< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

کتاب الزکاة

93/12/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: انفال
انفال جمع نفل به سکون فاء یا فتح فاء است. صاحب حدائق از قاموس نقل می‌کند که نفل به معنای هبه و هدیه است و ازهری آن را به معنای زیاده می‌داند. در آیه قرآن نیز به در همین معنا بکار رفته است: ﴿ وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ يَعْقُوبَ نَافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنَا صَالِحِينَ[1] ابراهیم از خدا فرزندی خواست که ازو ارث برد، خدای متعال بدو اسماعیل را عطا کرد، علاوه بر دعای ابراهیم، بدو اسحاق و یعقوب را نیز عطا کرد. به نافله هم از اینجهت نافله گویند که زائد بر واجب است.
اما انفال به معنای اصطلاحی در آیه یکم سوره انفال از سور مدنی آمده است: ﴿ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَنْفَالِ قُلِ الْأَنْفَالُ لِلَّهِ وَ الرَّسُولِ...[2]چند نکته در مورد آیه:
-از آنجهت که انفال اصطلاحی، اموالیست که زائد بر استحقاق بشر و یا خصوص مسلمانان و یا مقاتلان است تناسب اصطلاح انفال با معنای لغوی معلوم می‌شود.
-مقصود از انفال در اصطلاح شرع به اموری گفته می‌شود که خداوند منان آنها را اختصاص به پیامبر صلی الله علیه و آله داده است و بعد از ایشان در اختیار امامان معصوم بعدی می‌باشد و پیامبر و امامان علیهم السلام حق دارند که هرگونه که میدانند و می‌خواهند در آن تصرف نمایند.
-معنای «یسألونک» بنابر یک تفسیر، سوال از اصل حکم انفال است و بنابر یک تفسیر دیگر، به معنای این است که عده ای از پیامبر صلی الله علیه و آله تقاضای گرفتن از سهم انفال را داشتند که البته ضبط آیه بنابر این تفسیر چنین بوده است:«یسألونک الانفال» و لذا خدای متعال در جواب این تقاضا فرمود که انفال از آنِ خدا و رسول می‌باشد.
-با توجه به ادامه آیه«فاتقوا الله و أصلحوا ذات بینکم» برآید که بین مقاتلان در غنائم اختلاف شده است و خداوند با تصریح به لزوم تقوی و اصلاح بین مقاتلان چنین فرمود: انفال اختصاص به خدا و رسول دارد و هیچ کس را در آن سهمی نیست. (در تفسیر مجمع البیان از ابن عباس و نیز در تحف العقول به این اختلافات اشاره شده است)
در ادامه این سوره در آیه 41 حکم غنائم جنگی و لزوم پرداخت خمس آن به گروههای ششگانه و تقسیم چهار پنجم آن بین مقاتلان و رزمندگان آمده است که در بعض روایات منجمله حدیث مجمع از ابن عباس به اینکه آیه خمس هم در رابطه با همین غنائم جنگی وارد شده اشاره دارد.
باری یکی از آیاتی که با آیه انفال، ارتباط دارد آیه 6 و 7 سوره حشر- از سور مدنی- است: (جلسه24/8 نیز این بحث آمده است.)
﴿وَ مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لاَ رِكَابٍ وَ لكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ.[3]
﴿مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لاَ يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
نکاتی پیرامون این دو آیه:
-فیء، بنابر تعریف بعض اخبار ذیل آیه شریفه، اموالیست که بدون راندن اسب و سپاه از کفار و مشرکان بدست آید که نوعی از انفال است.
-معنای «ما أفاء الله...» یعنی آنچه خدا به رسولش بازگردانده است، کنایه از اینکه زمین برای اولیای خداست و اگر چند صباحی به ظاهر، دست اهل دنیا و کفار ‌باشد از نظر ملکوتی- نه اعتبار فقهی- بمنزله مال غصب می‌باشد. آیه 128 سوره اعراف شاهدی برین معناست: ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ [4] در کلامی از امیر المومنین علیه السلام، حضرت سوگند یاد می‌کنند که مقصود از متقین در آیه، ما اهل بیت هستیم.
-با توجه و دقت در تعبیر«ما أفاء الله علی رسوله» در آیه ششم، فیء اختصاص به پیامبر ص دارد.
-در آیه هفتم، بجای«منهم» آیه ششم، «من أهل القری» آمده است که مقصود کفارست و مصرف فیء بدست آمده از کفار در این آیه برای گروههای ششگانه مذکور در آیه است.
-فقها در تفسیر دو آیه فوق به تکاپو افتاده اند، از طرفی در آیه ششم، تمام فیء را متعلق به پیامبر ص می‌داند و از طرفی در آیه هفتم، فیء را برای گروههای ششگانه میداند که بدین ترتیب، فیء در آیه هفتم هم با انفال تفاوت دارد و هم با خمس، چرا که در انفال، همه آن تعلق به خدا و رسول دارد و در آیه خمس، فقط خمس آن تعلق به گروههای ششگانه دارد ولی در آیه هفتم، تمام فیء تعلق به گروههای ششگانه دارد.
از آنجا که در فقه، فیء در مجموع انفال قرار دارد و غیر از خمس و انفال، عنوان سومی به نام فیء - سوای انفال و خمس- نداریم لذاست که برای توجیه و جمع بین دو آیه فوق راه حلهایی ارائه شده است:
راه حل اول: بزرگانی مثل مرحوم شیخ طوسی در تفسیر خود التبیان، مرحوم فیض کاشانی در تفسیر صافی و فاضل مقداد در کنز العرفان معتقدند که هر دو آیه در مقام افاده یک معناست و بین دو آیه تباینی نیست و آیه دوم- که بدون ذکر عاطف آمده است- اجمال آیه اول را توضیح می‌دهد. به نظر این گروه این آیه در مورد غنائمی است که مسلمانان بدون جنگ و خونریزی از یهودیان بنی النضیر در اطراف مدینه بدست آوردند. در آیه اول، به اجمال فقط موضوع را بیان میدارد:«ما أفاء الله علی رسوله» که البته با توجه به عبارت فیء خدا بر رسول، ظهور در ملکیت رسول بر آن وجود دارد و البته احتمال هم دارد که گروههای دیگری با رسول الله در آن شریک باشند زیرا در آن آیه تنها فرموده:«و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء» در آیه دوم، عین همان موضوع آیه قبل تکرار می‌شود:« ما أفاء الله علی رسوله » و حکم آن به تفصیل بیان می‌شود:«فلله و للرسول...» و بدین ترتیب روشن می‌شود که سایر مسلمانان در آن سهمی ندارند بلکه بایستی فیء را در گروههای ششگانه تقسیم نمود. به تعبیر شیخ طوسی در تبیان، این آیه همان مفاد آیه اول (آیه6) را بیان میدارد یعنی اختصاص فیء به رسول الله ص البته با این نکته اضافی که پیامبر ص بایستی آن را در گروههای مذکور به صرف رساند. و از زبدة البیان مرحوم اردبیلی نقل شده که محتمل است فیء در آیه7 غیر از مطلق الغنی باشد که حکم آن در آیه6 آمده یا حکم آیه6 منسوخ شده باشد یا اینکه تفضلا به پیامبر ص دستور تقسیم فیء را به گروههای ششگانه داده باشد.
راه حل دوم: برخی فقها مثل سید استاد(یا مقرر درس استاد) آیه اول را در مورد فیء و در مورد غنائم بدون راندن خیل و رکاب و بدون جنگ و درگیری می‌دانند که اختصاص به پیامبر ص دارد اما آیه هفتم با توجه به اینکه بدون واو عطف می‌باشد دستور جدیدی است که ربطی به آیه قبل ندارد. در آیه هفت، همان حکم آیه خمس بیان می‌شود که شباهت عبارت نیز شاهدی بر یگانگی این آیه با آیه خمس است. صحیحه محمد بن مسلم، شاهد دیگری است که در ذیل می‌آید: « عَنْهُ عَنْ سِنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ الْفَيْ‌ءُ وَ الْأَنْفَالُ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ- لَمْ يَكُنْ فِيهَا هِرَاقَةُ الدِّمَاءِ- وَ قَوْمٌ صُولِحُوا وَ أَعْطَوْا بِأَيْدِيهِمْ- وَ مَا كَانَ مِنْ أَرْضٍ خَرِبَةٍ أَوْ بُطُونِ أَوْدِيَةٍ- فَهُوَ كُلُّهُ مِنَ الْفَيْ‌ءِ فَهَذَا لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ- فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ يَضَعُهُ حَيْثُ شَاءَ- وَ هُوَ لِلْإِمَامِ بَعْدَ الرَّسُولِ- وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ ما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْهُمْ- فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِكابٍ- قَالَ أَ لَا تَرَى هُوَ هَذَا وَ أَمَّا قَوْلُهُ ما أَفاءَ اللّهُ عَلى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى- فَهَذَا بِمَنْزِلَةِ الْمَغْنَمِ- كَانَ أَبِي يَقُولُ ذَلِكَ وَ لَيْسَ لَنَا فِيهِ غَيْرُسَهْمَيْنِ- سَهْمِ الرَّسُولِ وَ سَهْمِ الْقُرْبَى- ثُمَّ نَحْنُ شُرَكَاءُ النَّاسِ فِيمَا بَقِيَ[5]
ابتدا در مورد سند روایت باید گفت، ضمیر در ابتدای روایت به علی بن حسن بن فضال برمی‌گردد که اگرچه فطحی مذهب است اما فضل بن شاذان از وی به بزرگی یاد کرده و روایاتش را معتبر می‌داند. دیگر افراد سند نیز از ثقات بوده و روایت از اعتبار برخوردارست.
در مورد دلالت روایت، حضرت باقر علیه السلام، فیء و انفال را در یک ردیف می‌شمارند که شامل زمینهایی است که از کفار بدون خونریزی یا با مصالحه بدست آید همچنین زمینهای خراب و دره ها و... نیز داخل انفال است که اختصاص به خدا و رسول و امام بعد از رسول الله ص دارد. سپس امام علیه السلام با اشاره به آیه هفتم سوره حشر، آن را به منزله غنیمت شمرده که امام با دیگر گروههای سه گانه مسکین و یتیم و ابن سبیل در استفاده از آن مشارکت دارد و ضمنا بحث در آیه هفتم در مورد خمس غنائم است.
دو نکته در مورد این روایت:
-اگرچه این روایت در مورد زمین وارد شده است اما بعدا خواهیم گفت که انفال، اختصاص به زمین ندارد و شامل هرگونه غنائمی که بدون جنگ بدست آید نیز می‌باشد.
-اینکه فیء در روایت فوق و در مقام تبیین آیه هفتم سوره حشر، به منزله غنیمت مطرح شده است نه خود مغنم، لزوما حاکی از تغایر بین آندو نیست زیرا غنیمت نوعا در میدان جنگ و خارج از شهر و دیار طرفین درگیری رخ می‌دهد- مثل جنگ بدر- اما در آیه فوق، به غنائمی که از اهل قری بدست آمده است- مثل جنگ خیبر- اشاره شده که با غنائم میدان جنگ از جهت مورد فرق می‌کند ولی حکم هر دو متحدست.
نتیجه نهایی: بنابر راه حل دوم، آیه ششم سوره حشر همان معنای آیه اول سوره انفال را بیان می‌دارد و آیه هفتم سوره حشر همان معنای آیه خمس(آیه41 سوره انفال) را بیان می‌دارد و تغایر و تنافی بدین ترتیب رفع می‌شود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo