< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/12/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقیقت غیبت/ حرمت غیبت /نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

اعتبار «قصد انتقاص» در حقيقت غيبتسخن در قیودی بود که در حقیقت «غیبت» اعتبار شده بود، گفته شد که تفسیری که برای «غیبت» مطرح شده است مجمل و مبهم است و لذا در اعتبار برخی از قیود در حقیقت آن اختلاف شده است. بحث از «کراهت مغتاب» «مستوریت عیوب» گذشت، اینک به بحث از بررسی «اعتبار قصد انتقاص در مفهوم غیبت» می پردازیم. آیا «غیبت» محرّم اختصاص به صورتی دارد که شخص قصد انتقاص و کوچکی مغتاب «بالفتح» را داشته باشد، یا شامل صورتی که شخص قصد انتقاص نداشته باشد، نیز می شود؟کلام مرحوم شهيد ثانی:

مرحوم شهید ثانی در «کشف الریبة» معتقدند که «قصد انتقاص» در حقیقت «غیبت» معتبر است، بنابراین، ذکر شخص با صفات مشعر به ذمّ مثل کوری و کچلی، یا ذکر بیماری مشمئز کننده شخصی برای طبیب، یا ذکر عیوب جاریه ای که در معرض بیع و شراء باشد در صورتی که گوینده در این موارد قصد تنقیص مغتاب «بالفتح» را نداشته باشد «غیبت» به شمار نمی آید. لذا مرحوم شهید این امثله را از مستثنیات غیبت مطرح کرده اند[1] .[2]

البتّه ممکن است ذکر عیوب مومن، از باب إیذاء مومن یا عناوین دیگر حرام باشد، که این کلام دیگری است.

کلام مرحوم إمام خمينی:

مرحوم أستاد خمینی[3] نیز در حقیقت «غیبت»، قصدِ «انتقاص مغتاب» را شرط دانسته اند.

ایشان کلام مبسوطی در این مسئله دارند، از جمله می فرمایند: در مفهوم عرفی «غیبت» قصد انتقاص شرط است، همچنان که از کلمات لغویین این مطلب إستفاده می شود.

در صحاح اللغة می فرماید: «اغتابه اغتیاباً: إذا وقع فیه»[4] ، در قاموس اللغة می نویسد: «غابه، أي: عابه وذکره

بما فیه من السوء»[5] ، در المنجد چنین آمده است: «وقع في فلان: سبّه وعابه واغتابه»[6] . این تعابیر زمانی استعمال می شود که شخص قصدِ تنقیص مغتاب را داشته باشد.

همچنان که مقتضای آیاتی که به آنها برای حرمت غیبت إستدلال شده است نیز اعتبار چنین قیدی می باشد.

امّا آیه «أ يحبّ أحدکم أن یأکل»[7] ظاهرش آن است که شخص به قصد تنقیص برادر مومن به ذکر عیوب او می پردازد.

امّا آیه شریفه «لايُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّٰا مَنْ ظُلِمَ»[8] نیز ظهور در ذکر سوء و جهر به آن به جهت تعیّیب و انتقاص شخص می باشد.

توضیح بیشتر آن که: در آیه شریفه واگو کردن و اظهار عیب فقط در صورتی جائز دانسته شده که مظلوم در مقام عیب جویی از ظالم، ظلمش را واگو کند. «جهر به قول به سوء» زمانی إطلاق می شود که شخص در مقام انتقاص باشد. ظاهراً بین «جهر به سوء» با «جهر به عیب» تفاوت است، «جهر به عیب» ظهور چندانی در قصد تنقیص ندارد، به خلاف تعبیر «جهر به سوء» که می توان از آن قصد تنقیص و تعییب به مغتاب را إستفاده کرد همچنان که قصد تنقیص را از آیات «إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفٰاحِشَةُ»[9] و «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»[10] نیز إستفاده شده است.

با توجّه به مطالبی که ذکر شد، روشن شد که:ذکر عیوب حتّی عیوب ظاهره در صورتی که به قصد تنقیص باشد حرام است، امّا ذکر عیوب حتّی عیوب مستوره اگر بدون قصد تنقیص باشد، حرام نمی باشد.اشکال:

مقتضای إطلاق و ظهور برخی از روایات همچون روایت نبوی «ذکرک أخاک بما یُکرِهه»[11] و روایت عبدالرحمن بن سیابة «الغیبة أن تقول فی اخیک ما ستره الله علیه»[12] عدم اعتبار قصد انتقاص می باشد، بلکه ـ همچنان که گذشت ـ روایت اوّل شامل ذکر خوبی های شخص نیز می شود.

پاسخ:در مقام جواب از این روایات گفته شده که: از این روایات بالالتزام «قصد انتقاص» إستفاده می شود، چرا که در غالب مواردی که شخص به بیان عیوب دیگری می پردازد، هرچند او قصد انتقاص مغتاب را نداشته باشد، ولی بالالتزام و بالمآل درصدد تنقیص برادر مومن خود می باشد. در حقیقت چنین شخصی، هر چند که خود ملتفت نباشد، در صدد تنقیص شخص مغتاب می باشد.کلام مرحوم شيخ انصاری

مرحوم شیخ انصاری در ابتدا اگرچه این مطلب را مطرح می کنند، ولی در ادامه می فرمایند:[13] ممکن است دو عنوان باشد، «غیبت» و «اذاعه سرّ و کشف ستر مومن»، لذا می فرمایند: در صورتی که شخص قصد انتقاص نداشته باشد ممکن است حرمت عملش از باب غیبت نباشد، بلکه از باب حرمت کشف ستر مومن باشد.

بیان أستاد اشرفی: ظاهراً بین دو عنوان «غیبت» و «کشف ستر مومن» در حرمت عمل تفاوتی نباشد، وعنوان لذا با توجّه به کبیره بودن و لزوم استغفار و استحلال در صورت تمکن، بحث از «اعتبار قصد انتقاص» در حقیقت غیبت و عدم آن، ثمره چندانی ندارد. توضیح بیشتر این بحث در جلسات آتی خواهد آمد. إن شاء الله.[14]


[1] ممکن است در این موارد ادّعا کرد عنوان «غیبت» صادق است، ولی به خاطر وجود مجوّز غیبت، غیبت شخص جائز می باشد.
[2] کشف الریبة، شهید ثانی، ص51.
[6] المنجد، معلوف، ص563.
[14] غالب فقهاء معاصر مثل آيات خوئی، وحید، تبریزی، سیستانی، فیاض «قصد انتقاص» را در حقیقت «غیبت» معتبر ندانسته اند، البته برخی دیگر مثل آية الله سید سعید حکیم در حقیقت «غیبت»، قصد انتقاص را معتبر دانسته اند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo