< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

94/07/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیع هياکل عبادت/ نوع دوّم از مکاسب محرمه/ مکاسب محرّمه

خلاصه ای از درس گذشته «هياکل عبادة»:

بحث ما در هیاکل عبادت بود. مسلّم است در این که ساختن هیاکل عبادات ساختن صنم و صلیب و نظائر اینها حرمت دارد. روایات در این باب در جلسه گذشته تفصیلا به عرض رسید که البتّه برخی از روایات – علاوه بر حرمت تکلیفی دلالت بر حرمت وضعی و حرمت گرفتن ثمن در مقابل آن دارد. در ادامه بحث شد که بر فرض حرمت بیع، خرید و فروش ماده صلیب و صنم چه حکمی دارد؟

گفته شد مرحوم إمام خمینی[1] عمدتاً ملاک را در حرمت بیع، بر مقصود بیع و استعمال آن قرار داده اند و می فرمایند اگر صلیب و صنم برای عبادت فروخته شود حرام است ولی اگر منظور عبادت نباشد حرمتی ندارد. بر اساس این مقسم، أستاد صورتهایی را از بیع هیئت و مادّه ترسیم کرده اند.

ایشان می فرمایند: قبول داریم که روایات از بیع صنم و صلبان، نهی کرده است اما نهی، منصرف به جایی است که بخواهند از این «هیاکل عبادات»، إستفاده بت پرستی کنند.

توجّه به این نکته لازم است که بت پرستی از زنا و شرب خمر و... نیز بالاتر است چرا که اگر در روایات، بایع خمر و غارس خمر و عاصر خمر را لعن کرده است بی تردید عبادت وثن و صنم و... و در یک کلام، شرک به خدای متعال، صدها مرتبه و بیشتر از آن، از خمر و زنا اغلظ و اشد می باشد: «يَا بُنَيَّ لاَ تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ».[2]

باری، روایات در باب از بیع صنم و صلیب و امثال آن بصورت مطلق، نهی می کند و پیش از آن از ساخت آنها نهی می کند و تاکید دارد که ثمن در قبال آن نیز حرام است، امّا با دقت و تامل روشن می شود که تمام این روایات، ناظر به بهره برداری های شرک آمیز و إستفاده در مسیر عبادت و بت پرستی می باشد، بر این اساس می‌فرمایند:

اگر کسی مجسّمه بتی را به عنوان یکی از آثار عتیقه خریداری کند و در زمانی که زمان بت پرستی منقضی شده باشد یا مکانی مثل ایران که اصلا خبری از بت پرستی نیست بتی را برای نگهداری خریداری کند أدلّه حرمت بیع صنم، بکلی از این گونه موارد منصرف است و شامل موارد فوق که خرید و فروش برای عبادت نبوده بلکه برای زینت و دکور منزل و یا جمع آوری عتیقه باشد نمی شود ، و لذا بعید نیست که بگوئیم بیع بت در این مقاصد، جائز باشد. به خلاف ژاپنی ها مثلاً که مقابل مجسّمه بودا می‌ایستند و اظهار ادب و احترام می کنند.

مقدمه:

در روایتی هم که شیعه و سنی نقل کرده اند و مرحوم مجلسی در بحار آورده و از کتب سنی ها نقل کرده آمده که وقتی پیامبر اکرم مکه را فتح کردند روی بام کعبه و اطراف آن، 360 بت بود که حضرت ص دستور به نابودی همه آن بتها دادند و آیه شریفه «جاء الحق و زهق الباطل»[3] در این اثناء نازل شد. نوبت به هدم بُت هبل بت بزرگ روی کعبه رسید، عامه نیز نقل کرده اند که پیامبر اکرم  با امیرالمومنین  برای سرنگونی آن رفتند.

پیامبر اکرم  به حضرت علی فرمودند یا تو بر روی شانه های من قرار بگیر و یا به عکس؟... امیرالمومنین نقل می کنند که من تادّب کردم و گفتم که شما سوار بشوید و بتها را بیاندازید..وقتی حضرت پیامبر اکرم  بر شانه های من بالا رفتند متوجّه شدم ثقل نبوت چنان سنگین است و یارای تحمل آن را ندارد، گفتم یا رسول الله! من تاب تحمل ندارم آنگاه حضرت امیر  برشانه های پیامبر کرم قرار گرفتند،حضرت امیر  در توصیف آن لحظات می فرمایند: آن قدر بر من آسان شد که اگر می خواستم می توانستم به کف آسمان دست بزنم.[4]

در آداب طواف هم داریم که بعد از رسیدن به نقطه خاص بعد از حطیمه، لگد بزنید چون بت هُبل ابتداء در آنجا دفن شد.[5] در جنگ بدر هم که کفار به بُت هبل شعار می دادند پیامبر فرمودند: مسلمانان شعار بدهند به «الله أعلی و أجلّ».

باری این مقدمات برای آن بود که بدانیم یکی از أدلّه وجوب از بین بردن بت، همین دستور پیامبر اکرم  برای هدم بتهاست، لذا علاوه بر «حرمت بیع بت»، «هدمِ بت» نیز به عنوان هدمِ ماده فساد لازم است.

به قول أستاد خوئی[6] اگر بیع شیئی جایز باشد هدم آن حرام خواهد بود، چرا که شيء مالیت دارد و مال بشمار می‌رود و هدم مال، اسراف و حرام می باشد. در حالی که دیدیم پیغمبر اکرم  دستور به هدم بتها دادند و آنها را از بین بردند، و این بهترین شاهد است بر آن که این بتها مالیت ندارند و بیع چیزی که فاقد مالیت باشد، حرام و باطل می باشد.

مرحوم أستاد خوئی[7] در مقام، به تبع سایر فقهاء مدار را بر روایات قرار داده اند و از آنجا که در روایات، خود عنوان بیع صنم و صلیب و هیاکل عبادات، بصورت مطلق مورد نهی قرار گرفته است لذا در نظر أستاد، هرچیزی که عنوان صنم یا صلیب داشته باشد بیع و شراء آن حرام است و مقصود حلال، مجوزی برای بیع ایجاد نمی کند.

صور مسئله بيع صنم و صليب:

بعد از آشنا شدن با این دو دیدگاه از أستاد خوئی[8] و أستاد خمینی[9] ، به أقسامی که این دو بزرگوار ذکر کرده اند، وارد میشویم. تارّةً ارزش قیمت و مالیّت شیء به «هیئت» آن است و مادّه منظور نیست.. وتارّةً «مادّه» مغفول عنها است و یا اگر هم مغفول عنها نباشد دارای منفعتی عند العقلاء نیست که مال به ازای ماده داده بشود حافظ هم در شعر می گوید:

جای آن است که خون موج زند در دل لعل    زین تغابن که خزف می شکند بازارش

گاهی از اوقات خزف بازار لعل را هم می‌شکند. مثل همان قصه مار و تصویر مار که در دید عده ای بیسواد، نقاش مار از نگارنده حروف مار، باسوادتر است.

به بيان ديگر: گاهی از اوقات ارزش مربوط به هیئت هست ولی ماده مغفول عنها است و هیچ ارزشی ندارد مثل همین شکلهایی که از خزف ها درست می کنند. گاهی به عکس، تمام ارزش مربوط به ماده است و هیئت عرفاً مورد نظر نیست، مثل خانه و رنگ آن که در نظر خریدار أهمیّت چنانی ندارد. ثالثة: هر دو منظور و مقصود در معامله است مثل سکّه که هم ماده آن مالیّت دارد و مرغوب فیه است و هم هیئت آن مرغوب فیه و مورد نظر است حال اگر این تقسیم بندی را پذیرفتیم ماده صلبان و صلیب را در نظر بگیرید:

فرض اوّل: اگر «هیئت» آن بکلی منظور نباشد و ارزش ساقط شده باشد مثل این که به قول مرحوم شیخ انصاری و أستاد خمینی در عصر حاضر کسی بت پرستی نمی کند، حال شخصی بت های قدیمی را جمع کرده و آنها را به فروش می‌رساند تا برای هیزم تنور، إستفاده شود، در این معامله هیئت، مطلقا ارزشی ندارد و تمام ارزش از آنِ مادّه است. هر دو أستاد بزرگوار خوئی و خمینی در این فرض معتقدند بیع، باطل نیست؛ زیرا چنین بیعی در حقیقت بیع صنم و صلیب نیست بلکه بیع هیزم است. به قول مرحوم أستاد خمینی از این معامله هیچ انتفاعی در رابطه بت پرستی، حاصل نمی شود و تمام ارزش برای ماده است یا به فرمایش شیخ انصاری اگر کسی مجموعه هیزمی جمع کرده و به خباز فروخته است در این میان، نانوا به هیاکل بت در میان هیزم ها برخورد کند، نمی توان گفت که بیع نسبت به این بخش باطل است زیرا در حقیقت معامله بیع خشب است. پس این فرض مسلّماً مانعی ندارد بیع آن هم باطل نیست.

فرض دوم: عکس صورت قبل، تمام منظور و مقصود از معامله، هیئت آن است و هیئت است که دارای ارزش می باشد مثل بت ساخته شده از گِل. أستاد خمینی بر اساس همان دیدی که گفته شد می فرمایند خرید بت گِلی برای عبادت باطل است اما خرید برای حفظ در آثار عتیقه اشکالی ندارد و روایات بطلان و حرمت بیع بت از این موارد، انصراف دارد.

أستاد خوئی با تمسّک به إطلاق روایات، عنوان بیع صنم یا بیع صلیب را حرام می‌شمارد و در مقام نیز با این که مقصود حرام در میان نیست و فقط نیت نگهداری در کلکسیون وجود دارد، تحت أدلّه حرمت بوده و أدلّه تحریم شامل آن می شود.

فرض سوّم: آنجایی که هم صورت و ماده قیمت باشد، مثل بت یا صلیب ساخته شده از طلا و نقره که بت پرستان یا مسیحیان هم برای هیئت آن ارزش قائلند و هم ماده آن ارزش مادی دارد و در معامله مقصود می باشد. روشن است که به مبنای أستاد خوئی، بیع صلیب و صنم، صادق است، پس مطلقا بیع باطل است چرا که صورت بت یا صلیب هم در معامله علاوه بر ماده آن مقصود است، بنابراین حکم بت و خرید بت بر آن بار می شود و حرمت تکلیفی و وضعی آن ثابت می شود .

إشکال و جواب:

إن قلت: این بیع به منزله بیع ما یملک و ما لا یملک است که در مکاسب خوانده ایم: اگر در صفقه واحده بایع دو چیز را بفروشد که یکی از آنها مملوک است و یکی غیر مملوک، مثل این که کسی در معامله واحد، شاة و خنزیر را با بفروشد، فقهاء گفته‌اند بیع نسبت به «ما یملک» صحیح است و نسبت به «ما لایملک» باطل است، ثمن نیز تقسیط می شود ، البتّه برای مشتری هم خیار تبعض صفقه ثابت است.

در مقام هم هیئت یک قیمت دارد، ماده هم یک قیمت دارد، مثلاً یک بت یک کیلویی طلا، پانزده میلیون قیمت دارد و هیئت آن نیز پنج میلیون ارزش دارد و پس از بطلان بیع در قسمت هیئت آن، بیع در ماده آن علی القاعده صحیح است.

قال الأستاد الخوئی في الجواب: [10] خیر، در اینجا قیمت تقسیط نمی شود؛ همچنان که دیروز مفصلا به عرض رسید که «صورت» در دیدگاه عرف با «صورت» از دیدگاه فلسفی فرق دارد. در فلسفه مقصود از صورت یا هیئت، «عرض» است. و صورت، دخالتی در ماهیت شیئ ندارد، حتّی رجولیّت و انوثیّت در ماهیّت انسان، تفاوتی ایجاد نمی کند، اما از دیدگاه عرف یقیناً این هیئت ها به منزله فصلِ مقوّم شیء است، همانطوری که زن و مرد بمنزله فصل مقوّم است که یک کنیز زن گاه ده برابر یک عبد مرد، قیمت دارد چرا که هیئت و امر عرضی از نظر عرف بمنزله فصل حساب می شود.

در مقام هم درست است که از نظر فلسفی، «هیئت بت با ماده» آن تفاوت دارد و هیئت و صورت بت، یک امر عرضی است اما از نظر عرف، این دو یک شیئ بوده هیئت بت در کنار ماده طلایی یا نقره ای آن، یک شیئ واحد بشمار آمده و از نظر عرف، بیع بت، رقم خورده و حکم بطلان آن نیز غیر قابل تفکیک بوده و ثابت است. و للکلام تتمة و الحمدلله.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo