بود جان من را بگیرد.

او در جواب گفت این افرادی که تو را اذیت کردند أجنّه بودند و تو خیال نمودی که به تو حمله ور شدند و حیف شد که نوشته را دور ریختی و اگر قدری صبر می کردی اثر عجیب جلب محبت دیگران را به چشم خود می دیدی، خلاصه گذشت و بعد از مدتی زنی به مادرم مراجعه نمود و از همسر خود شکوه نمود که اخلاق خوبی ندارد و با تندی و شدّت با من رفتار می کند اگر ممکن است به فرزندتان که اهل علم و فضل است بفرمایید یک دعایی بنوسید تا این که در نزد همسرم محبوب شوم خلاصه به من که گفتند همین نوشتار را از این کتاب مجدّد نوشتم و با خود گفتم شاید در مورد من اثر نکرده ولی برای او مفید بوده و جواب دهد و به مادر خود گفتم که یکی همراه وی باشد و یکی را هم در آب بیاندازد تا در نزد همسر خود محبوب شود خلاصه فردای آن روز درس رفته و در برگشت با مادرم مواجه شدم که به من گفت مادر جان این چه نوشته ای بود به این زن دادی؟ گفتم مگر چه شده؟ مادرم گفت زن سراسیمه آمد و می گفت سابقاً همسرم فقط عبوس بود و اخم و تخم می کرد ولی امروز که وارد خانه شده دائم در حال کتک زدن من است بیرون که می رود بر می گردد دوباره من رو کتک می زند شیخ عبد العلی می گوید به مادرم گفتم به او خبر بدهید آن نوشته های همراه خود را زود دور بیاندازد تا بلایی به سرش در نیامده است.

3- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ شَيْخٍ مِنْ أَصْحَابِنَا الْكُوفِيِّينَ قَالَ: دَخَلَ عِيسَى بْنُ شَفَقِيٍّ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ سَاحِراً يَأْتِيهِ النَّاسُ وَ يَأْخُذُ عَلَى ذَلِكَ الْأَجْرَ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنَا رَجُلٌ كَانَتْ صِنَاعَتِيَ السِّحْرَ وَ كُنْتُ آخُذُ عَلَيْهِ الْأَجْرَ وَ كَانَ مَعَاشِي وَ قَدْ حَجَجْتُ مِنْهُ وَ مَنَّ اللَّهُ عَلَيَّ بِلِقَائِكَ وَ قَدْ تُبْتُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهَلْ لِي فِي شَيْ‌ءٍ مِنْ ذَلِكَ مَخْرَجٌ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حُلَّ وَ لَا تَعْقِدْ.[3]

 

در کتاب نهایه ابن کثیر در معنای سحر آمده است:صرف الشى‌ء عن وجهه.[4] یعنی فرد به وسیله سحر واقع را تغییر نمی دهد بلکه ظاهر را تغییر می دهد و شبیه چشم بندی است و ظاهر را به خلاف آنچه که هست وانمود می کند که قبلاً گفتیم بعضی از بزرگان همچون استاد خویی ره در حقیقت و معنای سحر اضافه و شرط نموده است که باید در آن خُدعه نیز باشد تا سحر بر آن صادق باشد و بعضی دیگر اضافه نموده اند که باید إضرار به دیگری هم باشد تا این که سحر بر آن صادق بوده و اطلاق شود و بعضی دیگر از لغویین در معنای سحر گفته اند: كلُّ ما لَطُفَ مَأْخَذُهُ و دَقَّ فهو سِحْرٌ،که گفتیم این معنی از سحر تفسیر به اعم است و شامل تمام صنایع روز واختراعات جدید و قدیم نیز می شود.[5]

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo