< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

90/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

7/12/90

موضوع: ادامه بحث اشتراط إیمان در زکات:علّامه در منتهی فرموده است: (1/522طبع قدیم): «و لا يكفي الإسلام بل لا بد من اعتبار الإيمان، فلا يعطى غير الإمامي، ذهب إليه علماؤنا أجمع خلافا للجمهور كافّة و اقتصروا على اسم الإسلام. لنا أن الإمامة من أركان الدين و أصوله و قد علم ثبوتها من النبي  ضرورة، فالجاحد بها لا يكون مصدّقا للرسول  في جميع ما جاء به فيكون كافرا فلا يستحقّ الزكاة، و لأن الزكاة معونة و إرفاق فلا يعطى غير المؤمن لأنه محادّ للّه و لرسوله. و المعونة و الإرفاق موادّة فلا يجوز فعلها مع غير المؤمن لقوله تعالى : لا تجد قوما يؤمنون باللّه و اليوم الآخر يوادّون من حادّ اللّه و رسوله.» در جواهر نیز در شرح کلام محقّق در شرایع در اعتبار این شرط فرموده است(ج15ص378 ):«علیه الاجماع بقسمیه بل المحكي منه متواتر، بل يمكن دعوى كونه من ضروريات المذهب أو الدين.»

روایات فراوانی در ابواب 3و5و7و16 از ابواب مستحقّین وسائل در اثبات اعتبار این شرط، وارد شده است که از آن میان به روایاتی که دارای نکات خاصی پیرامون این بحث هست اشاره ای گذرا داریم :

اولین روایت از آنِ ابن ابی یعفور می باشد که از امام صادق  در مورد مستحقّان زکات پرسش می کند و امام  در پاسخ ، زکات را مختص شیعیان می دانند ، او در ادامه ازامام  میپرسد که اگر از مال زکوی چیزی باقی بماند به چه کسانی می توان داد که حضرت در پاسخ او را امر به اعاده زکات به شیعیان و اصحاب می فرمایند سپس سه بار این سؤال وجواب بین امام  وابن ابی یعفور تکرار می شود ، در پایان وی از راه دیگری سؤال خود را مطرح می کند که اگر نیازمندانی – به قرینه روایت ،مقصود فقرای عامّه است – به من رجوع کردند آیا حق دادن زکات بدانها را ندارم؟ امام  در جواب می فرمایند:

« لا و اللّه إلّا التراب إلّا أن ترحمه، فإن رحمته فأعطه كسرة» در پایان آب پاکی روی دست او ریخته وبا اشارت مقصود خود را بدو میرسانند:« ثم أومأ بيده فوضع إبهامه على أصول أصابعه» (ب5 من المستحقّین ح6)

کنایه از این که در مقابل اینها دست باید محکم بسته باشد و کمک به آنها از سهم زکات جایز نیست مگر به مقدار ذره ای اندک آن هم برای فرار از قساوت ورحم بر بندگان خدا.

راوی روایت بعدی عمر بن یزیدست که سؤال خود را در مورد شیعیان چهار امامی یعنی زیدیه مطرح می کند که آیا در کنار ناصبی ها ومخالفین قرار دارند یا به نسبت تشیّعی که دارند از سهم زکات برخوردار می شوند :

« قال: سألته عن الصدقة على النّصاب و على الزيدية، فقال: لا تصدق عليهم بشي‌ء، و لا تسقهم من الماء إن استطعت، و قال: الزيدية هم النّصاب»(الباب ح5)امام  نیز زیدیه را جزء ناصبی ها بشمار آورده و محروم از زکات زیرا منکر ائمه بعد هستند واعتقاد به هریک بشرط اعتقاد به دیگر امامان معنا پیدا می کند«فَنَفْسِي مُؤْمِنَةٌ بِاللَّهِ وَ بِكُمْ يَا مَوْلَايَ، أَوَّلِكُمْ وَ آخِرِكُمْ»(المزار الکبیر مشهدی باب 9زیارة صاحب الزمان عج)

سخنی از امام رضا  به واسطه اوسی نیز نقل شده است که محرومیت غیر شیعیان را از زکات در حد عالی نشان می دهد، حضرت امام رضا  روزی در محضر پدر بزرگوارشان  بوده اند که مردی از اهالی ری بر ایشان وارد می شود و از راه مصرف زکاتی که بر عهده دارد پرسش می کند وبعد از این که امام زکات را مختص شیعیان میشمارند وی از عدم دسترسی یا وجود چنین شیعه فقیری سخن می گوید، امام هفتم  در پاسخ می فرمایند:

«قَالَ فَانْتَظِرْ بِهَا سَنَةً فَقَالَ فَإِنْ لَمْ أُصِبْ لَهَا أَحَداً قَالَ انْتَظِرْ بِهَا سَنَتَيْنِ حَتَّى بَلَغَ أَرْبَعَ سِنِينَ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنْ لَمْ تُصِبْ لَهَا أَحَداً فَصُرَّهَا ‌صُرَراً وَ اطْرَحْهَا فِي الْبَحْرِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ حَرَّمَ أَمْوَالَنَا وَ أَمْوَالَ شِيعَتِنَا عَلَى عَدُوِّنَا.»(الباب ح8)

مضمون این روایت که در صورت فقدان فقیر شیعه تا چهار سال باید آن را به دریا افکند ولی به غیر شیعه ودشمنان أهل بیت نداد به قدری درنگاه اول شگفت به نظر میاید که شیخ حر عاملی هم در صدد توجیه این روایت برآمده وفرموده است :

« أَقُولُ: لَعَلَّ هَذَا مِنْ تَعْلِيقِ الْمُحَالِ عَلَى الْمُحَالِ لِمَا تَقَدَّمَ مِنْ أَنَّهُ لَا تَكُونُ فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ لَا يُوجَدُ لَهَا مَوْضِعٌ أَوْ عَلَى وَجْهِ الْمُبَالَغَةِ فِي مَنْعِ غَيْرِ الْمُؤْمِنِ وَ مَعْلُومٌ أَنَّ فَرْضَ عَدَمِ وُجُودِ الْمُؤْمِنِ وَ عَدَمِ إِمْكَانِ الْوُصُولِ إِلَيْهِ فِي أَرْبَعِ سِنِينَ مُحَالٌ عَادَةً وَ عَلَى تَقْدِيرِهِ فَبَابُ سَبِيلِ اللَّهِ وَاسِعٌ وَ الرِّقَابُ وَ الْمُسْتَضْعَفُونَ قَرِيبٌ مِنْ ذَلِكَ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ.»

دیگران نیز دست به توجیهات دیگری زده اند از جمله علّامه در منتهی المطلب فرموده اند: «فيحتمل أن يكون مع التيقّن لفقد المستحقّ دائما، و إنّما الأصل حفظها إلى أن يوجد المستحقّ و لا يتقدّر بقدر.» برخی از معاصرین نیز بعد از خدشه در سند روایت به خاطر إرسال وهمچنین ضعف محمد بن جمهور مدلول روایت را موجه می داند چرا که در عصر امام صادق  که حاکمان جور بر راس أمور بوده اند وشیعیان در نهایت سختی ومضیقه زندگی می کرده اند ائمه  نهایت اهتمام را داشته اند که زکات بدست شیعیان برسد تا بدین وسیله رفع نیاز کنند واز طرفی به بیت المالی که دست ظالمان وستمگران است نرسد زیرا باعث تقویت

حکومت جور ایشان خواهد بود.

در قبال این روایات متضافر در اعتبار إیمان مستحقّان زکات روایتی از یعقوب بن شعیب عن العبد الصالح(یعنی امام کاظم  )نقل شده است که إسلام را به ضمیمه عدم عداوت نسبت به أهل بیت کافی در جواز دریافت زکات می شمارد و سخنی از اشتراط انحصاری تشیّع مستحقّ ندارد:

« قال: قلت له: الرجل منّا يكون في أرض منقطعة، كيف يصنع بزكاة ماله؟ «قال: يضعها في إخوانه و أهل ولايته» قلت: فإن لم يحضره منهم فيها أحد؟ قال: يبعث بها إليهم. قلت: فإن لم يجد من يحملها إليهم؟ قال: يدفعهاإلى من لا ينصب. قلت: فغيرهم؟ قال: ما لغيرهم إلّا الحجر»(الباب ح7).

موضع جواهر نسبت به این روایت چنین است :«آن ها مطروحة او محمولة علی مستضعف الشیعة»(15/381)ولی استاد در حاشیه کلام صاحب جواهر می فرمایند: به روایاتی میگویند مطروح که در دسترس باشد وضعف سندی نداشته باشد و در عین حال مورد توجه نباشد وعمل نشود ولی این روایت اساسا از ضعف سندی رنج میبرد زیرا در این روایت ابراهیم بن اسحاق قرار دارد که بین افراد زیادی مشترک است و به تعابیر گوناگون ضبط شده است ولی به قرینه نقل قول از عبد الله بن حماد الانصاری ، ابراهیم بن اسحاق نهاوندی باید مقصود باشد که نجاشی تصریح دارد:«ضعیف فی حدیثه ودینه»، ثانیاً ابراهیم بن اسحاقی که ثقه است از اصحاب امام صادق  می باشد ولی اسحاق بن ابراهیم ازعبد الله بن حماد از ابان بن عثمان از یعقوب بن شعیب از امام کاظم  نقل روایت می کند ، لذا قاعدتا نباید از اصحاب امام ششم  باشد چرا که با سه واسطه آنهم از موسی بن جعفر  نقل می کند.

علاوه بر این که علّامه ومحقّق فرموده اند در طریق روایت ابان بن عثمان قرار دارد که فیه ضعف اما این اشکال دیگر جایی برای طرح ندارد چه این که وی اگر چه واقفی بوده است ولی در رجال شیعه وی را معتبر دانسته و برخی او را از اصحاب اجماع برشمرده اند.

مطلب قابل توجهی که بعض معاصرین در اینجا فرموده اند: تمام این مواردی که نهی کرده اند در مورد سؤال شخصی است که خود مزکّی قصد توزیع زکات را داشته است از دادن به غیر شیعیان نهی می کنند . زیرا در زمان امام صادق وباقر و... ، حکومت بدست بنی العباس وبنی امیه بود وزکات را ایشان جمع می کردند وآن ها هم بهیچوجه از این زکات به شیعیان نمی دادند لذا امامان بر اساس سیاست وقت فرموده بودند که زکات را به شیعیان دهید زیرا شیعه از زکات وبیت المال و... محرومند اما اگر فرض شود روزی حکومت حق تشکیل شد وزکات بدست امام  یا نواب امام رسید اینجا چون امام زکوات را جمع می کند وجزء درآمدهای بیت المال قرار می گیرند باید به همه نیازمندان وفقرای مسلمان بدون تبعیض مذهبی از زکات پرداخت کما این که این سیره را در مورد خود امیر المؤمنین  مشاهده می کنیم که حضرت زکات را جمع کرده وعلی السویه تقسیم می کردند وفرقی بین شیعه وغیر شیعه نمی گذاشتند .

ان قلت: شاید به گروههای سنی از سهم مولفة قلوبهم میداده اند؛ قلت: از روایات تاریخی در مقطع حکومت علیوی بر میاید که همه بیت المال با منابع درآمدی متفاوت از قبیل زکات وخراج و... را بین همه مسلمین تقسیم می کرده اند لذا روایات ناهیه را باید حمل به مواردی کرد که حکومت دست طواغیت باشد نه دست أهل حق ومزکّی نیز خود راسا قصد اقدام به توزیع زکات خود را دارد . شاهدی نیز بر این مطلب در میان روایات موجود است نقد این نظریه در جلسه آتی خواهد آمد، حدیث اول در باب اول از ابواب مستحقّین زکات که متن آن در پی می آید:

أنهما قالا لأبي عبد اللّه  أ رأيت قول اللّه تبارك و تعالى:«إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ وَ الْغارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللّهِ» أ كلّ هؤلاء يعطى و إن كان لا يعرف؟فقال:«إن الإمام يعطي هؤلاء جميعا(ای وان لم یکونوا أهل المعرفة) لأنهم يقرّون له بالطاعة (بالاخره حکومت حق حضرت را قبول کرده وبدان گردن نهاده اند.).» قال زرارة: قلت:فإن كانوا لا يعرفون؟ فقال: «يا زرارة، لو كان يعطى من يعرف دون من لا يعرف لم يوجد لها موضع، و إنما يعطى من لا يعرف ليرغب في الدين فيثبت عليه، فأما اليوم (که حکومت در دست امام عادل نیست )فلا تعطها أنت و أصحابك إلا من يعرف، فمن وجدت من هؤلاء المسلمين عارفا فأعطه دون الناس.» ثم قال: «سهم المؤلفة قلوبهم و سهم الرقاب عام و الباقي خاص.»‌ قال: قلت: فإن لم يوجدوا؟ قال: «لا يكون فريضة فرضها اللّه عَزَّوَجَلَّ و لا يوجد لها أهل.»‌ قال: قلت: فإن لم تسعهم الصدقات؟ فقال: «إن اللّه فرض للفقراء في مال الأغنياء ما يسعهم، و لو علم أن ذلك لا يسعهم لزادهم، إنهم لم يؤتوا من قبل فريضة اللّه عَزَّوَجَلَّ و لكن أوتوا من منع من منعهم حقّهم لا مما فرض اللّه لهم، فلو أن الناس أدّوا حقوقهم لكانوا عائشين بخير.»(ب1من المستحقّین ح1)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo