< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: معونة ظالمين/ نوع چهارم از مکاسب محرّمه/ مکاسب محرّمه

مقدّمه:

گفته شد که می توان مشروعیت تاسیس حکومت را از باب «امور حسبیه» به اثبات رساند، و گفته شد که اگر تشکیل حکومت بشود، إعانه و قبول ولایت و تصدی قضاوت در حکومت فقیه عالم و عادل وخبیر مطلّع به اوضاع لازم است امّا مناقشات صغروی که در تصدی فقیه برای حکومت إسلامی مطرح شده، و مباحثی که پیرامون مشاکل تعدد مرجعیت فقهاء و مراجع مطرح می شود، و سایر مباحث این چنینی را در صدد بحث پیرامون آن نیستیم.

به نظر می رسد قبل از بررسی تفصیلی «ولایت از قبل جائر»، مناسب است پیرامون «معونه ظالمین» که مرحوم شیخ در نوع چهارم از مکاسب محرمه مطرح کرده اند بحث کنیم.

معونة ظالمين: مسئله «معونة ظالمین» را در سه مقام باید بررسی کنیم.

مقام اوّل: کمک کردن ظالم در ظلمش، مثل دادن تازیانه به ظالم تا به دیگری ظلم کند.

مقام دوّم: داخل شدن در عنوان «اعوان ظلمه».

مقام سوّم: کمک کردن ظالم در غیر ظلمش و در امور مباح، مثل کمک در ساخت منزل یا مسجد برای ظالم.

بررسی مقام اوّل:

شکی در حرمت قسم أوّل «کمک کردن به ظالم در ظلمش» نیست روایات فراوانی بر این مطلب دلالت می کند، علاوه بر آن عقل مستقل به قبح آن می باشد.

روایت اوّل:

وَرَّامُ بْنُ أَبِي فِرَاسٍ فِي كِتَابِهِ قَالَ: قَالَ  : «مَنْ مَشَى إِلَى ظَالِمٍ لِيُعِينَهُ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُ ظَالِمٌ فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْإسلام».[1]

روایت مرسله است، به این روایت استدلال شده بر کبیره بودن إعانه ظالم البتّه ظاهر این روایت إعانه به ظالم در جهت ظلم او است «قسم اوّل» اگر دلالت این روایت بر کبیره بودن را نپذیریم به خاطر ارسال، روایت اعمش و فضل بن شاذان که در جلسه بعد مطرح خواهیم کرد صریح در کبیره بودن آنها می باشد.

روایت دوّم:

فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  يَقُولُ: «مَنْ أَعَانَ ظَالِماً عَلَى مَظْلُومٍ لَمْ يَزَلِ اللَّهُ عَلَيْهِ سَاخِطاً حَتَّى يَنْزِعَ عَنْ مَعُونَتِهِ».[2]

در سال گذشته مفصّل در مسئله «إعانه بر اثم» بحث کردیم، و گفتیم أستاد خوئی[3] وآقای تبریزی[4] «تعاون بر اثم» «همکاری

دو نفر در ایجاد گناه» را حرام می دانند نه «إعانه بر اثم» «کمک کردن یکی به دیگری در ایجاد گناه» را البتّه ما گفتیم «إعانه» و «تعاون» از نظر حکم یکی است حال، بنا بر مختار ما شکی نیست که کمک کردن به ظالم در جهت ظلمش حرام است ولی بنا بر نظر أستاد خوئی این کمک کردن را از باب «إعانه بر اثم» نمی توان حرمتش را اثبات کرد، ولی أدلّه شرعیه دیگر وحکم عقل کافی در اثبات حرمت آن است.مقام دوّم:ثبت نام شخص در دیوان ظلمه جائز نیست، این بحث را بعداً مطرح خواهیم کرد.مقام سوّم:

إعانه ظالم در امر مباح مثل ساخت جاده، پل و مسجد ومانند آنها می باشد، برخی از روایات ظهور در حرمت این قسم دارد.

روایت اوّل:

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  : «لَا تُعِنْهُمْ عَلَى بِنَاءِ مَسْجِدٍ».[5]

روایت دوّم:

عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَشِيرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِنَا فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّهُ رُبَّمَا أَصَابَ الرَّجُلَ مِنَّا الضِّيقُ أَوِ الشِّدَّةُ فَيُدْعَى إِلَى الْبِنَاءِ يَبْنِيهِ، أَوِ النَّهَرِ يَكْرِيهِ «لایروبی کردن نهر» أَوِ الْمُسَنَّاةِ «اصلاح سدّ» يُصْلِحُهَا فَمَا تَقُولُ فِي ذَلِكَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  مَا أُحِبُّ أَنِّي عَقَدْتُ لَهُمْ عُقْدَةً أَوْ وَكَيْتُ لَهُمْ وِكَاءً «سر مشکی را ببندم»، وَ إِنَّ لِي مَا بَيْنَ لَابَتَيْهَا «دو کوه سیاه، که مدینه در میان این دو سنگهای سیاه قرار دارد»، لَا وَ لَا مَدَّةً بِقَلَمٍ «کمک کردن در دوات وقلم»؛ إِنَّ أَعْوَانَ الظَّلَمَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي سُرَادِقٍ مِنْ نَارٍ، حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ بَيْنَ الْعِبَادِ».[6]

در این روایت، سئوال از امر مباح است، که حضرت آن را ناپسند می دانند البتّه فقره: «ما أحبّ» دلالت بر حرمت نمی کند مضافا به آن که، اگر روایت دلالت بر حرمت بکند إحتمال دارد که نهی حضرت به قرینه «ولا مدّة بقلم» مربوط به إعانه ظالم در جهت ظلم «قسم اوّل» باشد.

البتّه در فقره بعدی «إنّ اعوان الظلمة» حضرت نهی از اعوان ظلمه بودن می کنند، وعنوان «اعوان ظلمه» بر کسی که در برخی امور مباحات به صورت موقّت انجام بدهد، إطلاق نمی شود عرفاً.

روایت سوّم:

فِي عِقَابِ الْأَعْمَالِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ‌ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ ابْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادٍ أَيْنَ أَعْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ مَنْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاةً أَوْ رَبَطَ كِيساً أَوْ مَدَّ لَهُمْ مَدَّةَ قَلَمٍ فَاحْشُرُوهُمْ مَعَهُمْ».[7]

موضوع این روایت «اعوان ظلمه» هست، امّا کسی که در امر مباحی به ظالم کمک کند مصداق «اعوان ظلمه» نمی باشد.

روایت چهارم:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  يَا عُذَافِرُ نُبِّئْتُ أَنَّكَ تُعَامِلُ «معامله کردن یا هر نوع تعاملی» أَبَا أَيُّوبَ وَ الرَّبِيعَ فَمَا حَالُكَ إِذَا نُودِيَ بِكَ فِي أَعْوَانِ الظَّلَمَةِ قَالَ فَوَجَمَ أَبِي «وجم: سکوت ناشی از خوف یا تعجّب» فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  لَمَّا رَأَى مَا أَصَابَهُ أَيْ عُذَافِرُ إِنِّي إِنَّمَا خَوَّفْتُكَ بِمَا خَوَّفَنِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ قَالَ مُحَمَّدٌ فَقَدِمَ أَبِي فَمَا زَالَ مَغْمُوماً مَكْرُوباً حَتَّى مَاتَ».[8]

روایت پنجم:

روایت صفوان جمال که حضرت حتی از کرایه دادن شترها به ظالم نهی کردند، که در جلسه بعد متن آن را خواهیم خواند.[9]

 


[3] مصباح الفقاهة، خوئی، ج1، ص180.
[4] ارشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص91.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo