< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نيابت در عبادت/ أخذ أجرت بر واجبات/ نوع پنجم از مکاسب محرّمه/ مکاسب محرّمه

جمع بندی کلمات مرحوم شیخ در مسئله:

مرحوم شیخ دو مطلب را مسلّم دانستند. 1» أخذ أجرت بر عمل عبادی جائز نیست؛ به خاطر تنافی آن با قصد قربت، لذا حتّی در عمل مستحبّ، اگرچه نفعی از اجاره به مستاجر عائد شود، أخذ أجرت جائز نیست. 2» در واجب عینی تعیینی ولو توصلی، أخذ أجرت جائز نیست؛ چرا که عمل واجب، مقهور امر الهی است، لذا أخذ أجرت بر آن جائز نیست، چرا که اولاً: نفعی عائد مستاجر با اجاره نمی رسد. وثانیاً: وجوب ناشی از اجاره قابل جمع با وجوبِ من قبل الله نیست.[1]

بررسی موارد نقضی أخذ أجرت بر واجبات در شریعت:

مرحوم شیخ می فرمایند: نسبت به أخذ أجرت وصيّ، وهمچنین جواز أخذ ت أجرت مادر در برابر شیر به نوزادش، جواز أخذ أجرت نسبت به طعام برای شخص مشرف به موت و... باید گفت: اما نسبت به وصی: وصی، در برابر عملش أجرت نمی گیرد، و عقد اجاره ای تحقّق پیدا نکرده است، بلکه به خاطر إجماع و نصوص خاصه وارد در مسئله می تواند به مقدار أجرت المثل دریافت کند، واین أجرت المثل از باب عقد اجاره بین او و بین موصِي نیست.[2]

امّا نسبت به مادر شیرده: أجرت، در برابر شیر مادر است، نه در برابر شیر دادن مادر که واجب است. شیری که در پستان مادر است مملوک مادر است، لذا می تواند در برابر مالش پول أخذ کند.[3]

امّا نسبت به طعام برای فرد مشرف به موت: أجرت در برابر همان طعام خارجی است نه در برابر دادن و انفاق مال که فعل

مالک طعام است، اعطاء طعام به شخص مشرف به موت واجب است ولی در عین حال شخص می تواند در برابر طعام، مال أخذ کند؛ بنابراین، «أخذ پول در برابر طعام» با «أخذ پول در برابر اطعام» تفاوت دارد.

أخذ أجرت بر واجبات تخییری و کفائی:

أخذ أجرت در برابر واجبات عینی جائز نیست، امّا در واجبات تخییری می توان أجرت أخذ کرد، چه آن که واجب جامع بین عدلهای واجب تخییری است، نه کلّي عدل عدل؛ بنابراین، أخذ أجرت بر تعیین یک فرد از آنها جائز است، لذا دفن میت اگرچه بر دفّان واجب است امّا برای تعیین موضع خاص، دفّان می تواند پول دریافت کند.

وهکذا الکلام در واجبات کفائیه، تکلیف به صورت جامع مکلّف علی سبیل البل بر افراد واجب است، أخذ أجرت برای آن که وجوب از عهده دیگران ساقط شود، مانعی ندارد.

فتحصّل من جمیع ما ذکرنا: مرحوم شیخ انصاری دو مطلب را مانع از أخذ أجرت می دانند: 1» تنافی عبادیت با أخذ أجرت. 2» تنافی وجوب عینی تعیینی با أخذ أجرت.[4]

أخذ أجرت بر واجبات انتظامی:

امّا نسبت به واجبات انتظامیه و نظامیه، در صورتی که واجب عینی باشند، چگونه می توان أخذ أجرت بر آنها کرد؟ از طرفی أخذ أجرت حرام است، و از طرفی حیاتِ جامعه متوقّف بر تحقّق این واجبات است.[5]

مرحوم شیخ انصاری در مکاسب، هفت وجه برای رفع إشکال مطرح می کنند و فقط ادعای إجماع بر جواز أخذ أجرت را إشکال نمی کند.[6]

البتّه ما در جواب از این مطلب گفتیم که: نه تنها أخذ أجرت مانعی ندارد، بلکه اگر در این امور، أجرت أخذ نشود اختلال نظام پیش می آید؛ چرا که اگر انجام این امور مجانا و بلا عوض لازم باشد، در این صورت کسی رغبت به این واجبات پیدا نمی کند، و نظام جامعه مختل می شود مضافا به آن که: آنچیزی که واجب است، اصل حفظ نظام است، نه حفظ نظام به صورت مجانی و بلا عوض.

سپس می فرمایند: ممکن است أخذ أجرت بر مقدّمات عمل باشد، مثلاً اگرچه طبابت بر طبیب لازم است بلا عوض، امّا طبیب می تواند برای مقدّمه طبابت «رفتنش به منزل مریض» البتّه در صورتی که واجب عینی نباشد، پول دریافت کند. «البتّه اگر مقدّمه منحصره باشد، در این صورت أخذ أجرت محّل کلام است».

مختار در مسئله:

قبلاً گفته شد که «عبادیت» تنافی با «أخذ أجرت» ندارد، یا از باب آنچه در هدایه الطالب[7] آمده بود که «عبادیت» به معنای خضوع و خشوع است، وپول گرفتن در برابر خضوع محذوری ندارد یا از باب مطلبی که مستفاد از کلمات أستاد خوئی و مرحوم آقای تبریزی است و آن این که مانعی ندارد که محرّک بر انجام عمل، امر الهی به وفای به اجاره باشد[8] همچنین در جلسات پیشین گفتیم که صفت «وجوب» نیز با «أخذ أجرت» تنافی ندارد.

أخذ أجرت در اطافه در حج:اگر فرضاً اجیر شدن شخص برای دیگری جائز نباشد، چنانچه مفصّل مطرح شد، همچنین اجیر نمی تواند عملی را که بر خودش واجب شده را به دیگری واگذار کند. بنابراین، در صورتی که حج خانه خدا رزقنا الله بر شخصی واجب بشود، او نمی تواند همین عملش را به اجاره به دیگری دربیاورد، مثل آن که در حالی که در حال انجام حجّ خودش است، شخصی را بر دوش خود بگیرد و طواف بدهد مرحوم شیخ اقوالی را در مسئله مطرح می کنند، ایشان می فرمایند:«في المسألة أقوال: قال في الشرائع: و لو حمله حامل في الطواف أمكن أن يحتسب‌ كلّ منهما طوافه عن نفسه، انتهى.

قال في المسالك: هذا إذا كان الحامل متبرّعاً أو حاملًا بجعالة أو كان مستأجراً للحمل في طوافه، أمّا لو استؤجر للحمل مطلقاً لم يحتسب للحامل؛ لأنّ الحركة المخصوصة قد صارت مستحقّة عليه لغيره، فلايجوز صرفها إلى نفسه[9] ، و في المسألة أقوال هذا أجودها، انتهى و أشار بالأقوال إلى القول بجواز الاحتساب مطلقاً، كما هو ظاهر الشرائع و ظاهر القواعد على إشكال.

و القول الآخر: ما في الدروس، من أنّه يحتسب لكلٍّ من الحامل و المحمول ما لم يستأجره للحمل لا في طوافه، انتهى.و الثالث ما ذكره في المسالك من التفصيل.و الرابع ما ذكره بعض محشّي الشرائع من استثناء صورة الاستئجار على الحمل.و الخامس الفرق بين الاستئجار للطواف به، و بين الاستئجار لحمله في الطواف، و هو ما اختاره في المختلف.

وبنى فخر الدين في الإيضاح جواز الاحتساب في صورة الاستئجار للحمل التي استشكل والده رحمه اللّه فيها على أنّ ضمّ نيّة التبرّد إلى الوضوء قادح أم لا؟ و المسألة مورد نظر و إن كان ما تقدّم من المسالك لايخلو عن وجه».[10]

 


[2] آیه الله سبحانی در المواهب: 832: « فلأنّ الظاهر من الصحيحة أنّ المأكول من باب عوض العمل، لا أنّه حكم شرعي لا صلة له بباب المعاوضة. و تظهر الثمرة بين كون الأخذ حكماً شرعياً، أو من باب المعاوضة، فيما لو مات الوصي بعد التولي و قبل الأخذ، فيستحق وارثه على العوضية، لا ما إذا كان حكماً شرعياً».
[3] در المواهب: 833 می فرمایند: «يلاحظ عليه: قد عرفت أنّ الظاهر رجوع الوصي من باب المعاوضة، أي يأخذ الأُجرة عوضاً عمّا قام به من الأُمور، لا من باب الحكم الشرعي، و أنّه يجوز الأخذ من دون قصد المعاوضة، و إن أخذه من باب المعاوضة فيعود الإشكال و لا يتم الجواب، و مثله رجوع الأُم، فانّ ظاهر الآية كونه عوضاً. نعم بذل المال للمضطر ثمّ أخذ العوض لا صلة له بالمقام، فانّ الواجب هو البذل لا المبذول، و العوض هو عوض المبذول لا البذل».
[5] در حاشية ایروانی 1: 53 می فرماید: «إذا كان العلاج معيّنا عليه كان الجمع أيضا معيّنا عليه من باب المقدّمة نعم لو جمع بينهما آخر من أولياء المريض أو من غير أوليائه فحمل المريض إليه سقط التّكليف عنه إذا لم يكن واجبه موقوفا حينئذ على مقدّمة لكن الجمع المذكور ليس واجبا على غيره لا نفسيا كما هو واضح و لا غيريّا لعدم توجّه خطاب ذي المقدّمة إليه ليجب عليه مقدّمته إلّا أن يكون عنوان حفظ النّفس منطبقا على الجمع المذكور فيجب وجوبا نفسيا بالنّسبة إلى الكلّ كفاية‌».
[7] هدایه الطالب، شهیدی، ج1، ص118 به بعد.
[8] ارشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص285-288.
[9] ارشاد الطالب1: 299: أى جواز احتساب حركته المخصوصة و قصده بها الطواف لنفسه يختص بالموارد التي لا يملك المحمول فيها تلك الحركة، كما إذا كان الحامل متبرعا أو حاملا بجعالة، حيث لا يملك في الجعالة باذل العوض العمل على الآخر، أو كان أجيرا للحمل في طوافه، بمعنى أنه آجر نفسه للغير لحمله حال الطواف لنفسه، فإنه يمكن في جميع ذلك أن ينوي كل من الحامل و المحمول الطواف لنفسه. و أما إذا استؤجر للحمل مطلقا، أى أنه آجر نفسه لحمل الغير، و لم يقيد في الإجارة بكون الحمل حال الطواف لنفسه، فلا يصح ان ينوي الحامل الطواف لنفسه، لان حركته المخصوصة مستحقة للغير في صورة الإطلاق، باعتبار توقف طواف المحمول عليها، فلا يصح صرف تلك الحركة لنفسه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo