< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

91/01/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 خلاصه اي از بحثهاي گذشته:
 بحث پيرامون يكي از خاصيتها و كار ويژه هاي خاص دولت و نظام اسلامي بود كه عبارت بود از: اصلاح و پيرامون اصلاح صحبت كرديم كه آيه مباركه اي كه دلالت دارد بر اينكه اينكار ويژه خاص دولت است آيه 142 سوره مباركه اعراف :
 وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِين( الأعراف : 142 )
 بود كه اين آيه درجريان موسي و هارون است كه موسي به هارون گفت اخلفني في قومي و اصلح و لا تتبع سبيل المفسدين اين دستور موسي به اصلاح بر اين دلالت داشت كه اصلاح ويژه دولت است و هنگام بحث از آيه معني اصلاح نيز بحث شد و اصلاح در انديشه سياسي اسلام و همچنين افساد در انديشه سياسي اسلام را با استفاده از قرآن كاملا مورد گفتگو قرار داديم.
 بحث اين جلسه:
 وقال الملا من قوم فرعون اتذر موسي و قومه ليفسدوا في الارض و يذرك و آلهتك قال سنقتل ابنآئهم و نستحي نسآئهم و انا فوقهم قاهرون.
 ادامه بحث در اين آيه مباركه پيرامون اين است كه اصلاح بر حسب انديشه ها و بينشهاي مختلف به عنوان يك اصطلاح حتي در نقطه مقابل قابل تعريف است وبايد گفت كلمه اصلاح مانند كلمات عدل و آزادي از يك سلسله معاني وسيع و گسترده اي بر خوردار است پس هر كسي اصلاح يا افساد را بر مبني بينش خودش معني مي كند.
 نكته مورد اشاره ما كه اصل بحث ما در جلسه قبل بود اين است كه معمولا در انديشه هاي مختلف سياسي تفسير صلاح و فساد كه اصلاح و افساد هم نتيجه صلاح و فساد است مبتني بر انديشه سياسي آن افرادي است كه به آن انديشه و مكتب سياسي معتقدند .
 فساد در مقابل صلاح و افساد در مقابل اصلاح هر نوع حركتي است كه در مقام اخلال به آن نظام و يا بر اندازي آن و مقابله با آن صورت بگيرد يعني شما در اين آيه شريفه كه خوانديم فساد در انديشه سياسي فرعونيان جريان موسي وهارون است كه گفتند:
 وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآَلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ( الأعراف : 127 )
 بررسي دو اصطلاح قرآني ملا و مُترَف:
 اصطلاح ملا مربوط است به رجال و شخصيت هاي سیاسی و اجتماعي يك نظام كه آن نظام حق باشد يا باطل هر چند ملا و مترف در اصطلاح قرآني به رجال سياسي و اقتصادي يك نظام فاسد و باطل اطلاق مي شود زيرا هميشه در مورد رجال سياسي و اقتصادي كه مقابل انيياء بوده اند استفاده شده است كه انبياء با آنها مي جنگيده اند معمولا نظامهاي فاسد هم يك رجالهاي سياسي به عنوان مشاوران آن دستگاه حكومتي داشته اند از آن طرف يك عده اي هم به عنوان مترفين بوده اند و رجال اقتصادي هر حكومتي به اين دو ركن سياسي و اقتصادي استوار است.
 ركن سياسي آن سياستمداران وگردانندگان و مديران و انديشه وران سياسي بوده اند و رجال اقتصادي هم كه پايه هاي اقتصادي حكومت را تامين مي كنند و به آلاف و الوف رسيده اند و ثروتهاي كلان را در اختيار داشته اند و جريان حاكم براي منافع آنها در استخدام آنان بود وآنان هم قدرت و بنيه حكومت را تامين مي كرده اند ركن اقتصادي حكومت بوده اند.
  نكته ي مهم :
 اين دواصطلاح در نظام اسلامي وجود ندارند زيرا بنياد نظام اسلامي بر كل مردم و مساله ارتباط با خداست دراركان سياسي و اقتصادي نظام اسلامي نه مساله سياستمداران و قدرتمندان مطرح است ونه ثروتمندان لذا ملا و مترف در نظام عدل اسلامي معني ندارد زيرا نظام ديني مبتني بر قدرت مردم و ارتباط با خداست.
  درآيه اين ملا كه رجال سياسي دستگاه فرعوني بودند گفتند:
 أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآَلِهَتَكَ
 فساد از ديدگاه آنان يعني يذرك و آلهتك فساد از ديدگاه آنان يعني دو فرعون را دور زدن و خدايان دو فرعون را كنار گذاشتن.
 به موجب اين فرعون را به اصلاح دعوت كردند كه فساد را ريشه كن كند يعني اين موسي و هم قوم موسي كه يذرك وآلهتك هم قدرت حكومتي را دور زدند و هم آله فرعون را كنار گذاشتند لذاست كه گفتنتد :
 قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ
 كه ما بچههاي آنها را مي كشيم وزنان آنان را در استخدام خودمان در مي آوريم.
 اينجا حفظ حاكميت موجود غيرديني ويا هر نوع حاكميتي در جامعه را اصطلاحا صلاح يا اصلاح مي گويند مقابله با هر جريان مخلّ به يك نظام سياسي و حاكميت سياسي مبتني بر هر انديشه اي كه باشد مي گويند اصلاح و عوامل اخلال در اين نظام را هم مي گويند فساد .
 پس اين آيه در حقيقت مسئله قوم را مي گويد ومي خواه د بك اصطلاح معروف سياسي كه در زمانهاي قديم هم در مكتبهاي سياسي بوده است را بيان كند كه همان اصلاح و افساد بوده است
 فساد از ديدگاه هر انديشه سياسي حركت ضد نظام موجود در آن انديشه است و اصلاح مقابله با هر فسادي در هر اندیشه سياسي و هر نظام مولود از آن انديشه سياسي است .
 عين همين اصطلاح را در انديشه سياسي ليبرال داريم كه در آنجا به جريان اصلاح به يك حركتي مي گويند كه يك نظامي را به طرف دموكراسي كه نظام مولود انديشه سياسي ليبرال هست نزديك كند و هر نوع حركتي در جهت تثبيت حكومت غربي در جامعه اصلاح به حساب مي آيد ولذا در علوم سیاسی اصلاح را مقابله باهر نوع حاكميت غير دموكراسي معنا مي كنند.
 در حالي كه اين معنا براي اصلاح و افساد در همه مكتبهاي سياسي سابقه دارد غير از انديشه سياسي اسلام كه معناي اصلاح و افساد يا صلاح و فساد فرق دارد و به همان معناست كه قبلا گفتيم .
 بررسي آيات ابتدائي سوره شريف بقره:
 اگر در آيات نهم تا دوازدهم سوره مباركه بقره دقت كنيد وضعيت كفار مشخص ميشود.
 يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ( البقرة : 9 )فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ( البقرة : 10 )وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ( البقرة : 11 )أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ( البقرة : 12 )
  وقتي به آنها گفته مي شود فساد نكنيد مي گويند نحن مصلحون ما اصلاح گريم الا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون ،اينها جريانهاي كفري هستند كه در مقابل انبياء و دعوت انبياء قرار داشته اند و اينها قالوا انما نحن مصلحون، اصلاح اينها چه بوده است؟
 مي گفتند جريانهايي كه به عنوان دعوت به توحيد و مقابله با الهه و خدايان و بتها بوجود آمده است اين ضد انديشه سياسي حاكم بر جامعه است و ما بايد آنرا براندازي كنيم يعني مقابله با انبياء را اصلاح مي گفته اند وحركت انبياء را فساد معنی می‌کنند .آن آيه شريفه كه مي فرمايد :
 وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآَلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ( الأعراف : 127 )
 خوب حركت خودشان را هم اصلاح مي ناميده اند واذا قيل لهم لا تفسدوا في الارض كه شما اينهمه مفاسد اخلاقي و اجتماعي ظلم و جنايت و كفر را ترويج نكنيد مي گويند با تاكيد هم مي گويند انما كه از ادات حصر است مي آورند و هم جمله اسميه كه انما نحن مصلحون ما اصلاح گر هستيم .
 سوال :
 خوب اين انما نحن مصلحون يك ادعاي خشك و خالي بود ويا بر يك مبنا واصل فكري استوار بود؟
 جواب :
 البته اينها بر يك مبناي انديشه اي مي گفته اند نحن مصلحون يعني اصلاح عبارتست از: حفظ نظام حاكم و مقابله با هر جريان مخل به قدرت حاكم پس جنگ با انبياء را مي گفته اند اصلاح .
 استناد به فرمايشات حضرت صديقه طاهره ام الائمه فاطمه الزهراء (سلام الله علیها) :
 يك فرمايشي وجود مبارك صديقه اطهر دريكي از خطبه هايشان دارند كه آنحضرت به ذيل دو آيه استناد مي كنند كه در توضيح مقدمتا عرض مي كنيم :
 اولا همه مي گويند حضرت دو خطبه دارند در حاليكه حضرت سه خطبه ايراد كرده اند:
  1. يكي خطبه فدكيه كه در مسجد ايراد فرمودند خيلي صدا كرد و جامعه را بهم ريخت وتا حضرت زنده بودند حكومت جريان انحرافي سقيفه در مدينه پا نگرفت
  2. يك خطبه هم در شب هفت رحلت پيامبر اكرم (ص) ايراد فرمودند كه اين خطبه غير از خطبه اي است كه در مجلس عيادت زنان مدينه ايراد فرموده اند اين خطبه جزء خطبه هاي جالب و بسيار كوبنده حضرت بوده است كه معمولا در كتابها به خاطر همين جنبه هاي وحدت و تقيه آنرا ضبط نكرده اند واين گونه است كه:
 خانه حضرت يك درب به داخل مسجد داشت و يك درب هم به بيرون كه درب بيروني در كوچه كناردرب مسجد بود خوب از طرفي هم صديقه اطهر نماز جماعت آنها را شركت نمي كرده اند حضرت امير(علیه‌السلام) هم به همراه ايشان در منزل نماز مي خواندند و پس از شهادت آنحضرت در نماز جماعت آنان شركت كردند فضه ناقل اين خطبه است مي گويد قبل ازآنكه نمازمغرب مردم تمام شود حضرت فا طمه(سلام‌الله‌علیها) نمازشان را سريعتر خواندند و چادر به سر مبارك كشيدند و دست حسنين(علیه‌السلام) را گرفته در خانه ايستادند وبه مجرد اينكه نماز مغرب را سلام دادند حضرت زهراء(سلام‌الله‌علیها) با صداي بلندي به گونه اي ضجه زدند كه همه جمعيت از مسجد بيرون ريختند ودر اين اثنا ء حضرت را گريه به گونه اي فرا گرفته بود كه حسنين(علیه‌السلام) نيز ميگريستند وقتي جمعيت چشمشان به اين منظره افتاد به گونه اي متاثر شدند كه آنها نيز شروع به گريستن كردند به ياد پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تازه رحلت كرده و به ياد مظالمي كه بعد از ايشان بر اهل بيت پيامبر روا شده بود مي گريستند .
 زيرا كه حمله به خانه حضرت روز دوم اتفاق افتاده بود حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) جمعيت را شكافتند واز داخل مسجدآمدند كنار قبر پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و در آنجا خطبه اي خواندند كه در آن خطبه اشعار زيادي هم خواندن و خلاصه خطبه كوبنده اي كه تمام ماهيت جريان حاكم را سركوب ميكند بعداز خطبه مردم متفرق شدند و حضرت به خانه بازگشتند.
  • خطبه ديگر خطبه سوم حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) است كه در عيادت دست جمعي زنان مدينه از آن حضرت ايراد كردند اين عيادت دست جمعي نشان مي دهد آن زمان حكومت هنوز پا نگرفته بود و مردم در حال انتخاب و شورش هستند و خيلي تن به اين حاكميت نداده اند و اين عيادت يك ميتينگ عمومي يك تجمع ويك تظاهرات بود كه زنهاي مدينه به عنوان داد خواهي از حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) عيادت مي كنند خوب خانه حضرت يك اتاق داشت ويك ايوان و يك حياط اسماء و ام ايمن بستر حضرت را در ايوان قراردادند جمعيت زنان ايوان را حياط منزل را و كل كوچه را پر كرده بود بعد حضرت را با همان حال بيماري مي نشانند و به ديوار تكيه مي دهند .
 اولين زن مي پرسد كيف اصبحت يا بنت رسول الله؟ به عنوان نمايندگي از زنان كه حضرت در جواب خطبه را با اين طليعه ايراد مي كنند: اصبحت والله اولي دنياكم عاريتا لرجالكم.... كه خيلي فرازهاي عجيبي دارند كه از واقعيتهايي خبر مي دهند يك عبارتي حضرت دراين خطبه دارند كه شاهد مثال ماست.
  ثانيا مفسرين خطبه غالبا درذيل همين عبارت دچار اشتباه شده اند كه آنها مي گويند حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) به ذيل يك آيه در عبارتشان استناد كرده اند در حالي كه حضرت به ذيل دو آيه استناد كرده اند.
 بررسي عبارت حضرت در خطبه اي كه درعيادت دست جمعي زنان مدينه ايراد فرمودند:
  تسلب الذنابي بالقوادم والعجز بالكاهل يا بالغمر بالكاهل فرغم لمحاسن قوم يحسبون انهم يحستون صنعاالا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون.
 در اين خطبه حضرت امت را تشبيه به يك پرنده اي مي كنند و وقتي پرنده اي مي خواهد پرواز كند با قدرت بالهاي جلويي كه بزرگ و بلند است(قوادم) پرواز مي كند نه با دم خود (ذنابي) زيرا دم نقشي در پرواز ندارد دُم فقط تعادل وزن پرنده را در فضا حفظ مي كند .
 خوب حضرت مي فرمايند: تسلب الذنابي بالقوادم اين جريان انحرافي در حكومت و رهبري آمدند وآن پرهاي باند پرنده امت را كه بالهاي امت بودند راكندند وذنابي يعني پره لي كوچكي كه دم پرنده است راجاي قوادم گذاشتند .و بالعجز يا بالغمر بالكاهل عجز يا غمر به شتر پيري مي گويند كه در انتهاي غافله حركت مي كند كه نه چيزي بارش ميكنند ونه سوارش مي شوند فقط براي احتياط در انتهاي كاروان است كه اگر بار يا آدمي زياد آمد استفاده شود وكاهل آن شتري است كه زنگ بزرگي بر گردن او ميبندند شتري است قوي وبا هوش كه كاروان را او رهبري مي كند و قافله را او مي برد
 خوب حضرت مي فرمايند: كه آن جريان انحرافي سقيفه عجز امت را به جاي كاهل و كاهل را به جاي عجز قرار دادند و اين تحول سياسي را در امت ايجاد كردند.بعد مي فرمايند: فرغم لمحاسن قوم يحسبون انهم يحسنون صنعا الا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون
 اينجا بر خلاف پندار اكثر مفسرين خطبه حضرت به ذيل يك آيه استناد نكرده اند اصلا چنين آيه اي نداريم بلكه حضرت به ذيل دو آيه استناد كرده اند يكي ذيل آيه 104 سوره كهف :
 الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ( الكهف : 104 )
  وديگري آيه12 سوره بقره :
 أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ ( البقرة : 12 )
 كه حضرت به اين دو ذيل استشهاد مي كنندكه : آنها با منحرف كردن رهبري قوادم و بالهاي بلند پرنده امت را كندند وبه جاي آن ذنابي و پرهاي ريز دم را گذاشتند( و پرنده امت را از پرواز و اوج گرفتن محروم كردند) كه حضرت زيباترين تشبيه ها را براي انحراف رهبري آورده اند كه شايد هيچ تشبيهي به اين زيبايي در اين مورد تبيين نشده باشد.
 بحث ازدو ذيل آيه مورد استناد حضرت فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) :
 از آيه 103 تا 105 سوره مباركه كهف پيرامون آدمهايي است كه خوب بوده اند و بعد بد شده اند اينها اصحاب پيغمبر بوده اند كه در ركابشان شمشير زده بودند ولي بعدا مسير مجاهده آنها در دنيا گم شد و گمراه شدند بحث می‌شود :
 قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ( الكهف : 103 )الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ( الكهف : 104 )أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآَيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ( الكهف : 105 )ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آَيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا ( الكهف : 106 )
 يعني اخسرين اعمال چه كساني هستند؟ كساني كه مسير اعمالشان و راه راهكارشان در اين دنيا گم شد خوب اين دسته از انسانها گمان مي كنند اين اعمال و صنعشان يك حسني هم دارد گمراهي كه نيست داراي حسن است وهم يحسبون انهم يحسنون صنعا اين فرق مي كند با آنكه مي گويد قالوا انما نحن مصلحون زيرا آنها مبني فكري فاسد داشتند وبه قرينه آيه ششم ودهم سوره بقره كافر بوده اند
 إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ( البقرة : 6 )خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ ( البقرة : 7 )وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ( البقرة : 8 )يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ( البقرة : 9 ) فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ( البقرة : 10 )
 آنها در جريان بني ساعده نمي گفتند نحن مصلحون چرا كه مبني فكري غير ديني نداشتند فلذا حضرت به خود آيه 11 استشهاد نفرمودند بلكه به آيه12 سوره مباركه بقره استشهاد كرده اند زيرا مبني فكري غير قرآني در اين جريان سياسي حكومت وجود نداشت و آنان هم قرآن را هم دين و پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را و هم حضرت عليع و انتساب او توسط پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را قبول داشتند. خوب اصلاح در قرآن هم به معني برگرداندن يك نظام به جريان فكري انحرافي قبلي اش كه نيست نتيجتا در اينجا به معني بر گرداندن حكومت به يك نظام دموكراسي در انديشه سياسي اسلام به طريق اولي نيست .
 سوال :
 مدعاي اصلي سقيفه بني ساعده چه بود؟
 جواب :
 اصلا در سقيفه بني ساعده بحث حكومت اشخاص يا گروههاي خاص مطرح نبود البته بعد از اينكه مسئله در ديدمهاجر و انصار منحرف شد صداي منا الاميرو منكم الوزير يا مناالوزير و منكم الامير انصار وغيره بلند شد .
 اصل ادعاي بني ساعده اين بود كه رهبر ديكته شده حتي از طرف خدا و رسولش را نمي خواهيم بلكه مي خواهيم رهبر را خودمان انتخاب كنيم چون غدير خم را منكر نبودند و علي را قبول داشتند ولي مي گفتند علي(علیه‌السلام) را پيغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) تعيين كرد پس ما علي(علیه‌السلام) را نمي خواهيم بايد مسلمانان خودشان رهبر را انتخاب كنند خوب اين ادعا دقيقا ادعاي يك دموكراسي به تمام معني بود نه دموكراسي ديني خوب اين معنا با مبني انديشه اسلام ناسازگار بود فلذا آنان ادعاي اصلاح نكردند ونحن مصلحون نمي گفتند مي دانستند ضد مبني قرآن واسلام حركت مي كنند واز طرفي قرآن و اسلام را قبول داشتند لذاست كه حضرت فاطمه(سلام‌الله‌علیها) صدر آيه را در استشهاد خودشان نمي آورند كه انما نحن مصلحون باشد بلكه آيه12 را مي آورند كه الا انهم هم المفسدون باشد.
 حضرت مي فرمايند: يحسبون انهم يحسنون صنعا كه ذيل آيه ....ضل سعيهم في الحيوة الدنيا باشد وبا استشهاد به اين ذيل آيه ضلالت و انحراف بني ساعده را اثبات مي كنند ضل سعيهم في الحيوة الدنيا اصحاب در بني ساعده مسيرشان عوض شد وگمراه گرديدند هر چند كه مي پندارند كار نيكوئي انجام داده اند يحسبون انهم يحسنون صنعا و بعدطبق فرموده خداوند متعال اولئك الذين كفروا بآيات ربهم و لقآئه فحبطت اعمالهم فلا نقيم لهم يوم القيمة وزنا بعد از قضيه سقيفه آنان كافر شدند .
 راوي آمد خدمت حضرت صادق(علیه‌السلام) كه ظاهرا زراره بوده است عرضه ميدارد يابن رسول الله چطور اين آيه مي فرمايد: والذين كفروا اوليآئهم الطاغوت يخرجونهم من النور الي الظلمات اينها كه كافر بودند هيچ گاه در نور نبوده اند كه اولياء آنها آنان را به ظلمات خارج كنند حضرت امام صادق(علیه‌السلام) در جواب فرمودند منظور از والذين كفروا كساني هستند كه اول مومن بوده اند بعد كافر شدند چون كه امامت و ولايت را نكار كردند اينجاست كه قرآن مي فرمايد ضل سعيهم في الحيوة الدنيا و....پس حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) به ذيل آيه سوره كهف استشهاد كردند تا ماهيت منحرف آنها را نشان دهند وبه آيه 12 سوره بقره استشهاد كردند تا مفسد بودن آنان را بر ملا سازند الا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون چرا مفسدند زيرا حاكميت الله را بهم زدند و در مقابل حاكميت توحيدي يك اصل و انديشه اي را جا انداختند هر چند فكر كنند كه كار خوبي كرده اند.
 نتيجه بحث:
 اگر استشهادهاي حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را كنارهم بگذاريد به انحراف سياسي هم به استناد آيه الا انهم هم المفسدون فساد اطلاق مي شود پس در مجموع يك فساد سياسي در اصطلاح قرآني داريم .
 آنها با سلب الذنابي و العجز بالكاهل دچار فساد سياسي شدند الا انهم هم المفسدون و لكن لا يشعرون
 مادو نوع فساد در اصطلاح قرآن داريم يكي فساد اجتماعي كه قبلا بحث شد ويكي هم فساد سياسي اگر گفتيم كار ويژه خاص دولت مقابله با فساد است مقابله با فساد سياسي هم است مقابله با فساد اخلاقي هم هست.
 اقسام فساد :
 پس فساد دو جور است يكي فساد عام كه اصلاح آن هم كار ويژه خاص دولت است يكي هم فساد خاص كه فساد سياسي است چون ادعاي آنان كه گفتند نحن مصلحون اين بود كه ميخواهيم اين نظام حاكم را حفظ كنيم ادعا داشتند كه پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) غير از نظام حاكم عقايد پدران آنان را از بين مي برد پدر را ازپسر جدا كرده است ما بايد نظام زندگي خودمان را حفظ كنيم انما نحن مصلحون، اما قرآن مي فرمايد: انهم هم المفسدون چرا كه حفظ نظام كفر حاكميت غير الله و ايستادگي در مقابل كسي كه نظام حاكميت الله را آورده است فساد است وآنان مفسد هستند .واين فساد فساد سياسي است امامت مظهر حاكميت الله است پس هر نوع حركتي ضد امامت فساد سياسي است به طريق اولي مقابله با اين نوع فساد سياسي كار ويژه دولت است و دقيقا حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) با عبارت تسلب الذنابي بالقوادم والعجز بالكاهل .... همين فساد سياسي را فرمودند.
 پس ما در اصطلاح قرآني خودمان غير از فساد عام كه مقابله با آن يكي از كار ويژه گيهاي خاص دولت است يك فساد خاص هم داريم كه همان فساد سياسي است .
 وصل الله علي محمد و آل محمد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo