< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد اشرفی

90/10/14

بسم الله الرحمن الرحیم

14/10/90

موضوع: سهم بدهکاران از زکات قال الماتن :« السادس«من أصناف المستحقّين للزكاة» الغارمون ، و هم الّذين ركبتهم الديون‌ و عجزوا عن أدائها ، و إن كانوا مالكين لقوت سنتهم و يشترط أن لا يكون الدين مصروفا في المعصية و إلا لم يقض من هذا السهم و إن جاز إعطاؤه من سهم الفقراء سواء تاب عن المعصية أو لم يتب بناء على عدم اشتراط العدالة في الفقير و كونه مالكا لقوت سنته لا ينافي فقره لأجل وفاء الدين الذي لا يكفي كسبه أو ما عنده به و كذا يجوز إعطاؤه من سهم سبيل الله و لو شك في أنه صرفه في المعصية أم لا فالأقوى جواز إعطائه من هذا السهم و إن كان الأحوط خلافه نعم لا يجوز له الأخذ إذا كان قد صرفه في المعصية و لو كان معذورا في الصرف في المعصية لجهل أو إضطرار أو نسيان أو نحو ذلك لا بأس بإعطائه و كذا لو صرفه فيها في حال عدم التكليف لصغر أو جنون و لا فرق في الجاهل بين كونه جاهلا بالموضوع أو الحكم‌».

ترجمه: «دسته ششم از مستحقّین زکات»: قرض‌داران كه عاجز از اداء آن باشند هر چند معاش سال خود را داشته باشد و معتبر است در آن كه آن چه قرض كرده صرف معصيت نكرده باشد و الّا از اين سهم به او ندهند. و جايز است از سهم فقراء به او دهند هر چند از آن معصيت، توبه نكرده باشد بنا بر آن كه در فقير عدالت را معتبر ندانيم. و مجرد داشتن معاش سال كه وافى به دين او نباشد منافى فقر او نيست و هم چنين جايز است كه از سهم سبيل اللّٰه به او دهند و اگر معلوم نباشد كه دين را صرف معصيت كرده يا نه؟ اقوى آن است كه از سهم سبيل اللّٰه به او مى‌توان داد هر چند خلاف احتياط است. بلى، اگر صرف معصيت كرده بر خودش جايز نيست بگيرد مگر آن كه از روى جهل به حكم يا به موضوع يا به إضطرار يا نسيان و نحو آن ها معصيت از او صادر شده كه جايز است بگيرد. و هم چنين در صورتى كه در حال صغر يا جنون معصيت كرده باشد.

چهار بحث در اینجا مطرح است :

1. معنای غارم؛ 2.دلیل شمول زکات نسبت به غارم ؛ 3. آیا عجز شرط استحقاق غارم است یا فقر؟یا هردو؛ 4.آیا به غارم عاصی نیز می توان اززکات پرداخت؟

1. معنای غرم: در کتب لغت تفسیری از غرم شده است ولی در معنای اصطلاحی در علم فقه همان معنا در دایره ای تنگ تر بکار رفته است ؛ معنای غرم در کتب لغت : في تفسير الرازي: «قال الزجّاج: أصل الغرم في اللغة لزوم ما يشقّ. و الغرام: العذاب اللازم. و سمّي العشق غراما لكونه أمرا شاقّا و لازما، و منه فلان مغرم بالنساء إذا كان مولعا بهن، و سمي الدين غرما لكونه شاقا على الإنسان و لازما له. فالمراد بالغارمين: المديونون.» در مجموع غرم وغرامت وغارم در پیوند با سختی ومشقت الزامی است ، حضرت امیر  نیز در این رابطه می فرمایند:« شدائد الدنیا اربعه:... الدین وان کان درهما.»

ولی فقهادر معنای اخصی از معنای لغوی لفظ غارم را بکار برده اند: در نهایه شیخ طوسی ره چنین آمده است : «و الغارمون هم الذين ركبتهم الديون في غير معصية و لا فساد.» و در شرائع نیز بهمین مضمون : «و الغارمون، و هم الذين علتهم (عليهم خ. ل) الديون في غير معصية.»

تفسیر شرع وفقه از غارم در مورد کسی که بدهکار از غیر مسیر معصیت باشد تفسیری اصطلاحی است وقطعاً در معنای لغوی غارم چنین قیدی دخالت ندارد .

2. چرا به غارمین می توان زکات داد؟ صریح آیه مستحقّین زکات بر آن دلالت دارد؛ بعلاوه اجماعی که صاحب جواهر در ذیل عبارت شرایع نقل می کند : «بلا خلاف أجده فيه، كما لا أجده‌ في استحقاقهم في الجملة هذا السهم من الزكاة كما اعترف به في المعتبر على ما قيل. بل الكتاب و السنة و الإجماع بقسميه دالة على ذلك.»

اما روایات داله بر مطلب :

ألف: در کتاب ابواب الدین والقرض از کتاب وسائل الشیعه روایتی بر این معنا وجود دارد که امام رضا  به آیه شریفه استشهاد می کنند: «خبر محمد بن سليمان، عن رجل من أهل الجزيرة يكنى أبا محمد، قال: سأل الرضا رجل و أنا أسمع فقال له: جعلت فداك إن اللّه جلّ و عزّ يقول:«وَ إِنْ كانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَةٍ»، أخبرني عن هذه النظرة التي ذكر اللّه عز و جلّ في كتابه لها حدّ يعرف إذا صار هذا المعسر إليه لا بدّ له من أن ينتظر، و قد أخذ مال هذا الرجل و أنفقه على عياله، و ليس له غلّة ينتظر إدراكها، و لا دين ينتظر محلّه و لا مال غائب ينتظر قدومه؟ قال: «نعم ينتظر بقدر ما ينتهى خبره إلى الإمام فيقضي عنه ما عليه من الدين من سهم الغارمين إذا كان أنفقه في طاعة اللّه عَزَّوَجَلَّ ، فإن كان أنفقه في معصية اللّه عَزَّوَجَلَّ فلا شي‌ء له على الإمام.»‌ قلت: فما لهذا الرجل الذي ائتمنه و هو لا يعلم فيما أنفقه؛ في طاعة اللّه أم في معصيته؟ قال: «يسعى له فيما له فيردّه عليه و هو صاغر.»

ب: خبر موسى بن بكر، قال: قال لي أبو الحسن  «من طلب هذا الرزق من حلّه(از راه حلال) ليعود به على نفسه و عياله كان كالمجاهد في سبيل اللّه، فإن غلب عليه فليستدن على اللّه و على رسوله  ما يقوت به عياله، فإن مات و لم يقضه كان على الإمام قضاؤه، فإن لم يقضه كان عليه وزره، إن اللّه عزوجل يقول: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ وَ الْعامِلِينَ عَلَيْها» إلى قوله: «وَ الْغارِمِينَ» فهو فقير مسكين مغرم.» گویا سائل علاوه بر غرم ،فقیر ومسکین هم هست.(بحث شرطیت فقر وعجز پیش روست.)

ج: خبر صباح بن سيّابة، عن أبي عبد اللّه «ع»، قال: قال رسول اللّه «ص»: «أيما مؤمن أو مسلم مات و ترك دينا لم يكن في فساد و لا إسراف فعلى الإمام أن يقتضيه، فإن لم يقضه فعليه إثم ذلك، إن اللّه تبارك و تعالى يقول: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ» الآية، فهو من الغارمين و له سهم عند الإمام فإن حبسه فإثمه عليه.»

3. شرطیت عجز از ادای دین درغارم:

کلمات فقهادر این مقام مختلف است :برخی عجز را شرط دانسته اند و برخی فقر را وبرخی در مورد این قیود، سکوت کرده اند. اما قبل از ورود در بحث باید دید از نظر مفهومی بین این دو یعنی عجز وفقر چه نسبتی وجود دارد؟ و آیا این دو اصلا با هم تفاوتی دارند یا خیر؟ ممکن است کسی عاجز از ادای دین باشد ولی فقیرنباشد زیرا در بحث فقر خواندیم« من له مئونة السنة لایکون فقیرا» وغارم ممکن است مئونه سالش را داشته باشید ولی قدرت بر ادای دین خود را ندارد مثل طلبه ای که شهریه زندگی اش را اداره می کند اما بدهکار قسط ماشین وخانه است. برخی از بزرگان مثل استاد می فرماید یکی از مئونه های آدمی عبارت از دیون است. لذا کسی که عاجز از ادای دین خود باشد فقیر هم هست چرا که دیون هم جزء مئونه های زندگیست وکسی که توان پرداخت این بخش از مئونه زندگی اش را نداشته باشد بر او مفهوم فقیر نیز صدق می کند؛ بخصوص در مواردی که استقراض ، برای تهیه مئونه های ضروری زندگی مثل خوراک وپوشاک باشد. لذا در نظر استاد اگر چه تفاوت مفهومی بین این دو متصور است اما از منظر شرعی این دو تصادق و اتّحاد خارجی دارند .

بعد از بحث مفهومی ، با مراجعه به أدلّه می یابیم که فی الجمله در شرطیت عجز شکی نیست:اگر چه آیه زکات از این جهت مطلق است اما أدلّه ای چند بر این اطلاق ،تقیید میزنند: یک: اجماعات منقوله ؛ دو: از مجموع روایاتی که در باب فلسفه زکات وارد شده می یابیم که حکمت تشریع زکات عبارت است ازجیران احتّیاج نیازمندان وگره گشایی از مشکلات معیشتی محرومان جامعه لذا افرادی که با کار وتلاش خود یا با اتکای به سرمایه های خود می توانند از این سختی ها وگردنه های اقتصادی زندگی عبور کنند قطعاً مستحقّ دریافت زکات نخواهند بود، شاهد این که گفته اند اگر کسی غنی باشد ولو غنی بالقوه گرفتن زکات برای او مجاز نیست ؛سه روایاتی که به صراحت، این شرط را در مورد غارم برای استحقاق دریافت زکات بیان کرده اند:

اول: صحیح زراره از امام باقر  در مورد میتی که از طرفی دیونی برعهده دارد واز طرف دیگر ماترکی از خود به جای گذاشته است فرمودند که در این مورد پرداخت دیون از زکات مجاز نیست:

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ رَجُلٌ حَلَّتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ مَاتَ أَبُوهُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أَ يُؤَدِّي زَكَاتَهُ فِي دَيْنِ أَبِيهِ وَ لِلِابْنِ مَالٌ كَثِيرٌ فَقَالَ إِنْ كَانَ أَبُوهُ أَوْرَثَهُ مَالًا ثُمَّ ظَهَرَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لَمْ يَعْلَمْ بِهِ يَوْمَئِذٍ فَيَقْضِيَهُ عَنْهُ قَضَاهُ مِنْ جَمِيعِ الْمِيرَاثِ وَ لَمْ يَقْضِهِ مِنْ زَكَاتِهِ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ أَوْرَثَهُ مَالًا لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ أَحَقَّ بِزَكَاتِهِ مِنْ دَيْنِ أَبِيهِ فَإِذَا أَدَّاهَا فِي دَيْنِ أَبِيهِ عَلَى هَذِهِ الْحَالِ أَجْزَأَتْ عَنْهُ.[1]

البته استدلال به این روایت در صورتی صحیح است که مقصود از ادای دین میت از زکات ،ادای از سهم غارمین باشد چرا که اگر از مقصود امام ادای دین از جهت سهم فقرا باشد نه غرماء،نمی تواند بر مقصود ما یعنی شرطیت عجز در مورد غارم دلالتی داشته باشد.

دوم: صحیحه دیگری از حضرت به این مضمون : زکات برای کسی که قدرت کف نفس از آن وتأمین نیاز خود از راه دیگری را دارد مجاز نیست:

فِي مَعَانِي الْأَخْبَارِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ  قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ لَا تَحِلُّ الصَّدَقَةُ لِغَنِيٍّ وَ لَا لِذِي مِرَّةٍ سَوِيٍّ وَ لَا لِمُحْتَرِفٍ وَ لَا لِقَوِيٍّ قُلْنَا مَا مَعْنَى هَذَا قَالَ لَا يَحِلُّ لَهُ أَنْ يَأْخُذَهَا وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى أَنْ يَكُفَّ نَفْسَهُ عَنْهَا. [2] این روایت نیز باطلاقه شامل سهم غرماء می شود.

سوم: مجموعه روایاتی در ابواب ادای قرض وجود دارد که جملگی بر این شرط اتفاق دارند که معسر اگر بمیرد دینش را می توان از زکات محاسبه کرد مثل این روایت امام صادق  :

«عن الكافي بسنده عن يونس بن عمار، قال: سمعت أبا عبد اللّه  يقول: «قرض المؤمن غنيمة و تعجيل أجر (خير خ. ل) إن أيسر قضاك، و إن مات‌ قبل ذلك احتسبت به من الزكاة.» [3]

 


[3] همان ح1.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo