< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

91/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کراهت تملک زکات توسط مزکّی/زمان إعتبار شرایط در فطره

در مسأله چهارم در جلسه گذشته بیان شد که دادن زکات فطره بر فقرا هم استحباب دارد. بعد بحث در مورد کیفیت اینکار مبسوطا بیان شد بخصوص در مورد فقیر عائله مندی که فقط و فقط، یک صاع گندم در منزل دارد و می خواهد با همان،‌زکات فطره را برای خود و خانواده چندین نفره خود ادا کرده و به فیض این عمل مستحبّی هم نائل آید. راه دستگردان مطرح شد و مستندات روایی آن نیز گذشت. باز مسأله در جایی گره خورد که اگر در این منزل، فرزندان صغار یا مجانین باشند از چه جهت می توان، بدانها فطره داد و از چه بابت می توان فطره در ملکیّت آن ها را بازپس گرفت تا حلقه فطریه را برای اعضای دیگر خانواده هم تکمیل کرد؟

سیّد ماتن دو راه مطرح فرمودند:یکی تملک ولی نسبت به مال فطریه ای که از راه گردش همان یک صاع،‌به دستش رسیده و سپس دادن آن از طرف فرزند صغیر به زوجه یا دیگر از فقرا؛ دوّم آن که از باب ولایتی که بر فرزند دارد می تواند صاع گندم را گرفته و سپس با همان ولایت، همان صاع را از طرف فرزند به عنوان فطره مستحبّ،پرداخته و مجوز این تصّرف مستحبّ در مال فرزند هم همان موثقه اسحاق بن عمار است که گذشت.

مرحوم أستاد، در راه أوّل إشکال کرده و راه دوّم را ترجیح دادند.

ملخص إشکال آن که راهکار أوّل در مورد جایی که یک صغیر یا مجنون در عائله باشد خوب است که إبتدا زوج، صاع گندم را به عنوان فطره به زوجه اش می دهد و سپس زوجه با همین عنوان، آن را به زوجش می دهد،‌زوج با تملک، این مال را که به ملکیّت دوباره خودش درآمده،‌آن را از طرف صغیرش –که یکی از عائله او بشمار می رود به زوجه اش به عنوان فطره می دهد. اما اگر صغیر دوّمی هم باشد که زوج به عنوان عائله بخواهد زکات او را هم بدهد، چه عنوانی برای بازپس گرفتن این صاع گندم از زوجه وجود دارد؟ زوجه که یک بار فطره اش را پرداخته بود پس زکات فطره ای بر گردن ندارد. و اگر به عنوان هبه بنا شد برگرداند این خلاف ظهور موثقه اسحاق بن عمار است«درجلسه گذشته مفصلاً بیانش گذشت» که دستگردان را ازباب فطره،‌توصیه کرده بود.

اما ما نسبت به این إشکال أستاد گوییم: خود شما دستگردان از جانب یک نفر یعنی ولی را مجاز می شمردید بدین معنا که مثلاً زوج با یک دست از زوجه،‌زکات فطره را به عنوان صغیر اول، قبض کرده و با دست دیگر از طرف او به صغیر دوّم به عنوان فطریه صغیر اول، به إقباض دهد، لذا جایی برای إشکال أستاد وجود ندارد.

قال السید ره فی العروة: «مسالة5 : یکره تملک ما دفعه زکاة وجوبا او ندبا»

قبلاً در مسأله 20 در فصل بقیه احکام زکات این مسأله به عرض رسید که زکاتی که شخص به فقیر داده از خود فقیر،‌دوباره قبض نکند. روایاتی هم دال بر این مسأله بود که یاد آور می شویم:

صحیح منصور بن حازم:«اذا تصدق الرجل بصدقة لم یحل له ان یشتریها و لا یستوهبها و لایستردها الا فی میراث»[1]

و «اذا تصدقت بصدقة لم ترجع الیک و لم تشترها الا أن تورث»[2]

در این دو روایت از این کار نهی کرده و فقط بازگشت صدقه و زکات از راه میراث را جائز دانسته است.ألبتّه در مقابل این نهی اجماع وجود دارد که خریدن مالی که به فقیر داده،‌جایز می باشد و به خاطر تسالم بر اجماع‌،نهی را حمل بر کراهت باید کرد. نکته بعدی آن که در مسأله بیستم باب قبل،ماتن فرمودند«یکره طلب التملک» که اینجا هم باید همان عبارت دقیق را بکار میبرد زیرا تملک به میراث و غیر میراث حاصل می شود و آن که کراهت دارد آن که از فقیر تقاضا کند که آن چه به تو دادم به من بفروش و برگردان اما نفس تملک، ولو از راه میراث باشد به نص روایت،‌نهی و کراهتی ندارد دلیل دیگر بر عدم حرمت و دلالت جواز بر نهی، صحیح محمد بن خالد می باشد که إمام  فرمود:

« فَإِذَا قَامَتْ عَلَى ثَمَنٍ فَإِنْ أَرَادَهَا صَاحِبُهَا فَهُوَ أَحَقُّ بِهَا..».[3]

اگر فقیر بخواهد مالی را که از راه صدقه و زکات به کف آورده فروخته و پولش را به دست آورد، خریدن ازو جایز خواهد بود و صاحب صدقه، به خرید مال قبلی خود،‌اولویت هم خواهد داشت.

مرحوم سیّد ره در پایان می فرماید: «نعم، لو تحرّر من المملوك شي‌ء وجبت عليه و على المولى بالنسبة مع حصول الشرائط». «مسألة6: المدار في وجوب الفطرة إدراك غروب ليلة العيد جامعا للشرائط‌ فلو جن أو أغمي عليه أو صار فقيرا قبل الغروب و لو بلحظة بل أو مقارنا للغروب لم تجب عليه كما أنه لو اجتمعت الشرائط بعد فقدها قبله أو مقارنا له وجبت كما لو بلغ الصبي أو زال جنونه و لو الأدواري أو أفاق من الإغماء أو ملك ما

يصير به غنيا أو تحرر و صار غنيا أو أسلم الكافر فإنها تجب عليهم ..».

ترجمه: مدار در وجوب فطره بر آن است كه درك كند غروب شب اول شوال را با شرايط پس اگر پيش از آن و لو به يك لحظه بلكه مقارن آن ديوانه يا بيهوش شود، واجب نيست بر او چنانچه بعد از فقد شرايط اگر پيش از آن يا مقارن آن شرايط جمع شود، واجب است مثل آن كه آن وقت بالغ شود يا جنونش و لو ادوارى باشد زايل شود يا از اغماء به هوش آيد يا آن كه فقير غنى شود يا بنده آزاد و غنى شود يا كافر مسلم شود كه بر آنها واجب است بدهند به خلاف آن كه بعد از غروب حاصل شود كه واجب نيست. بلى، اگر ما بين غروب تا پيش از زوال روز عيد حاصل شود مستحب است بدهد.

زکات فطره را افرادی با شرط عقل و بلوغ و حریت و غنا و... باید بپردازند،سؤال آن که تحقّق این شرایط چه زمان باید باشد؟گوییم: زمان تعلق وجوب باید فرد واجد این شرایط باید باشد.سؤال دوّم آن که زمان تعلق وجوب زکات فطره چه زمانی می باشد؟که در پاسخ گوییم: أوّل هلال شوال؛یعنی اگر أوّل هلال، کسی صغیر باشد یا در حال اغما یا عبد یا کافر باشد و بعد از مدّت کوتاهی از هلال شوال، به بلوغ یا هوش یا حریت یا إسلام برسد، لازم نیست زکات فطره بپردازد زیرا چون زمان وجوب، مستجمع شرایط نبوده و جمع شرایط در أوّل زمان وجوب فطره، معتبر است.

از طرف دیگر،اگر کسی قبل از هلال دیوانه باشد و هلال شوال را با حال عقل، درک کنید«و همین طور دیگر شرایط را»طبعا باید که گفت که در زمان هلال شوال، جامع شرایط بوده و فطره برو واجب است.

مستند این مسأله عبارت است از دو روایتی که در باب 11 از ابواب زکات فطره وارد شده است:

عن علي بن أبي حمزة، عن معاوية بن عمّار، عن أبي عبد اللّٰه : في المولود يولد ليلة الفطر و اليهودي و النصراني يسلم ليلة الفطر «قال: ليس عليهم فطرة، و ليس الفطرة إلّا على من أدرك الشهر»[4]

بچه ای در شب عید به دنیا می آید یا یهودی شب عید، إسلام میاورد؟إمام  در پاسخ می فرماید: «فطره بر ایشان واجب نیست و فطره بر کسی واجب است که شهر رمضان را درک کند» ألبتّه سند این روایت دو إشکال دارد یکی به خاطر وجود علی بن ابی حمزه بطائنی که توثیقی در مورد وی وارد نشده و حتی برخی او را وضاع و کذاب دانسته اند؛‌دیگری وجود شخصی به نام محمد بن علی بن ماجیلویه از مشایخ صدوق در سند این روایت،‌که توثیقی درباره او در دست نیست و شیخوخت صدوق هم بارها گفته شده که موجب برای وثاقت، نمی باشد.

صحيحة معاوية بن عمّار، قال: سألت أبا عبد اللّٰه  عن مولود وُلِد ليلة الفطر، عليه فطرة؟ «قال: لا، قد خرج الشهر» و سألته عن يهودي أسلم ليلة الفطر، عليه فطرة؟ «قال: لا»[5]

بنابر این روایت هم کسی که بعد از هلال شوال، شرایط وجوب فطره درو جمع شود، دیگر فطره برو واجب نیست. دلیل عدم وجوب آن است که شخص، ولو لحظه ای از ماه رمضان را درک نکرده است، بدین جهت، می توان إستفاده کرد که اگر کسی ماه رمضان را با وجود شرایط درک کند تا زمانی که با همان حال به درک ماه شوال،‌نائل آید دادن فطره برو لازم می شود. این روایت اگر چه صحیحه است و مشکل سندی ندارد ولی اشتراکا با روایت بالا خدشه ای دلالی از نظر أستاد خوئی بر آن ها وارد می شود بدین عبارت: این روایات فقط در مورد حیات ظاهری و معنوی«إسلام آوردن » وارد شده است و بنابراین روایات،‌فردی که بعد از هلال، صاحب حیات ظاهری یا إسلامی شده زکات فطره برو واجب نیست پس شرط وجوب فطره آن است که شخص، أوّل غروب به دنیا آمده باشد یا در این زمان را در حال مسلمانی بگذراند،

اما در مورد دیگر شرایط مثل این که کسی أوّل غروب مغمی علیه بوده و بعد از طلوع هلال، بهوش آید این روایت نمی تواند دلیل، معافیت از فطره باشد. زیرا ابتدائا باید دید که آیا مدار وجوب فطره، اجتماع شرایط در أوّل وقت غروب است یا قبل از نماز عید؟ اگر مدار بر اجتماع شرایط قبل از نماز عید باشد پس اگر مغمی علیه بعد از هلال و قبل از نماز عید، بهوش آيد زکات فطره برو واجب می شود و فقط با تعبّد به روایات، این دو مورد تولد ظاهری و باطنی را إستثنا می کنیم . لذا اگر چه سیّد ماتن‌ جمع همه شرایط را در أوّل هلال، لازم دانسته اند اما از آنجا که مستندی بر این مطلب نیست در مورد بقیه شرایط مثل بلوغ و حریت و...،‌اگر شخص، قبل از طلوع فجر روز أوّل شوال، این شرایط برایش حاصل شود فطره برو واجب خواهد بود.

 


[1] تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) / ج‌9 / 151 / 3 - باب الوقوف و الصدقات ..... ص : 129.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo