< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/11/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صورت عصیان و نسیان معیل/معیل فقیر و عیال غنی/تکلف فقیر به اخراج

« و لا فرق في السقوط عن نفسه بين أن يخرج عنه من وجبت عليه أو تركه عصيانا أو نسيانا لكن الأحوط الإخراج عن نفسه حينئذ»

در جلسه گذشته در سه بخش این مسأله تبیین شد که به بیان تفصیلی تر،‌جلسه پیشین را یادآور می شویم و بخش های دیگر این مسأله را طرح می کنیم:

بخش أوّل: بیان شد که اگر ذی العیال و مضیف،‌ فطره عیال و ضیف را إخراج کنند شکی در سقوط فطره از آندو نیست چرا که در زکات فطره،‌بی تردید یک وجوب بیشتر نداریم که اگر مکلّف به إخراج آن همت گمارد وجهی ندارد که این وجوب بر دیگری هم ثابت باشد به بیان إستدلالی تر سه دسته أدلّه روایی در مورد زکات فطره داریم که به درد مسأله ما نحن فیه می خورد:

دسته اول: روایاتی که دلالت دارد زکات فطره بر هر مکلفی واجب است مثل مرسلة یونس:

«الفطرة علی کل من اقتات قوتا فعلیه ان یودی من ذلک القوت»[1]

دسته دوّم روایاتی که دلالت دارد زکات مال و زکات فطره غیر تکرار پذیر است واگر مکلفی به إخراج آن،‌دست بزند، وجوب آن بر دیگران بی معنا است.«ألبتّه غیر از روایات این مطلب مورد اجماع فقهای إسلامی نیز میباشد» مثل این روایت که در منابع متعدّدی از عامّه نقل شده است «لا ثنی فی الصدقة»

«فی غریب الحدیث ح1ص98 طبع حیدر آباد مسندا الی عبد الله بن حصین عن النبی ص و فی الغریبین ح1ص300طبع القاهرة، الزمخشری فی الفائق ح1ص177 مطبعة عیسی البابی و شرکاوه القاهرة، و ابن الاثیر فی النهایة ح1ص224 طبع القاهرة و قال الهروی فی غریب الحدیث: قال الاصمعی: هو مقصور بکسر الثاء ک«الی» یعنی لاتوخذ فی السنة مرتین» یا روایت صحیحی که از زراره نقل شده بدین عبارت:

«لایزکی المال من وجهین فی عام واحد»[2] روشن است که زکات مال در عدم تکرار در یک سال،‌خصوصیّتی نداشته و تعمیم عدم تزکیه در سال واحد، شامل زکات فطره نیز می شود.

دسته سوّم أدلّه ای که زکات فطره را بر من یعول یا العیال واجب می شمارد«که تفصیل روایات آن در جلسات گذشته بیان شد». از جمله روایات ذیل:

روایت صحیح و مشهور از عمر بن یزید: «نعم الفطرة‌ واجبة ‌علی کل من یعول»[3]

صحیحه عبد الله بن سنان: «قال: کل من ضممت الی عیالک من حر او مملوک فعلیک ان تودی الفطرة عنه»[4]

موثقة اسحاق بن عمار:«الواجب علیک ان تعطی عن نفسک وابیک وامک و ولدک و امرأتک و خادمک..».[5]

و عنه عن معتب: «اذهب فاعط عن عیالنا الفطرة‌ و عن الرقیق و اجمعهم»[6]

جملگی این روایات دلالت صریح دارند بر این که فطره عیال،‌ بر معیل واجب می باشد و باید از جانب تک تک عیالات خود،‌ فطریه را بپردازد.

نتیجه جمع بین این سه دسته روایات: بی شک وجوب زکات فطره‌، بر عیال و ضیف بعد از إخراج معیل و مضیف، وجهی ندارد چرا که اگر چه ابتدائا در روایات دسته اول،‌ زکات فطره بر هر انسانی واجب شده است اما از آنجا که به بنابر روایات دسته دوّم،‌وجهی برای تکرار زکات فطره در کار نیست و قطعاً در بحث زکات فطره یک واجب بیش نداریم، پس با روایات دسته سوّم، اطلاق روایات دسته أوّل تخصیص می خورد و زکات معال و ضیف را بر معیل و مضیف،‌واجب می دانیم . از غرائب سخن در مقام، کلامی است که از ابن ادریس نقل شده است به این که زکات فطره بر ضیف و مضیف، هر دو در عرض هم، واجب می باشد.«که پاسخش از بیانات فوق روشن است».

بخش دوّم: در جلسه پیشین به عرض رسید که اگر معیل و مضیف،‌عصیان ورزیده و از دادن زکات ضیف و عیال، سرباز زنند این وجوب، بر عهده ضیف و عیال نمی آيد. جمع روایات زکات فطره، در تایید این إدّعا قبلاً به عرض رسید و گفته شد که اگر به لزوم إخراج معال در صورت عصیان معیل،‌قائل شویم در جایی چون زکات فطره صغیر و مملوکی که ولی از دادن فطره شان،‌سرباز می زند به مشکل بر میخوریم پس به صورت کلی وزر عصیان برگردن معیل یا مضیف خواهد بود و تکلیفی هم برای معال و ضیف،‌ایجاد نمی کند.

ان قلت و قلتی هم در شبیه سازی بحث زکات فطره به واجبات کفایی یا دیه قتل خطائی نقل شد که جواب آن را هم به روشنی در جلسه گذشته بیان کردیم و نیازی به اعاده نمی بینیم.

بخش سوّم: اگر معیل و مضیف، دادن زکات فطره ضیف و معال را فراموش کردند چه صورتی دارد؟ خود سیّد ماتن،‌ابتدائا این فرع را هم ملحق به عصیان می کند و به نفی وجوب فطره از ضیف و عیال،‌حکم میراند. در ادامه کلام خود نیز به إحتیاط استحبابی قائل بدان می شوند.اما سیدنا الأستاد به إحتیاط واجب در این مسأله قائل شده اند با حاشیه ای که بر کلام سیّد ماتن، دارند:«لا

یترک الإحتیاط فی فرض النسیان و نحوه مما یسقط معه التکلیف واقعا»

توجیه أستاد از این حاشیه به قرار ذیل است: ایشان در مقدّمه سخن خویش می فرماید که تکلیف واقعی أدای فطره از غافل و ناسی و جاهل مرکب – مثل آن که کسی معتقد باشد که شب ضیافت ضیف، شب آخر ماه رمضان است نه شب أوّل شوال – قطعاً ساقطست زیرا تکلیف زکات فطره أصلا قابلیت توجه به غافل و ناسی را ندارد و در جای خود به اثبات رسیده که توجه خطاب به غافل و ناسی، محال می باشد.

بعد از بیان این مقدّمه به طرح دو مبنا در کیفیت وجوب زکات فطره می پردازند:

مبنای أوّل: فطره را مثل زکات مال، بدانیم و بگوییم فطره حق مالی متعلّق به عین أموال است و اشتغال ذمّه مکلّف به فطره، مثل اشتغال ذمّه به دین،‌ می باشد، در واقع زکات فطره حکم وضعی ثابت در ذمّه می باشد که در هر صورت باید خارج شود، و اگر هم حکم تکلیفی آن منتفی باشد حکم وضعی آن برقرار می باشد.تمسّک به حدیث رفع هم در این مقام،‌گرهی از کار نمیگشاید زیرا نهایت چیزی که حدیث رفع به اثبات می رساند، انتفای حکم تکلیفی زکات فطره می باشد و این موجب نمی شود که ذمّه معیل و مضیف،‌از دادن زکات فطره، فارغ و معاف شود.

مبنای دوّم: که مختار أستاد نیز هست،آن که فطریه را مجرّد حقی الهی بدانیم و بگوییم وجوب فطریه متضمن حکم

تکلیفی محض می باشد و أصلا متضمن حکم وضعی نمی باشد و ذمّه ای بدان مشغول نمی شود و فقرا طلبکار از معیل، نخواهند بود، نتیجه آن که از طرفی در زکات فطره، حکم وضعی که نداریم و حکم تکلیفی محضی هم که در کار است به بیان فوق منتفی می باشد. تا اینجا عدم وجوب فطره از معیل به اثبات رسید و اگر امکان جریان أدلّه روایی دسته سوّم یعنی أدلّه ای که زکات را بر معیل و من یعول،‌واجب می دانست منتفی شود، عمومات دسته أوّل که زکات فطره را بر آحاد مکلفان از جمله ضیف و معال، ثابت می دانست به جای خود باقی است و مخصصی که آن ها را تخصیص بزند وجود نداشته و تکلیف عام فطره بر عموم مکلفان از جمله ضیف و معال، ‌ثابت می باشد.

بخش چهارم: «نعم لو کان المعیل فقیرا و العیال غنیا فالاقوی وجوبها علی نفسه و لو تکلف المعیل الفقیر بالإخراج علی الاقوی..».

با بیانات بالا سر این بخش از مسأله نیز روشن می شود که اگر معیلی فقیر باشد و عیال غنی باشد بنابر رای اقوی، واجب آن است که فطره بر عیال، واجب باشد چرا که با فقر معیل یا مضیف،‌ تکلیف فطره از آن ها منتفی می شود زیرا چهارمین شرط وجوب فطره،‌غنا می باشد و این معیل فقیر أساساً حکمی بر إخراج فطریه از خود یا عیالش ندارد.از طرفی روایات عام زکات فطره بر اغنیا،‌به حال خود باقی است و عیال غنی،‌مشمول این روایات بوده و إخراج زکات فطره بر خودش ثابت است.

برخی خواسته اند در این مقام به اصالة البرائة از وجوب زکات فطره بر معیل غنی،‌مراجعه کنند کما این که به چنین أصلی در مورد زوجه توانمند در کنار زوج فقیر، تمسّک شده است اما روشن است که «الأصل دلیل حیث لا دلیل» و بعد از این همه عمومات لفظیه در وجوب فطره بر هر انسانی که واجد شرایط از جمله غنا باشد وجهی برای رجوع به این أصل، یافت نمی شود.

بخش پنجم: « و لو تکلف المعیل الفقیر بالإخراج علی الاقوی و ان کان السقوط حینئذ لایخلو عن وجه».

اگر فقیری که معیل جمعی می باشد و زکات فطره ازو به خاطر فقرش ساقطست، با سختی و تکلف، زکات فطره عیال غنی خود را إخراج کند علی الاقوی فطره از عیال غنی، ساقط نمی شود چرا که فطره بر خود معیل، واجب نیست چه رسد به آن که إخراج آن از عیال و ضیفش،‌واجب باشد.آری اگر معیل فقیر به تکلف، فطره آن ها را هم إخراج کند بعید نیست که فطره از ضیف یا عیال غنی،‌ساقط شود چرا که إخراج تکلف آمیز فقیر معیل با برداشت سیدنا الأستاد از کلام ماتن مستحبّ می باشد و بعید نیست که این امر مستحبّی، مجزی از تکلیف عیال غنی باشد.

أستاد ألبتّه به این إستدراک، ‌إشکال کرده و می گویند اطلاق أدلّه وجوب فطره بر همگان،‌ و این که شرطی در عدم أدای معیل در آن أدلّه وجود ندارد،‌موجب می شود که تکلف معیل فقیر به إخراج زکات را در هیچ صورت موجب سقوط فطره ازعیال غنی ندانیم.

 


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج9، 344، أبواب زکات، باب8، ح، ط آل البيت.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo