< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/10/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حرمت نقاشی و مجسّمه سازی/نوع چهارم از مکاسب محرّمه/مکاسب محرّمه

بررسی کلمات مرحوم إمام در مسئله:مطلب اوّل: کلام مرحوم إمام در حمل نواهی شدیده به صورت احیاء آثار کفر.

مرحوم أستاد خمینی همچنان که در جلسات گذشته مطرح شد، تاکید دارند که نواهی شدیده ای که نهی از تصویر می کند مربوط به فرضی است که نقوش و مجسّمه در امتداد احیاء آثار شرک و کفر باشد، و به خاطر أهمیّت این مطلب بود که پیامبر  امیرالمؤمنین  را برای هدم و کسر این صور و تماثیل فرستادند، والا نسبت به محرمات دیگر چنین روایات شدیده ای ذکر نشده است.

مناقشه در کلام مرحوم إمام:

برخی از فضلا معاصر گفته اند: کلام ایشان نا تمام است؛ چرا که نسبت به برخی از محرمات دیگر چنین تعبیرات شدیدی ذکر شده است. مثل آن که درباره غضب گفته شده: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ  قَالَ مَنْ يَغْضَبُ أَوْ يُغْضَبُ لَهُ خَلَعَ رِبْقَةَ الْإسلام مِنْ عُنُقِهِ»[1] ؛ لذا ارتباط دادن این راویات به این که این روایات مربوط به مسئله توحید بوده باشد، صحیح نیست.

بیان أستاد اشرفی: روایات مورد استشهاد مرحوم إمام قدس سره زیاد است، و در روایت اکمال الدینِ مرحوم صدوق[2] که نهی از صلاة فرزندان عبده اوثان دون غیرهم آمده، إحتمال نظر مرحوم إمام را در برخی از روایات نیز تاکید می کند. آری، برخی دیگر از معاصرین گمان کرده اند که مرحوم إمام کلّا ساخت مجسمات ذوی الروح ررا اگر در راستای امتداد جاهلیت نباشد، جائز می دانند که این برداشت از کلام مرحوم إمام قطعاً مردود است.[3]

مطلب دوّم: کلام مرحوم إمام در اختصاص حرمت به تجسیم ذوات الارواح

مرحوم إمام معتقدند که این روایات فقط مربوط به مجسّمه سازی ذوات الارواح می باشد، ولی مرحوم شیخ انصاری معتقدند که این روایات همچنان که مربوط به تجسیم ذوات الارواح است، شامل نقاشی و تصویر ذوات الارواح نیز می شود. ایشان معتقدند که «تمثال» به معنای تجسیم و تندیس از شيء است، لذا ایشان «تمثال» را مختص به مجسّمه و تصویر سه بُعدی اشیاء می دانند. مرحوم إمام خمینی[4] دو دلیل بر این مطلب بیان می کنند.

دليل اوّل: تمثال از «مثل» آمده است، و مقتضای اطلاقش آن است که «مثال» یک شيء از جمیع جهات همانند آن شيء باشد، نه فقط از جهت صورت و نقش آن، لذا ایشان معتقدند که «صورت» و «مثال» اختصاص به مجسّمه دارد. مگر آن که قرینه ای بر خلاف اقامه شود. و در صورت شک در این که «مثال» شامل غیر جسم هم می شود، اخذ به قدر متیقّن می کنیم؛ پس حرمت اختصاص به تجسیم دارد، و در غیر مجسّمه أصللة البراءة عن الحرمة جاری می کنیم.

دليل دوّم: روایاتی که دلالت می کند که در قیامت به کسی که تصویر ایجاد کرده، امر می شود که در آن شيء روح بدمد، در حالی که او از این کار ناتوان است، ولذا مخلّد در عذاب خواهد ماند.

مرحوم إمام می فرمایند: روشن است که امر به نفخ نسبت به جسم معنی دارد، و الا نقش و تصویر بر روی کاغذ صلاحیت ندارد که روح در آن دمیده شود.

ایشان می فرمایند: برخی گمان کرده اند که علت حمل این روایات به خصوص مجسّمه استحاله تبدیل صورت و نقوش «اعراض» به جسم است، لذا در مقام پاسخ از این إشکال جوابهایی داده اند مثل آن که گفته اند امر در این روایات به معنای حقیقی نیست، بلکه برای تعجیز است؛ پس مانعی از امر تعجیزی در تبدیل نقش به جسم هم نیست.. یا آن که گفته اند امر به نفخ به اعتبار اجزاء لطیفه و جوهری که در الوان و رنگ هست، می باشد.. یا آن که گفته اند مراد آن است که نقاشی به جسم تبدیل شود و سپس امر به نفخ می شود.. یا آن که گفته اند مراد امر به نفخ به اعتبار محلّ تصویر و محل نقش می باشد نه خود نقش وتصویر.. یا آن که گفته اند مراد امر به نفخ به لحاظ خود صورت است نه محل آن.

مرحوم إمام معتقدند که همه این پاسخها ناشی از آن است که گمان شده نظر مستدل آن است که محال است رنگها «اعراض» به جسم «جوهر» تبدیل شوند، در حالی که مراد مستدلّ آن است که متفاهم عرفی از این روایات آن است که اگر نفخ در آن شيء تحقّق پیدا کند به حیوان دارای روحی تبدیل می شود، و روشن است که این مطلب جز در مجسّمات تحقّق پیدا نمی کند؛ لذا طرح جوابهای فوق چندان مناسب نیست.

إن قلت: همانطور که حضرت موسی بن جعفر  صورت شیر بر روی پرده را تبدیل به شیر درنده ای کردند و آن فاجر در مجلس را بلعید، می توان ادّعا کرد که این روایات شامل صورت هم می شود و در قیامت به کسی که نقاشی ذوات الارواح کشیده امر می شود که آن را زنده کند، در حالی که نمی تواند این کار را انجام دهد؛ لذا وجهی برای اختصاص این روایات به مجسّمه سازی ندارد.

قلتُ: همانطور که گفته شد، إحتمال دارد که امر به نفخ به لحاظ اجزاء لطیفه و ذرات رنگ باشد، یا به اعتبار محلّ نقش و صورت باشد، نه به لحاظ خود صورت و نقش؛ «بنابراین نمی توان إثبات کرد که این روایات شامل نقاشی هم می شود» در هر صورت مرحوم إمام معتقدند این روایات شامل نقاشی ذوات الارواح نمی شود.[5]

مطلب سوّم: مناقشات مرحوم إمام در أدلّه ای که ادعای شمول برای نقاشی ذوات الارواح دارد

مرحوم شیخ انصاری و دیگران برای إثبات حرمت نقاشی ذوات الارواح به أدلّه ای إستدلال کرده اند، که مرحوم إمام در آنها مناقشه می کنند.

دليل اوّل:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ ‌ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ  فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ {يَعْمَلُونَ لَهُ مٰا يَشٰاءُ مِنْ مَحٰارِيبَ وَ تَمٰاثِيلَ}، فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا هِيَ تَمَاثِيلَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ، وَلَكِنَّهَا الشَّجَرُ وَ شِبْهُهُ. أَحْمَدُ بْنُ أَبِي عَبْدِاللَّهِ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ مِثْلَهُ.[6]

تقریب إستدلال به روایت:

در این روایت حضرت صادق  برای تنزه ساحت حضرت سلیمان می فرمایند که تصاویری که برای حضرتش ایجاد می کردند تصاویر غیر ذوات الارواح است، نه ذوات الارواح، والا اگر تصویر و نقاشی ذوات الارواح حرام نبود، نیازی نبود که حضرتش قسم یاد کنند و ساحت حضرت سلیمان را منزّه بدانند و در صدد انکار آن برآیند. لذا این روایت شاهد بر حرمت نقاشی و مجسّمه سازی ذوات الارواح می باشد.

إشکال مرحوم إمام:

أستاد خمینی می فرمایند: 1. این روایت قضیه خارجیه ای است و مشخص نیست که مربوط به مجسّمه ذوات الارواح است یا نقاشی ذوات الارواح. و در قضایای خارجیه نمی توان اخذ به إطلاق کرد. 2. مراد از تماثیل ـ همچنان که از مجمع البیان روشن می شود ـ مجسّمه هایی بوده که با مس و مواد دیگر می ساختند. 3. انکار حضرت صادق  دلالت بر حرمت نمی کند، بلکه إحتمال دارد حکم کراهت شدیده ای داشته که سزاوار با پیامبر خدا  نمی باشد.

دليل دوّم:

«وَعَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عَنْ تَمَاثِيلِ الشَّجَرِ وَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ، فَقَالَ: لَا بَأْسَ مَا لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مِنَ الْحَيَوَانِ».[7]

تقریب استدلال:

مرحوم شیخ فرموده اند که این روایت ظاهرترین روایتی است که می توان از آن حرمت نقاشی و مجسّمه سازی

حیوانات و ذوات الارواح را إستفاده کرد؛ چرا که جواز مقيّد به فرضی شده که حیوان و دارای روح نباشد.

إشکال مرحوم إمام: مرحوم إمام خمینی در المکاسب المحرّمة[8] می فرمایند: این روایت هیچ دلالتی بر حلیت تصویر ذوات الارواح ندارد؛ چرا که:

اوّلاً: متعلق نهی در روایت ذکر نشده است، وإحتمال دارد سئوال از لعب و بازی با آنها باشد، یا از نگاه داشتن آنها، یا از بیع آن ها باشد.

ثانیاً: إحتمال دارد که روایت ناظر به مجسّمه شجر و انواع آن بوده، چرا که در آن زمان رسم آن بوده که مجسّمه اشیاء را می ساختند، به خصوص که در گذشته مرسوم بوده که روی فلز یا سنگ و.. حجاری می کردند، همچنان که که در تخت جمشید و مثل آن این مجسّمه ها دیده می شود، و تمّدن گذشتگان در حجّاری و تراشیدن سنگ و چوب بوده.

ثالثاً: «لابأس» در روایت و مفهوم آن «فیه بأس» اختصاص به حرمت ندارد، بلکه در کراهت و نفی مرجوحیت نیز إستفاده می شود؛ لذا نمی توان به مفهوم حدیث «إذا کان حیوانا ففیه بأس» بر حرمت در صورتی که تصویر حیوان جان دار باشد، إستدلال نمود. [9]

دليل سوّم مرحوم شيخ:

مرحوم شیخ می فرمایند این که کسی که بخواهد تصویر و تجسیم کند، یعنی: طبیعت زیبائی را که خداوند آفرید تا مجسّمه سازی یا نقاشی ایجاد کند، و خدا گونه باشد، واین که مضادّه در امر پروردگار است در ایجاد تصویر، مرحوم شیخ می فرمایند این روایات حتی شامل نقاشی ذوات الارواح نیز می شود، ولی این روایات شامل نقاشی غیر ذوات الارواح که در همه جا وجود دارد وغالباً چنین قصدی در غیر ذوات الارواح وجود ندارد، و این أدلّه از

محلّ بحث انصراف دارد.[10]

إشکال مرحوم إمام ره: مرحوم إمام در إشکال به شیخ می فرمایند: با تامل در این روایات روشن می شود که علت نهی در این روایات «مضادّه» با پروردگار متعال می باشد، واین مضادّه در مصوّریت می باشد، و روشن است که مصوّریت پروردگار و نفخ روح فقط در مجسّمات است، و پروردگار در غیر مجسّمات نفخ روح نمی کند، تا سخن از مضادّه با پروردگار مطرح شود، چنان که در قرآن خداوند متعال می فرماید: «هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ»[11] ؛ لذا مرحوم إمام معتقدند که حرمت فقط اختصاص به مجسّمات دارد. بنابراین، اگرچه روایات ناهیه مربوط به غیر ذوات الارواح نیست، ولی نمی توان شمول أدلّه ناهیه را نسبت به نقاشی ذوات الارواح پذیرفت.[12] [13]

 


[1] ثواب الاعمال، شیخ صدوق، ص271.
[3] أستاد این مطلب را در جلسه بعدی توضیح بیشتر توضیح داده اند.
[5] همچنین ملاحظه کنید: غاية الآمال، مماقانی، ج1، ص70.
[13] همچنین بنگر: غاية الآمال، مامقانی، ج1، ص70.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo