< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

95/06/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مکاسب محرّمه/ تتمّه بحث کذب/ نوع چهارم از مکاسب محرّمه.

فهرست اجمالی موضوعات در سال تحصیلی 95،96: 1. کذب، 2.قمار، 3. أخذ أجرت بر واجبات 4. نيابت در عبادت 5. ولايت از طرف سلطان عادل 6. معونة ظالمين 7. جوائز سلطان جائر، 8 حکم مجهول المالک 9. تتمّه بحث إستهلال، 10 حکم رؤیة هلال در بلاد دیگر.

تتمّه بحث کذب:

به حول و قوه الهی ودر کنار مضجع شریف علی بن موسی الرضا  سال تحصیلی 96،95 را شروع می کنیم امیدواریم با عنایات امام عصر ارواحنا له الفداء، خداوند متعال حقایق دین را بر ما منوّر بفرماید؛ اللّهم وفّقنا و جمیع المشتغلین للعلم و العمل الصالح، إمسال إن شاء اللّه ابتداء از بحث قمار و اقسام آن که مرحوم شیخ ره در مکاسب ذکر کرده بحث می کنیم اما با توجه به آن که برخی مطالب از بحث «کذب» که سال گذشته مطرح کردیم باقی مانده، لذا چند نکته پایانی مهم بحث کذب را به اختصار متعرّض می شویم.

مطلب اول: کذب گناه کبيره يا صغيره؟

آیا کذب از صغائر است یا کبائر؟ گفته شد که اثر این بحث در سلب عدالت ظاهر می شود مرحوم امام[1] معتقدند «کذب» فی الجملة از گناهان کبیره است، چه آن که روایاتی داریم که از آن إستفاده می شود هر گونه کذبی کبیره نیست، بلکه متناسب با اثر آن است، که اگر اثری که بر کذب بار می شود بسیار عظیم باشد مثل کذبی که ولید بن مغیره در جریان «إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ »[2] گفته بود، یا کذب علی اللّه و رسول و امام باشد، این کذب از معاصی کبیره خواهد بود، و الّا دروغ و کذب در گناهان عادی، گناه کبیره نمی باشد، چه آن که قلّما یتّفق که انسان از کذب خالی باشد.

مطلب دوم: حرمت تمام اقسام کذب

در حرمت کذب فرقی بین کذب صغیر و کبیر، و هزل و جدی نیست. گاهی مجلس انسی برپا می شود، و برای گرم کردن مجلس، افراد متوسل به دروغ می شوند. این کذب هایی که به نحو هزل و شوخی گفته می شود یا دروغ کوچکی و در امور معمولی گفته می شود ، تمام این ها گناه و معصیت بوده روایات پیرامون این نکته را مرحوم شیخ حرّ عاملی در باب 140 از ابواب عشرت کتاب حج وسائل آورده، از جمله:

الف: عَنْ سَيْفِ بْنِ عَمِيرَةَ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ  يَقُولُ لِوُلْدِهِ: اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِيرَ مِنْهُ وَالْكَبِيرَ فِي كُلِّ جِدٍّ وَهَزْلٍ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِي الصَّغِيرِ اجْتَرَأَ عَلَى‌ الْكَبِيرِ. أَمَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ  قَالَ: مَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَصْدُقُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّيقاً وَمَا يَزَالُ الْعَبْدُ يَكْذِبُ حَتَّى يَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً».[3]

این روایت از حیث سندی مرسله است اما دلالت بر حرمت هر کذبی می کند.

ب: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ بِإِسْنَادِهِ الْآتِي عَنْ أَبِي ذَرٍّ عَنِ النَّبِيِّ  فِي وَصِيَّتِهِ لَهُ قَالَ: «يَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ مَلَكَ مَا بَيْنَ فَخِذَيْهِ وَمَا بَيْنَ لَحْيَيْهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ قُلْتُ: وَإِنَّا لَنُؤَأخذ بِمَا تَنْطِقُ بِهِ أَلْسِنَتُنَا فَقَالَ: وَهَلْ يَكُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِي النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ إِنَّكَ لَا تَزَالُ سَالِماً مَا سَكَت؛ فَإِذَا تَكَلَّمْتَ كُتِبَ لَكَ أَوْ عَلَيْكَ. يَا أَبَا ذَرٍّ، إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللّه عَزَّوَجَلَّ فَيُكْتَبُ لَهُ بِهَا رِضْوَانُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ فِي الْمَجْلِسِ لِيُضْحِكَهُمْ بِهَا فَيُهْوَى فِي جَهَنَّمَ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ. يَا أَبَاذَرٍّ وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ فَيَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ. وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ. يَا أَبَا ذَرٍّ، مَنْ صَمَتَ نَجَا فَعَلَيْكَ بِالصَّمْتِ وَلَاتَخْرُجَنَّ مِنْ فِيكَ كَذِبَةٌ أَبَداً. قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللّه، فَمَا تَوْبَةُ الرَّجُلِ الَّذِي يَكْذِبُ مُتَعَمِّداً. قَالَ: الِاسْتِغْفَارُ وَصَلَوَاتُ الْخَمْسِ تَغْسِلُ ذَلِكَ».[4]

حضرت در این روایت می فرماید: کسی که زبان و شهوتش را حفظ کند داخل بهشت می شود آیا ما به آنچه از زبانمان خارج می شود مؤأخذه می شویم؟ پیامبر اکرم  فرمودند: آیا این نیست که کسانی که با صورت در آتش انداخته می شوند به خاطر نتایج گفتارشان است.

کلام آیه اللّه خوئی ره:

مرحوم أستاد خویی می فرمایند: کذب شوخی دو قسم است: گاهی خبری می دهد و خبرش هم مخالف واقع است که معلوم است کذب است و حرام امّا گاهی فقط انشاء می کند و خبر نمی دهد، مثلاً به فرد جاهل به شوخی می گوید: بنازم اعلم علمای عصر را، که این نوعیِ انشاء مدح فرد هست ایشان می فرمایند این صورت چون انشاء است نه اخبار، متّصف به صدق و کذب نمیشود.[5]

کلام کاشف الغطاء ره:

مرحوم کاشف الغطاء می فرمایند: هر انشائی بازگشتش به خبر است و اگر موافق واقع نبود کذب است مثل کسی که می گوید: یا لیت الشباب یعود لنا.. که تمنّی یا ترجّی در غالب اِنشاء است، در حقیقت بازگشتش به خبر است، و لذا گویا این فرد خبر می دهد از امری که در دل آرزو دارد، إتّفاق بیفتد؛ بنابراین، تمنی یا ترجی امر غیر متعارف که تحقّق پیدا نمی کند، کذب و دروغ است.

نظر أستاد اشرفی:

انصاف اینست همانطور که در سال گذشته مطرح شد، هر چه مخالف واقع باشد کذب است و هر چه مطابق واقع باشد صدق است، ولو این که این مطابقت و مخالفت در عمل یا چهره فرد باشد و از قبیل لفظ نباشد، چه آن که گفته شد که صدق و کذب در قرآن به غیر لفظ و گفتار نیز نسبت داده شده است، مثل «وعدا غیر مکذوب»[6] ، لیکن حرمت تنها بر حکایت از امر غیر واقعی مترتّب می شود.

در هر صورت، مرحوم أستاد خویی می فرمایند: آن کذب و صدقی محکوم به حرمت تکلیفی است که به صورت خبر باشد نه انشاء. بنابراین، تمنّی و ترجّی خبر نیست ولی در عین حال متّصف به صدق و کذب می شود، ولی حرمت بر کذبِ اخباری مستفاد از کذب انشائی بار نمی شود، گرچه کذب انشایی صادق می باشد.

مطلب سوم: وجوب وفا به عقد.

آیا برای این که «وعده دادن» از کذب خارج شود، وفا به عهد واجب است، یا آن که وعده دادن اصلاً کذب نیست و وفای به آن هم واجب نیست؟

شاید در حد تواتر روایات وارد شده که اگر کسی وعده داد باید به آن عمل کند، به این مضمون که: «المومن اذا وعد وفی». حال، آنچه که جای تعجّب است آن است که حتّی اخباریین هم فتوا به وجوب وفای به عهد نداده اند!! زیرا اخباریین معمولاً از متون روایات تجاوز نمی کنند، امّا در عین حال وجوب وفا به وعد را فتوا نداده اند.

پس باید بررسی شود، «وعده» در چه مواردی مصداق خبر است و در چه مواردی مصداق خبر نیست؟

مسئله دارای صوری می باشد:

الف: گاهی وعده اخبار از امر مستقبلی، مثلاً اگر کسی می گوید ما قصد داریم شما را ده روز منبر دعوت کنیم درحالی که چنین قصدی ندارد این قسم که مسلّماً کذب است؛ زیرا شخص از أوّل قصد و عزم انجام این کار را ندارد.

ب: متکلّم به صورت انشاء می گوید: «لک علی درهمٌ» یا «نذرتُ أن أفعل کذا»، این موارد کذب نیست، زیرا انشائیات چنان که گفتیم به نظر معظّم له کذب نیست، چه آن که وعده ها متّصف به کذب نمی شود.

ج: گاهی شخص وعده می دهد که در آینده قطعاً و جزماً می خواهم این کار را انجام دهم، حال، آیا بر این فرد لازم است که برای فرار از کذب به وعده خود عمل کند یا خیر؟

از فرمایش کاشف الغطاء بر می آید که عمل به وعده واجب است، اما مرحوم خویی[7] می فرمایند: خیر؛ زیرا آنچه از اخبار بر می آید اینست که انسان ابتداءاً وفعلاً اخبار دهد از شیء غیر مطابق واقع، امّا این که اخبار به دهد از کاری که می خواهد بعداً انجام بدهد ولی منصرف شود، عمل به آن واجب نیست، ولذا بقاء بر عزم سابقش برای خروج از کذب لازم نیست.

 


[6] المزار الکبیر، مشهدی، ص568.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo