< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

96/06/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: الإستهلال/ الرؤیة فی البلد الآخر./ مقتضی الأصل العملی و اللفظی فی المسأله.

أصول عملیه در یک تقسیم به دو نوع است:

الف: أصول نافی تکلیف، مثل أصل برائت عقلی و شرعی و مثل استصحاب عدم تکلیف، یعنی أصل اوّلیه این است که مکلّف به تکلیف نیستیم مگر این که دلیلی قائم شود بر تکلیف خاص.

ب: أصول مثبت تکلیف، استصحاب بقاء تکلیف ، اصاله الاحتیاط مثال: استصحاب بقاء حرمت وطی زن قبل از غسل و بعد از انقطاع خون که چون قبلاً حائض بوده و شک داریم در این که پاک شده است یا نه؟ اگر شک در جواز تمتع نمودیم استصحاب حرمت می کنیم.

أصول نافیه تکلیف در اطراف علم اجمالی جاری نمی شود به جهت تعارض، مثلاً اگر دو ظرف داریم که قبلاً هر دو پاک بوده و بعد یکی از آن دو نجس شود و معلوم نباشد که کدام یک نجس شده است در این مورد درست است که هر یک به تنهایی مشکوک است و مسبوق به طهارت،لکن استصحاب عدم نجاست در احدهما جاری نمی شود زیرا ترجیح بلا مرجح است و در هر دو نیز جاری نمی شود زیرا مخالف با علم اجمالی به نجاست احدالانائین بوده و موجب مخالفت قطعیه می شود.

در مسأله ما نحن فیه اگر از أدلّه نتوانستیم اتّحاد آفاق و یا عدم اتّحاد آفاق را ثابت کنیم، آیا می توانیم نسبت به یوم الشک متوسل به أصل استصحاب شویم؟ استصحاب وجوب روزه و یا استصحاب بقاء ماه مبارک رمضان، یا این که برائت از وجوب را جاری می شود؟ مقتضای أصل عملی در روزه یوم الشک در ابتداء ماه و روزه یوم الشک در انتهای ماه چیست؟

و اما استصحاب موضوع: یعنی استصحاب بقاء ماه مبارک رمضان جاری نمی شود زیرا منشأ شک در محل بحث چنانکه گفتیم شبهه مفهومیه است در نتیجه اگر چه استصحاب در این فرض، أصل موضوعی بوده و مقدم بر أصل حکمی است ولی در یوم الشک آخر ماه رمضان که مثلاً در بلاد غربی ماه رؤیت شده ولی در مثل خراسان قابل رؤیت نیست، به جهت این که منشأ شک، شبهه مفهومیه است استصحاب جاری نمی شود زیرا بنابر یک تقدیر «عدم اشتراط اتّحاد أفق » ماه مبارک زائل شده است و موضوع تغییر کرده و بنابر یک تقدیر «اشتراط اتّحاد أفق » ماه مبارک باقی مانده است.

و اما استصحاب حکمی: یعنی استصحاب بقاء وجوب روزه، نیز جاری نمی شود زیرا استصحاب حکمی در جایی جاری است که تبدّل موضوع محقّق نشده نباشد لکن در ما نحن فیه وجوب منوط به بقاء ماه مبارک رمضان است و در یوم الشک احراز بقاء موضوع نشده است.

أصل جاری در مسأله چیست؟

صور مسأله مختلف است تاره بحث در یوم الشک اوّل ماه مبارک رمضان است که مجرای برائت است و تاره بحث در یوم الشک آخر ماه مبارک رمضان مطرح است که در این مورد تاره قائل به حرمت ذاتی روزه در عید فطر هستیم که این مورد از موارد دوران أمر بین محذورین بوده که مقتضای أصل تخییر است و تاره قائل به حرمت تشریعی روزه عید فطر هستیم که أصل جاری برائت است.

و اما حکم یوم الشک در آخر ماه مبارک رمضان:

توضیح مطلب: با توجّه به این که استصحاب حکمی و موضوعی در مسأله جاری نمی شود حال اگر قائل شویم به این که حرمت روزه عید فطر حرمت ذاتی دارد در این صورت مورد از موارد دوران أمر بین محذورین است و أمر دائر بین وجوب روزه و حرمت روزه است زیرا إحتمال دارد در واقع یوم الشک، جزء ماه مبارک باشد که در این صورت روزه واجب است و إحتمال دارد که روز اوّل ماه شوال باشد یعنی عید فطر باشد که در این صورت روزه گرفتن حرام باشد، و أصل جاری در مسأله تخییر است.

ولی اگر گفتیم روزه عید فطر حرمت تشریعی دارد یعنی به قصد أمر الهی آوردن، نه حرمت ذاتی «مثل کراهت روزه در روز عاشورا که به جهت تشبّه به بنی امیه است» یعنی اگر به قصد أمر، روز عید فطر روزه بگیریم حرام است، در این صورت اگر به قصد روزه عید فطر روزه نگیرد ،دوران أمر بین حرمت و وجوب نیست تا این که حکم تخییر باشد و از طرفی در این صورت استصحاب بقاء ماه رمضان در یوم الشک جاری نمی شود زیرا شبهه مفهومیه است و از طرفی استصحاب حکمی نیز جاری نمی شود زیرا وحدت موضوع در قضیه متیقّنه و مشکوکه احراز نشده است و شک در بقاء موضوع «ماه مبارک» در یوم الشّک داریم.

و اما تمسّک به أصل برائت در این فرض که أمر روزه مردد است بین وجوب و عدم وجوب «بنابر، این که حرمت تشریعی باشد نه ذاتی» شک داریم در این که آیا روزه فردا واجب است یا نه؟ موضوع ثابت نشده و مشکوک است و می توانیم برائت جاری کنیم،با توجّه به این که استصحاب به هیچ وجه جاری نیست، شک داریم که روزه در این روز واجب است یا نه؟ الأصل البرائه و البتّه اگر حرمت روزه در عید فطر ذاتی باشد دوران أمر بین محذورین بوده و حکم تخییر بوده و برائت جاری نمی شود.

و اما حکم یوم الشک در اوّل ماه مبارک رمضان:

توضیح مطلب: با توجّه به این که استصحاب حکمی و موضوعی جاری نمی شود و از طرفی مانعی برای جریان برائت نیست شک در أصل وجوب روزه داریم و مقتضای أصل برائت است.

سؤال: در موسم حجّ اگر اوّل ماه ذی الحجّه هلال ماه در مکّه رؤیت نشد ولی در شهرهای دیگر رؤیت شد با توجّه به این که وقوف در عرفات در عصر عرفه مردّد است مقتضای أصل چیست؟ اگر مثلاً به آفریقا نگاه کنیم که هلال یک روز زودتر رؤیت شده باید مثلاً امروز وقوف کنیم و اگربه أفق مکّه نگاه کنیم وقوف باید فردا انجام شود، در این مورد، مسأله دوران أمر بین وجوب و حرمت مطرح نیست که حکم به تخییر نماییم زیرا وقوف در امروز یا واجب است و آن در صورتی است که عصر روز نهم عرفه باشد و یا واجب نیست و آن در صورتی است که فردا روز نهم عرفه باشد در نتیجه مقتضای أصل علی کُلّ حالٍ احتیاط است.

توضیح مطلب:

اوّلین واجب بعد از احرام حجّ، وقوف در عرفات است حال اگر قائل به واجب معلّق شدیم که به مجرد احرام وجوب وقوف فعلی شده ولی زمان واجب هنوز نرسیده است و از طرفی با وقوف در یک عصر شک داریم که آیا واجبی که فعلی شده إتیان شده است یا نه؟ چون یقین به أصل تکلیف فعلی داریم و شک در مکلّف به داریم مقتضای أصل احتیاط و توقف در دو روز است، مثل بدهکاری که بدهی او مردد بین دو فرد است و نمی داند آیا به زید دو درهم بدهکار است یا به عمر که وظیفه احتیاط است.

و اما اگر قائل به واجب معلّق نبودیم و بلکه گفتیم وقوف در ظرف خودش و در روز نهم یعنی روز عرفه واجب است، با این مبنی نیز وظیفه احتیاط است زیرا در أمور تدریجی از لحظه اوّل حکم فعلی می شود و چون نمی دانیم امروز عرفه است یا فردا و شک در احراز وقوف در عرفات داریم عقل حکم به احتیاط می کند«از باب مقدّمات مفوّته احتیاط لازم است».

و اما مقام دوّم: مقتضای أصل لفظی در یوم الشک اوّل ماه چیست؟

مراد از شهود در آیه شریفه «من شهد منکم الشهر فلیصمه» چیست؟ آیا مراد شهود کل فرد فرد است که مثلاً کسی در خانه بنشیند و پتو بر خود بکشد و بگوید من هلال را رؤیت ننمودم در نتیجه روزه بر من واجب نیست این معنی قطعاً صحیح نیست، بلکه مراد از شهود هلال ماه ،رؤیت فردی نیست تا کسی بگوید من ندیده ام بلکه مراد شهود نوعی است.

قال محقّق الخوئی: لوضوح عدم كون المراد بها رؤية الشخص بنفسه،إذ قد يكون أعمى أو يفوت عنه وقت الرؤية أونح ذلك من الموانع.

گفته اند در عربستان نزد وهابیون شهود در آیه شریفه را به معنای تولّد ماه دانسته اند که بنابر این مبنی با تولّد ماه «اوّلین لحظه خروج ماه از مُحاق» هلال ماه محقّق شده و برای همه زمین ماه ثابت است و همچنین بنابر این که معنای شهود درک نوعی هلال باشد برای ما که مثلاً در مشهد هلال را ندیده ایم نیز هلال ثابت است زیرا نوع مردم هلال را رؤیت نموده اند اگر چه ما در مشهد ندیده ایم که البتّه درک نوعی یک معنی دیگر نیز دارد یعنی نوع مردم همان بلد رؤیت اگر رؤیت نموده باشند برای آن بلد فقط هلال ثابت است مثلاً اگر برای کسانی که در آفریقا هستند این رؤیت نوعی حاصل شده هلال ثابت است ولی برای جمعیت ایران که این رؤیت نوعی نبوده و هلال ثابت نیست.

نتیجه: بنابر یک تقدیر «رؤیت نوعی به معنای اوّل» مقتضای أصل لفظی وجوب روزه است و بنابر یک معنی «رؤیت نوعی به معنای دوّم» عدم وجوب روزه است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo