< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/10/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقاشی ومجسّمه سازی/قسم چهارم از مکاسب محرّمه/مکاسب محرّمه

 

فرق بين «تمثيل» و «تصوير» در کلام فقهاءسه إحتمال در نسبت بین تمثیل و تصویر مطرح شده استإحتمال اوّل: تمثیل و تصویر مترادف هستند

فاضل هندي در کشف اللثام گوید: «والمعروف كما في اللغة : ترادف التماثيل والتصاوير والصور، بمعنى التصاوير».[1]

ظاهر کلمات مرحوم إمام نیز مرادف بودن این دو لفظ است، ایشان می فرمایند: متیقّن از این دو لفظ صورت مجسّمه می باشد، چرا که مقتضی إطلاق «مثال» مشابهت «مثال» با ممثّل در تمام جهات است، لذا مثال دارای جوانب شش گانه «بالا، پائین، جلو، عقب، راست، و چپ» و ابعاد سه گانه «طول، عرض، و ارتفاع» می باشد. همچنان که «صورت» به معنای شکل و هیئت شیء است، و این معنی جز با مشابهت از تمام جهات تحقّق پیدا نمی کند؛ بنابراین صورت همچون مثل دارای جهات سه گانه و جوانب شش گانه می باشد. البتّه گاهی تسامح می شود و «صورت» بر نقش بر دیوار و پشتی.[2]

إحتمال دوّم: تصویر اعمّ از تمثیل از کلمات محقّق ایروانی در حاشيه مکاسب إستفاده می شود که «صورت» اعمّ از «تمثال» است؛ چرا که صورت شامل مجسّم و غیر مجسّم می باشد، ولی مثال مختصّ به مجسّمه است، ایشان بعد از تقسیم اخبار به سه طائفه می گوید:

لفظ «مثال» و «تمثال» ظاهر در مجسّمه است، چرا که مثال حقیقی در صورتی است که یک چیز از تمام جهات و جوانب مثال وهمانند دیگری باشد نه آن که فقط از یک طرف مثال برای آن باشد، و این معنا جز در مجسّمه تحقّق ندارد، که در آن جهات شش گانه تصوّر می شود. البتّه گاهی «مثال» بر صورت هم إطلاق می شود، شاهد بر تغایر این دو لفظ تعبیر «تصوير التماثيل»[3] و«رجل صوَّر تماثيل»[4] می باشد.

شاهد بر اراده مجسّمه از «تمثال» روایات ذیل است:

خبر عليّ بن جعفر: «سَأَلْتُهُ عَنْ مَسْجِدٍ يَكُونُ فِيهِ تَصَاوِيرُ وَتَمَاثِيلُ يُصَلَّى فِيهِ، فَقَالَ: تُكَسَّرُ رُءُوسُ التَّمَاثِيلِ وَتُلَطَّخُ رُءُوسُ التَّصَاوِيرِ وَ يُصَلَّى فِيهِ، وَلَا بَأْسَ».[5]

روایت قرب الإسناد: عليّ بن جعفر عن أخيه موسى  قال: قَالَ: وَسَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ كَانَ فِي بَيْتِهِ تَمَاثِيلُ، أَوْ فِي سِتْرٍ وَلَمْ‌ يَعْلَمْ بِهَا، وَهُوَ يُصَلِّي فِي ذَلِكَ الْبَيْتِ ثُمَّ عَلِمَ مَا عَلَيْهِ، قَالَ: لَيْسَ عَلَيْهِ فِيمَا لايَعْلَمُ شَيْ‌ءٌ، فَإِذَا عَلِمَ فَلْيَنْزِعِ السِّتْرَ وَ لْيُكَسِّرْ رُءُوسَ التَّمَاثِيلِ».[6]

روایت عليّ بن جعفر  عن أخيه موسى  قَالَ: وَسَأَلْتُهُ عَنِ الدَّارِ وَالْحُجْرَةِ فِيهَا التَّمَاثِيلُ أَيُصَلَّى فِيهَا، قَالَ: لَاتُصَلِّي فِيهَا وَشَيْ‌ءٌ مِنْهَا مُسْتَقْبَلُكَ، إِلَّا أَنْ لَا تَجِدَ بُدّاً فَتَقْطَعَ رُءُوسَهَا وَإلَّا فَلَا تُصَلِّي».[7]

روایت دیگر: قَالَ: «سَأَلْتُهُ عَنِ التَّمَاثِيلِ هَلْ يَصْلُحُ أَنْ يُلْعَبَ بِهَا، قَالَ: لَا».[8]

و روایت عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ مُوسَى علیه السلام: أَنَّهُ سَأَلَ أَبَاهُ عَنِ التَّمَاثِيلِ، فَقَالَ: «لَايَصْلُحُ أَنْ يُلْعَبَ بِهَا».[9]

این اخبار ظاهر یا صريح در اختصاص «تماثيل» به مجسّمه می باشد.

اگر از این مطلب تنزّل کنیم، حداقل می توان ادّعا کرد که لفظ «مثال» عمومیت برای غیر مجسّمه ندارد، وبه متیقّن آن «مجسمه» اخذ می شود.[10]

إحتمال سوّم: تصویر أخصّ من تمثیل ظاهر کلمات صاحب جواهر در بحث صلاة آن است که صورت اخصّ از تمثال است، چرا که صورت اختصاص به مجسمة دارد ولی تمثال شامل مجسّمه ونقاشی می شود، ایشان این مطلب را در نقد کلام مطرزی که قائل به اعمیت صورت از تمثال دارند فرموده اند، وادعای خود را با برخی از روایات تایید کرده اند که در آنها «صورت» بر ذوات

الارواح إطلاق شده است[11] .[12] [13] در هر صورت معنای دقیق کلمه مثال و تصویر را نمی توان از لغت إستفاده کرد. البتّه نسبت به حکم شرعی آن از باب اخذ به متیقّن حکم به حرمت تجسیم می کنیم.[14]

اقوال در مسئله: در مسئله تصویر و تجسیم پنج قول مطرح شده است:

قول اوّل: حرمت نقاشی ومجسّمه سازی مطلقاً، چه دارای روح وچه بدون روح

این قول به ابن برّاج در المهذّب[15] وابی الصلاح حلبی در الکافی[16] نسبت داده شده است.

قول دوّم: حرمت مجسّمه سازی حیوانات دارای روح، امّا مجسّمه سازی اشیاء بدون روح و نقاشی ذوات الارواح و غیر ذوات الارواح جائز است.

این قول را صاحب جواهر، و مرحوم إمام[17] اختیار کرده اند.

قول سوّم: حرمت مجسّمه سازی چه دارای روح و چه بدون روح، امّا نقاشی و مجسّمه سازی اشیاء بدون روح حرام نیست «این قول به مرحوم سلّار نسبت داده شده است.»

قول چهارم: حرمت مجسّمه سازی و نقاشی ذوات الارواح حرام است، امّا مجسّمه و نقاشی اشیاء بدون روح حرام نیست این قول را مرحوم شیخ انصاری[18] ، آية الله خوئی[19] ، آية الله شاهرودی پذیرفته اند.

قول پنجم: نقاشی و مجسّمه سازی مکروه است، البتّه نقاشی و مجسّمه سازی به عنوان بت سازی وعبادت آن حرام است این قول را شیخ طوسی در التبیان وطبرسی در مجمع البیان اختیار کرده اند.

بررسی قول دوّم: عدم حرمت نقاشی ذوات الارواح:دلیل این قول روایاتی است که دلالت می کند بر این که پروردگار در قیامت به مصوّر امر به نفخ روح در تمثیل وتصویر می کند، وگفته شده که این روایات با تجسیم ومجسّمه سازی موافق است، نه با تصویر و نقاشی، که جسمی در آن وجود ندارد.نقد إستدلال بر عدم حرمت:در نقد این إستدلال گفته شده است که امر به نفخ را می توان در نقاشی و تصویر از سه راه شامل دانست.

الف. نقش بر روی شيء مثل پرده ایجاد می شود، لذا نقش با آن پرده نوعی جسم است، ولذا ممکن است امر به نفخ نسبت به محل نقش باشد.

ب. می توان امر به نفح را بر نسبت به خود نقش، نه محل نقش تصوّر کرد، همچنان که درباره حضرت موسی بن جعفر و حضرت رضا نقل شده است که فرمان دادند و تصویر شیر بر روی پرده از باب اعجاز تبدیل به حیوان واقعی شد، و آن فرد فاجر را خورد.

ج. ممکن است جسمیت را به لحاظ رنگ های روی شيء و اجزاء لطیفه رنگ تصوّر کرد؛ چرا که رنگهایی که بر کاغذ و مثل آن عارض می شود، دارای نوعی از جسمیت هستند.[20] [21]


[10] حاشية المکاسب، للإیرواني، ج1، ص20.
[11] جواهر الکلام، للنجفي، ج8، ص383-384.«كما أن التمثال أولى بدعوى العموم منها، كما يؤيد ذلك إطلاق الصورة مرادا بها ذات الروح في أخبار كثيرة على وجه إن لم يظهر منه كونها حقيقة في ذلك فلا ريب في ظهوره في أنه المراد‌ عند الإطلاق، منها ما ورد في عذاب المصورين، و أنهم يكلفون بنفخ الروح فيها مع إطلاق التماثيل مرادا بها غير ذي الروح في نحو قوله تعالى «يَعْمَلُونَ لَهُ مٰا يَشٰاءُ مِنْ مَحٰارِيبَ وَ تَمٰاثِيلَ» لما عن أهل البيت عليهم السلام أنّها كانت أمثال الشجر، بل يؤيده أيضا مبدأ الاشتقاق، فان التمثال جعل المثال، وهو أعم من كونه لذي الروح وغيره، والتصوير حكاية الصورة، وهي حقيقة في ذي الروح، أو هو أظهر أفرادها
[12] حاشية المکاسب، للیزدي، ج1، ص17. «احتمال چهارم در مسئله آن است که «تمثیل» ظهور در مجسمه و«تصویر» ظهور در غیر مجسمه داشته باشد، «وإضافة التّصاوير إلى التّماثيل على ما في بعض نسخ الكتاب و الوسائل [أي: تصاویر التماثیل] إنّما هو بلحاظ تجريده عن معنى الصّورة و إرادة صرف الإيجاد و الجعل منه و الظّرف المتعلّق بالتّصاوير و هو قوله فيها أو في البيوت محذوف و أمّا بناء على ما في بعض النّسخ المصحّحة من كون التّصاوير معرّفا باللّام مع عطف التّماثيل عليها بالواو فالظّاهر حينئذ أنّ المفسّر بالفتح هو مادّة التّزويق مجرّدا عن لحاظ الهيئة و هو الزّوق بمعنى الزّينة و لعلّ الفرق بين المتعاطفين أنّ الأوّل عبارة عن غير المجسّم و الثّاني عبارة عن المجسّم و يمكن الاستدلال على هذا الفرق بما في قرب الإسناد عن عليّ بن جعفر عن أخيه قال سألته عن مسجد يكون فيه تماثيل و تصاوير يصلّى فيه فقال تكسر رءوس التّماثيل و تلطخ رءوس التّصاوير حيث عبّر في الأوّل بالكسر و الظّاهر في تجسّم المتعلّق و في الثّاني بالتّلطيخ الظّاهر و لو بمعونة قرينة المقابلة في عدم تجسّمه و مثله رواياته الثّلاث الآخر عن أخيه ع فراجع»
[13] هداية الطالب، شهیدی، ج1، ص40.
[14] قال السيّد الیزدي رحمه الله: أقول: مجموع ما ذكر لتوجيه اختصاص الحرمة بالمجسّمة وجوه كلّها مخدوشة ... الثّاني أظهر الثّاني دعوى أنّ الصّورة لاتصدق إلا على المجسم و هي كما ترى بل دعوى العكس أولى و إن كانت فاسدة أيضاً. الثّالث: مقابلة النّقش للصّورة في خبر المناهي؛ فإنّ فيه نهى رسول اللّٰه صلى اللّٰه عليه وآله وسلم عن التّصاوير قال من صوّر صورة كلّفه اللّٰه عزّ وجلّ يوم القيامة أن ينفخ فيها وليس بنافخ ونهى أن ينقش شي‌ء من الحيوان على الخاتم؛ فإنّ مقتضى المقابلة كون الصّورة غير النّقش ولاتكون حينئذ إلّا مجسّمة. وفيه مضافا إلى أنّه جعل النّقش أيضا حراماً أنّ ذلك خبر آخر عن النّبي صلى اللّٰه عليه وآله وسلم نقله الإمام ، فلا مقابلة في كلام النّبي صلى اللّٰه عليه و آله وسلم و الإمام علیه السلام أراد أن ينقل اللّفظ الصّادر عنه  هذا مع أنّه يمكن أن يكون من باب التفنن في العبارة.
[21] غاية الآمال، مامقانی، ج1، ص69.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo