< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت غيبت/ نوع چهارم از مکاسب محرّمة/ مکاسب محرّمه

یکی از مسائلی که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرّمه مطرح کرده اند مسئله «غیبت» است، روایات در مذمت و لزوم احتراز از غیبت که یکی از بزرگترین حقوق الناس است وارد شده است.[1]

در این جلسه به ذکر مقدّماتی و اشاره به برخی از آیات و روایات در مسئله اشاره می کنیم.

غیبت به أدلّه اربعه حرام می باشد.امّا از آیات شریفه:

الف. آیه شریفه: ﴿وَلايَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً﴾.[2]

ب. آیه شریفه: ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ﴾.[3]

ج. آیه شریفه ﴿لٰا يُحِبُّ اللّٰهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلّٰا مَنْ ظُلِمَ﴾.[4]

د. آیه شریفه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفٰاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ﴾.[5]

از جمله روايات:

الف. عَنْ أَبِي ذَرٍّ عَنِ النَّبِيِّ  فِي وَصِيَّةٍ لَهُ قَالَ: يَا أَبَا ذَرٍّ إِيَّاكَ وَ الْغِيبَةَ؛ فَإِنَّ الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا. قُلْتُ: وَلِمَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ، قَالَ: «لِأَنَّ الرَّجُلَ يَزْنِي فَيَتُوبُ إِلَى اللَّهِ فَيَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِ، وَ الْغِيبَةُ لَاتُغْفَرُ حَتَّى يَغْفِرَهَا صَاحِبُهَا».[6]

ب. عَنْ أَنَسٍ قَالَ: خَطَبَنَا رَسُولُ اللَّهِ  فَذَكَرَ الرِّبَا وَ عَظَّمَ شَأْنَهُ إِلَى أَنْ قَالَ: «وَأَرْبَى الرِّبَا عِرْضُ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ».[7]

ج. عَنْ نَوْفٍ الْبِكَالِيِّ قَالَ: أَتَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ فِي رَحْبَةِ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ، فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَقَالَ: وَعَلَيْكَ السَّلَامُ يَا نَوْفُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ، فَقُلْتُ لَهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ: عِظْنِي، فَقَالَ يَا نَوْفُ أَحْسِنْ يُحْسَنْ إِلَيْكَ ـ إِلَى أَنْ قَالَ ـ قُلْتُ: زِدْنِي، قَالَ: «اجْتَنِبِ الْغِيبَةَ؛ فَإِنَّهَا إِدَامُ كِلَابِ النَّارِ، ثُمَّ قَالَ: يَا نَوْفُ، كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ وُلِدَ مِنْ حَلَالٍ وَ هُوَ يَأْكُلُ لُحُومَ النَّاسِ بِالْغِيبَةِ الْحَدِيثَ»[8] ، همانطور که غذا خوردن امری مطبوع و مطلوبی است، پیامبر  می فرمایند غیبت غذای سگهای جهنم است.

د. عنه علیه السلام: «أنّ الغيبة حرام على كلّ مسلم... و أنّ الغيبة لتأكل الحسنات كما تأكل النار الحطب».[9]

وهمچنین روایات و أدلّه دیگر که غیبت را خیانت به مسلمان قرار داده شده، و خیانت از کبائر است، بنابر این جای تردید در حرمت غیبت نیست، شکی نیست که غیبت از گناهان کبیره است نه صغیره.غیبت گناه کبیره یا صغیره:

مشهور فقها بین گناهان کبیره و صغیره موضوعاً و حکماً تفاوت قائل شده اند، چه آن که به مجرد إرتکاب کبیره شخص از عدالت ساقط می شود، امّا در گناه صغیره در صورت اصرار بر إرتکاب آن، شخص از عدالت ساقط می شود.

در تعریف گناهان کبیره اختلاف شده، گفته شده که مشهور آن است که غیبت گناه کبیره گناهی است که در قرآن وعده عذاب بر آن داده شود. همچنان که در روایت عبدالعظیم حسنی[10] حضرت برای هر یک از گناهان کبیره شاهدی از قرآن بیان می کردند. باری، در مقام تمسّک بر حرمت مرحوم شیخ ابتداءً بآیاتی تمسّک کرده.

آیه شریفه ﴿وَلٰا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً﴾[11] گفته اند این آیه بر حرمت غیبت دارد ولی دلالت بر کبیره بودن نمی کند، چرا که آیه شریفه صرفاً در صدد تشبیه مومن به منزله برادر، آبروی او همانند گوشت، سخن گفتن و غیبت پیرامون او به منزله خوردن است که گورا برای شخص می باشد، و عدم اطلاع او از گفتن بدی هایش به میته و مرده بودن او تشبیه شده است. [12]

مرحوم إمام فرموده اند: وجه تشبیه شخص غیبت کننده به خوردن میته یا از باب آن است که چنین شخصی در قیامت جیفه می خورد «عن النبي  : «إنّه نظر في النار ليلة الإسراء فإذا بقوم يأكلون الجيف، فقال: يا جبرئيل، من هؤلاء؟ قال: هؤلاء الذين يأكلون لحم الناس»[13] یا از آن جهت است که او همانند سگان و درندگان است «اجتنبوا الغيبة، فإنّها إدام كلاب النار» [14] ، یا از آن جهت است که او حرمت غیبت به مانند حرمت اکل میته بلکه بالاتر از آن است «اعلموا أنّ غیبتکم لأخیکم المؤمن من شیعة آل محمّد  أعظم في التحریم من المیتة، قال الله: «لایغتب بعضکم بعضاً».[15]

بعد مرحوم إمام خمینی می فرمایند: إحتمال دارد که آیه ناظر به مجسّم شدن أعمال در قیامت باشد، و این که غیبت کردن در قیامت به صورت خوردن گوشت برادر مومن مجسّم می شود.[16]

البتّه مرحوم ایروانی معتقدند که تناسبی بین عرض مومن با گوشت او و سخن گفتن پیرامون او با خوردن، غایب بودن او با میته و مرگ ندارد، و ارکان تشبیه که ادّعا شده صحیح نیست، بلکه آیه شریفه فقط در صدد تشبیه از جهت أصل وزر و گناه غیبت با اکل میته است. یا این که آیه صرفاً در صدد تشبیه است، آنهم برای إثبات اشمئاز از غیبت کردن است.[17]

بیان أستاد اشرفی: با توجّه به تقریبی که برای وجه تشبیه بیان شد، روشن شد که تشبیه صرفاً در أصل وزر و گناه نیست، چه آن که در روایت آمده «سباب المؤمن فسوق و قتاله کفر وأکل لحمه معصية وحرمة ماله کحرمة دمه»[18] در این حدیث غیبت را تعبیر به اکل به لحم مومن کرده است.

آیه شریفه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفٰاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِيمٌ﴾.[19]

در تقریب آیه شریفه گفته شده که اگرچه در آن تصریح به غیبت نشده، ولی باتوجّه به آن که معمولاً غیبت، فاحشه و بدی است، غیبت کننده با ذکر آن، فاحشه و بدی را اشاعه می دهد. امّا این إستدلال نا تمام است، چه آن که آیه دلالت بر حرمت ذکر عیب مستور فی نفسه نمی کند.[20] البتّه مرحوم إمام خمینی از مرحوم شیخ دفاع کرده و تقریبی برای إستدلال به آیه شریفه بیان کرده اند.

امّا به روایت «الْغِيبَةَ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا» بر کبیره بودن إستدلال کرده اند، چه آن که زنا قطعاً از گناهان کبیره است، پس غیبتی که از آن اشدّ است قطعاً از گناهان کبیره می باشد.. امّا در إستدلال به روایت مناقشه کردند، چه آن که إحتمال دارد وجه اشتدیت ممکن است در حکم نباشد، همانطور که منی از بول در تطهیر اشدّ است، چه آن که در لباس احتیاج به دلک دارد، والا در حکم نجاست بول از منی اشدّ است. لذا اشديّت غیبت از زنا ملازم با اشديّت در حکم نمی باشد.

مرحوم آية الله تبریزی می فرمایند: ممکن است وجه اشدیت در آن باشد که راه تخلّص از گناه زنا به توبه است ولی راه تخلّص از غیبت جز با رضایت غیبت شونده نمی باشد.[21] تفصیل بحث إن شاء اللّه در درس بعدی «روز شنبه» مطرح می شود.

 


[1] زمانی که در محضر ادیب نیشابوری مطول می خواندیم، ایشان داستانی را تعریف می کرد: شخصی به شهری رفت و در آنجا غریب بود، پولش را نزد امینی و پرهیزگاری که در آن شهر بود گذاشت، بعد از مدّتی که برگشت پولش را مطالبه کرد ولی آن شخص انکار کرد. هر چه تلاش و اصرار کرد آن شخص اجتناب می کرد. در نهایت مسئله را با امام جماعتی که آن فرد امین مقيّد به نماز خواندن با او بود، مطرح کرد. امام جماعت یقین کرد حق با او است و به او گفت: فردا برای نماز به مسجد بیا، امام جماعت بعد از نماز درباره موقف پنجاهم قیامت که حقّ الناس است سخن گفت، از جمله مطالبی که گفت آن بود که: حدود دو ماه پیش در بازار راه می رفتم، دیدم قصاب یهودی گوسفندی را آویزان کرده بوده، من هم از آن گوسفند خوشم آمد، و فقط انگشتم را به لاشه گوسفند زدم و رفتم، بعد از مدتّی قصاب مُرد. یک روز خواب دیدم که صحرای محشر برپا شده، بسبیار عجیب و ترسناک بود، حیران بودم، که دیدم آتشی از دور پیدا شد و نزدیک شد، داخل آن آتش، همان قصاب یهودی بود، تا به من رسید گفت: یا احکم الحاکمین من نسبت به این شخص حقی دارم، چرا که او بدون اجازه من، انگشتش را به گوسفند در دکان من زد، باید حق من را بدهد! هرچه به او اصرار کردم، و به حضرت موسی و پیشوایانش قسمش دادم قبول نکرد. گفت: فقط زمانی راضی می شود که انگشتم را به سینه تو بزنم. گفت: ای مردم تا انگشتش را به سینه من زد، آن چنان بدنم سوخت که از شدت درد فریاد زدم و اهل خانه بیدار شدند. هنوز اثر آن سوختگی بعد از دو ماه در بدنم هست، پیش نماز لباسش را کنار زد و اثر سوختگی را به مردم نشان داد!!مناسب است اینجا این مطلب را هم بگویم: در نجف آقای سید حسن شاهچراغی بوده، که سید بزرگواری بود. از جمله مطالبی که می گفت آن بود که من یقین دارم که اگر شب جمعه کسی به زیارت امام حسین . برود، کوچکترین گناهی برای او باقی نمی ماند. به او گفتم:حتی حقوق الناس؟ گفت:آری می گفت:«به جده ام قسم، یقین دارم که هیچ گناهی برایش باقی نمیماند»
[17] حاشية المکاسب، ایروانی، ج1، ص32.
[21] إرشاد الطالب، تبریزی، ج1، ص187-188.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo