< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ولايت از سلطان جائر/ نوع پنجم از مکاسب محرّمه/ مکاسب محرّمه

سخن در ولایت جائر است، کلمات فقهاء متفاوت و مختلف است، برخی از آنها قائل به حرمت ذاتی قبول تولّی ولایت جائر هستند، چرا که صرف تولّی از قبل جائر، سبب شوکت جائر می شود، ولی برخی دیگر حرمت آن را به خاطر لوازم قهری آن مثل قتل نفوس و نهب أموال دانستند، چرا که غالباً قبول ولایت از این معاصی خالی نیست.در اینجا در ابتدا باید پیرامون این که حقّ ولایت برای چه کسی است، بحث کنیم، و حکم تولّی جائر را بررسی و نقد کنیم.قول اوّل: حرمت ذاتی قبول ولايت جائر:برخی معتقدند که نفس تصدّی ولایت از جائر، بالذات حرام است، لذا متصدّی منصب ولایت مرتکب عملی که بالذات حرام است خواهد بود.

تقریب قول اوّل: مرحوم امام خمینی [1] در مقام تقریب این ادّعا می فرمایند:

شکی نیست که حکم فرمانی فقط مختص به پروردگار متعال است، خدای متعالی که خالق است حقّ اولویت بر حکمرانی مخلوقاتش است، وکسی غیر از او چنین حقّی ندارد. و مسلّم است که خالق متعال، حقّ ولایتش از دیگران و حتّی از خود مخلوق بالاتر و بیشتر است، چه آن که از خالق ومبدع جهان آفرینش ومن جمله انسانها است.

خدای متعال این حق ولایت را به پیامبرش  وائمه  واگذار کرد؛ «اطیعوا الله والرسول»[2] «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ».[3]

کسی که این حقّ ولایت که مختص به معصومین  را غصب کند مثل خلفا بنی عباس وبنی اميّه دو گناه کرده، یک آن که منصبی که مستحقّ آن نبوده را متصّدی شده وادّعا کرده، در صورتی که بر او حرمت ذاتی داشت دوّم آن که مداخله در حقّ ولایت دیگری کرده است و در سلطنت دیگری تصرّف نموده و اعمال کرده است لهذا گفته اند نفس تصدّی ولایت از قبل جائر حرام است، هم حرمت آن ذاتی است وهم به خاطر غصب حقّ غیر.

أستاد خمینی، در ادامه می فرمایند: روایاتی که در موارد خاص ائمه  به افراد خاص یا جهت خاصی، تولّی ولایت را اجازه داده اند، به مقتضای ولایت خاصه شان می باشد.

إشکال به قول اوّل:

برخی به این تقریب إشکال کرده اند که اگر چیزی حرمت بالذات داشته باشد، حتّی خود امام معصوم نیز نمی تواند ترخیص در جواز بدهد، چنان که امام معصوم  نیز نمی تواند ترخیص در شرب خمر بدهد لذا گفته اند که کلمات أستاد خمینی «جواز ترخیص و ادعای ذاتی بودن ولایت» متفاوت و متهافت است.

به همین جهت، برخی دیگر محذور تصدّی ولایت را به خاطر لوازم ومعاصی مترتّب بر آن مثل قتل نفوس و. دانسته اند، در هر صورت مرحوم امام به أدلّه ای تمسّک کرده اند:

أدلّه مرحوم امام بر قول اوّل:أدلّه ای برای حرمت نفس تصدّی ولایت از قبل جائر و حرمت ذاتی آن مطرح شده، از جمله:دلیل اوّل: روایت تحف العقول.

در روایت تحف العقول می خوانیم: «وأمّا وجه الحرام من الولاية فولاية الوالي الجائر وولاية ولاته، فالعمل لهم والكسب معهم بجهة الولاية لهم حرام محرّم معذّب فاعل ذلك على قليل من فعله أو كثير، لأنّ كلّ شيء من جهة المؤونة له معصية كبيرة من الكبائر، وذلك أنّ في ولاية الوالي الجائر دروس الحقّ كلّه، فلذلك حرم العمل معهم ومعونتهم والكسب معهم إلّا بجهة الضرورة، نظير الضرورة إلى الدم والميتة».[4]

دلیل دوّم: روایت زیاد بن ابی سلمة.

عن زياد بن أبي سلمة قال : دخلت على أبي الحسن موسى  فقال لي : يا زياد إنك لتعمل عمل السلطان ؟ قال : قلتُ: أجل، قال لي: ولم؟ قلت: أنا رجلٌ لي مروءة وعلي عيال وليس وراء ظهري شئ ، فقال لي : يا زياد لئن أسقط من حالق فأتقطع قطعة أحبّ إلي من أن أتولّى لأحدٍ منهم عملا أو أطأ بساط رجل منهم إلا لماذا ؟ قلت : لا أدري جعلت فداك ، قال : إلا لتفريج كربة عن مؤمن ، أو فك أسره ، أو قضاء دينه».[5]

دلیل سوّم: روایت مسعده بن صدقه.

مسعدة بن صدقة قال : سأل رجل أبا عبد الله  عن قوم من الشيعة يدخلون في أعمال السلطان يعملون لهم ويحبون لهم ويوالونهم ، قال : ليس هم من الشيعة ، ولكنهم من أولئك ، ثم قرأ أبو عبد الله  هذه الآية {لعن الذين كفروا من بني إسرائيل على لسان داود وعيسى بن مريم إلى قوله : ولكن كثيرا منهم فاسقون} قال : الخنازير على لسان داود ، والقردة على لسان عيسى {كانوا لا يتناهون عن منكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون} قال: كانوا يأكلون لحم الخنزير ويشربون الخمور ، ويأتون النساء أيام حيضهن ، ثم احتج الله على المؤمنين الموالين للكفار ، فقال: {ترى كثيرا منهم يتولون الذين كفروا لبئس ما قدمت لهم أنفسهم إلى قوله : ولكن كثيرا منهم فاسقون} فنهى الله عز وجل أن يوالي المؤمن الكافر إلا عند التقية».[6]

قول دوّم: حرمت تولّی به خاطر لوازم آن می باشد.در برابر این روایات که بر قول أوّل اقامه شد، روایت ذیل شاهد بر قول دوّم «حرمت تولی ولایت به خاطر مفاسد مترتّب بر آن است نه به خاطر حرمت ذاتی» می باشد.

عن داود بن زربي قال: أخبرني مولى لعلي بن الحسين  قال: كنت بالكوفة فقدم أبو عبد الله  الحيرة فأتيته ، فقلت : جعلت فداك لو كلمت داود بن علي أو بعض هؤلاء فأدخل في بعض هذه الولايات ، فقال : ما كنت لافعل إلى أن قال : جعلت فداك ظننت أنك إنما كرهت ذلك مخافة أن أجور أو أظلم ، وإن كل امرأة لي طالق ، وكل مملوك لي حرّ وعلي وعلي إن ظلمت أحدا أو جرت عليه، وإن لم اعدل ، قال : كيف قلت؟ فأعدت عليه الأيمان فرفع رأسه إلى السماء، فقال: تناول السماء أيسر عليك من ذلك».[7]

فقره اخیر به دو صورت تفسیر شده است: إحتمال اوّل: به آسمان برسی آسانتر از آن است که من برای این کار اقدام کنم، که از آن حرمت ذاتی إستفاده کرده اند. إحتمال دوّم: به آسمان بروی آسانتر از آن است که تو جور و ظلم نکنی، یعنی: فی نفسه تولّی از طرف جائر حرام نیست، ولی امام می دانستند که این شخص مبتلا به ظلم و جور می شود لذا به او فهماندند که او نمی تواند در اعوان ظلمه داخل بشود ولی مبتلا به ظلم نشود.بنا بر إحتمال دوّم در فقره اخیر، گفته شده که این روایت شاهد بر قول دوّم است، یعنی: وجه حرمت تصدّی ولایت از ظالم، ابتلا به جور و ظلم می باشد.کلام مرحوم ایروانی در روایت اخیر:

مرحوم ایروانی فرموده اند: ظاهراً روایت تقیّه ای باشد، چرا که مشروعیت قسم به طلاق و عتق طبق مذهب أهل سنّت است، و الّا در فقه شیعه، طلاق و عتق فقط با صیغه خاص وبا شرائط خاصش محقّق می شود، نه آن که به مجرد تخلف وعد عبد آزاد شود و یا زن جدا شوند، لذا گفته اند که راوی از أهل سنّت بوده، ولذا امام به خاطر تقیّه حکم به حرمت ذاتی تولّی ازطرف جائر ننموده است، و نیز تعبیر به «تناول السماء» برای طرفه رفتن از حکم صریح به حرمت است، سپس خود مرحوم ایروانی در جواب می گوید: اوّلاً حمل بر تقیّه خلاف اصل است، وثانیاً: این نوع حلف به عتق و طلاق در آن زمان حتّی در بین شیعه نیز متداول بوده است، و لذا نمی توان به خاطر این إحتمال رفع ید از ظاهر دو دلیل نمود.[8]

 


[1] . المکاسب المحرمة، خمینی روح الله، ج2، ص159 به بعد.
[8] حاشیه المکاسب، ایروانی، ج1، ص44.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo