< فهرست دروس

درس تفسیر استاد علم الهدی

تخصصی سیاسی- اجتماعی

90/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 بحث ما در آیات سیاسی قرآن بود و به حسب فهرست علوم سیاسی آیات را بررسی می‌کنیم بحث ما به آیاتی رسید که درمورد کارویژه‌های خاص دولت اسلامی‌بودند و این کارویژه‌ها را مشخص می‌کردند .
 امربه معروف و نهی از منکر:
 رسیدیم به امر به معروف و نهی از منکر که یکی از کارویژه‌های خاص دولت اسلامی‌است، البته قبل از اینکه بخواهیم وارد آیات بشویم، باید یک اشکال مقدر را عرض کنیم و آن را دفع نماییم .
 امر به معروف و نهی از منکر بعنوان وظیفه ی عام مسلمانان مطرح است و چیزی که مورد تکلیف عام مسلمین است، چگونه این تکلیف، کار ویژه ی خاص دولت اسلامی‌می‌شود دولتی که بخشی از مردم است ؟
 یک آیه از قرآن داریم که پیرامون آن نظری دادند که برحسب آن نظر ثابت می‌کند که امر به معروف ونهی از منکر کارویژه ی خاص دولت است،اما اینکه بعنوان تکلیف مردم صرفا بحث شود چون نظر ما این نیست به آن تکیه نمی‌کنیم .
 امر به معروف و نهی از منکر بعنوان نظارت ملی :
 ما یک بحث در مورد امر به معروف و نهی از منکر داریم، عده ای گفته‌اند که این امر به معروف و نهی از منکر نظارت ملی است اگر نظارت ملی باشد دقیقا با اینکه کارویژه ی خاص دولت باشد منافات دارد، چرا که مردم باید نظارت کنند نه دولت و در نظارت ملی، مردم نسبت به چیزی که در سرنوشتشان دخالت دارد باید نظارت کنند و چون گناه افراد در سرنوشتشان دخالت دارد لذا باید نظارت کنند تا جامعه ای که در آن زندگی می‌کنند در آن جامعه گناه انجام نگیرد ما روایتی از وجود پیامبر (ص) داریم که پیامبر(ص) فرمودند :
 که نقل به معنی می‌کنیم، این روایت در اکثر کتابهای امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد هم اهل تسنن و هم تشیع آن را نقل کرده‌اند و سند آن هم در بحار و هم در وسائل موجود است .
 روایتی از پیامبر (ص) پیرامون بحث:
 پیامبر(ص) فرمودند:
  اگر شما سوار کشتی بشوید و دیوانه ای سوار کشتی باشد و کشتی به وسط دریا برسد و دیوانه شروع به سوراخ کردن کشتی کند، شما در این زمان چه می‌کنید ؟آیا جلوی او را می‌گیرید و یا اینکه می‌گذارید او کارش را انجام دهد، ؟اگر جلوی او را گرفتید و او اگر گفت که من یک نفرم و شما هم یک نفر، من می‌خواهم به اندازه ی سهم خودم سوراخ کنم، و اگر شما جلویش را نگیرید، و کشتی غرق شد شما نمی‌توانید بگویید که من سوراخ نکردم پس نباید غرق شوم، مسلما این کشتی که غرق شود شما هم غرق می‌شوید، لذا برای اینکه این وضع ایجاد نشود شما مانع می‌شوید و بخاطر اینکه این مسئله در سرنوشت شماست و پیامبر(ص) فرمود: که گناه ِگناهکار مثل سوراخ کردن کشتی است، گناهِ گناهکار نکبتی است که سرنوشت شما را هم می‌گیرد، می‌گویند که هر گناهی که در جامعه صورت می‌گیرد از هر شخصی که باشد، این گناه در سرنوشت سایرین تاثیر دارد لذا یک نظارت ملی در قانون اسلام داریم بنام امر به معروف و نهی از منکر که گناهکار سرنوشت آنها را مخدوش نکند .
 نظر استاد در مورد نظریه نظارت ملی :
 اینکه می‌گویند امر به معروف و نهی از منکر نظارت ملی است این حرف درستی نیست امر به معروف و نهی از منکر مقدمه اش نظارت ملی است اما تنها نظارت نیست مردم تنها نظارت نمی‌کنند مردم وارد عملیات می‌شوند، جلوی منکر را می‌گیرند، اگر معروفی را ترک کردند دخالت می‌کنند مردم اجرا می‌کنند حرف می‌زنند عمل می‌کنند البته بر حسب مراحل امر به معر وف که 4 مرحله است، امر به معروف و نهی از منکر، دخالت و نظارت نیست مقدمه ی این دخالت، نظارت است، نظارت ملی مقدمه ی امر به معروف و نهی از منکر است، لذا نمی‌توانید بگویید که این نظارت ملی نمی‌تواند کارویژه ی خاص دولت باشد، اگر این دخالت وظیفه ی همه ی مردم است و واجب شرعیه باشد و برهمه واجب باشد چطور می‌شود که تکلیف مردم می‌تواند کارویژه ی خاص دولت قرار می‌گیرد؟
  این یک اشکال اولیه است که باید دفع شود .
 دفع اشکال :
 در مقام دفع این برخی به آیه ای از آیات قرآن سوره آل عمران 104 استناد کرده‌اند :
 وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ( آل عمران : 104 )
 محل بحث ما در این آیه مِن در منکم است يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ اصل قضیه است و اجرای اصل یدعون الی الخیر با وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ است و بعبارتی دیگر یامرون و ینهون تفسیرِ یدعون الی الخیر است، دعوت الی الخیر با امر و نهی صورت می‌گیرد .بدون امر و نهی دعوت به خیر قابل تحقق نیست .
 معنی مِن در وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ:
 بحث ما در مِن منکم است که عده ای از مفسرین گفته‌اند که این من تبعیضیه است یعنی : بعضی از شما دعوت به خیر می‌کنید لذا گفته‌اند که در این آیه ی شریفه امر و نهی بعنوان وظیفه ی بعض تعیین شده است نه تکلیف همه ی مردم یعنی واجب کفایی است و عده ای که قیام کنند از دیگران ساقط است .
 نظر مرحوم علامه (ره):
 مرحوم طباطبایی پذیرفته‌اند که واجب کفایی است، استدلالشان این است که علت وجوب و مقصود دعوت الی الخیر محقق شود غرض از امر به معروف و نهی از منکر تحقق این است که با دعوت و امر به معروف و نهی از منکر بعض، این دعوت الی الخیر که هدف امر و نهی است، محقق می‌شود، یعنی اگر کسی در حال گناه باشد یک عده ای بگویند که گناه نکن کفایت می‌کند و دعوت الی الخیر ایجاد می‌شود و مسئولیت مال همه است اما ماجور عده ای هستند که عمل کرده اند، مرحوم علامه (ره) می‌فرمایند که ما روی مِن بحث نداریم چه تبعیضیه باشد و چه بیانیه فرقی ندارد .
 اشکال استاد علم الهدی به علامه (ره):
  اگر ما بگوییم که واجب کفایی است، مِن تبعیضیه می‌شود ایشان قصد داشته است که از دعوای معروف و منکر دست بر دارند و جدا شوند .
 اگر ما این تفسیر را گرفتیم دقیقا امر و نهی کار ویژه ی دولت می‌شود، چون دولت وقتی که تشکیل می‌شود کفیل تکالیف اجتماعی مردم می‌شود، هر چه که مردم در صحنه ی اجتماعی باید انجام بدهند، کار و وظیفه ی دولت می‌شود، اگر امر به معروف و نهی از منکر کار جمعی بشود و واجب کفایی بشود، کارویژه ی دولت می‌شود یعنی باید دولت جلوی نهی را بگیرد و اگر دولتی این کار را نکرد تخلف کرده است و مردم باید قیام کنند و جلوی دولت را بگیرند، این یک نظریه است که بر حسب این نظریه امر به معروف و نهی از منکر در عینی که تکلیف عام مردم هستند( چون واجب کفایی است) تکالیف جمعی مردم هم هستند که به دولت بر می‌گردد و لذا امر به معروف و نهی از منکر واجب کفایی هستند کارویژه ی خاص دولت هم هستند اما من این نظریه را قبول ندارم .
 نظریه استاد علم الهدی:
 چون مِن تبعیضیه نیست و بیانیه است و بسیاری از مفسرین هم گفته‌اند که بیانیه است در مثال : وَلیَکُن لی مِنکَ صدیقٌ که در نوشته‌های قدیمی‌هست و لیکن یعنی کُن صدیقی، بجای کن صدیقی برای اصرار می‌گوید :وَلیَکُن لی مِنکَ صدیقٌ، من بیانیه است و لیکن لی منک آن چیزی که از تو برای من است صدیق بودن است، بیان است از صدیق بودن و رفاقت و صداقت، خداوندمتعال می‌فرماید:
 وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ لازم است شخصیت اجتماعی شما بیان باشد از امتی که یکون الی الخیر یامرون بالمعروف ...یعنی واجب است آن واجب بیان است از تدعون به خیر می‌کنید: امر به معروف و نهی از منکر می‌کنید که من تبعیضیه نیست بیانیه است همه ی امت باید دعوت به خیر کنند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و اینکه علامه می‌گوید دعوت به خیر محقق می‌شود با امر به معروف و نهی از منکر بعدی و اینکه واجب کفایی است، اینها درست نیستند .
 مقصود از امر به معروف و نهی از منکر دعوت به خیر است که تفسیر دعوت الی الخیر : امر به معروف و نهی از منکر است پیشگیری و تحقق ترکِ منکر و تحقق معروف است، غرض این است که منکر محقق نشود و معروف محقق شود .دعوت الی الخیر اصل تکلیف است که تکلیف تفسیر می‌شود به امر و نهی که اگر امر و نهی را تفسیر دعوت الی الخیر گرفتیم بایداین دعوت تحقق یابد و این امر ونهی وقتی محقق می‌شود که منکر ترک شود و معروف ایجاد شود، لذا باید گروه اول انجام دهند امر و نهی را و اگر این گروه این کار را انجام دادند اما منکر ترک نشد و معروف محقق نشد باید توسط گروه بعدی انجام شود .
 اگر دسته ی دوم امر و نهی کردند و دعوت الی الخیر محقق شود دیگر منکری نیست و معروفی ترک نشده که گروه بعدی بخواهند امر و نهی نمایند .غرض از دعوت الی الخیر اجرای امر به معروف و نهی از منکر نیست بلکه غرض اجرای معروف و ترک منکر است، لذا تا غرض محقق نشود طلبِ الهی سر جایش است، تا دسته ی دوم و سوم و... تا این خانم با حجاب شود دیگر آنجا منکری نیست که ترک شود، پس غرض به اجرای امر و نهی نیست غرض به ترک منکر و تحقق معروف است، لذا امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی است نه کفایی، همه ی مردم باید این کار را بکنند.
 سوال :
  با وجود اینکه این تکلیف عام است و واجب کفایی نیست اما آیا می‌توان با این کیفیت گفت که این کار ویژه ی خاص دولت است؟اگر نظریه ی علامه را بپذیریم این اشکال ترک می‌شود اما اگر نظر ایشان را نپذیریم که درست هم همین است، که من تبعیضیه نیست و بیانیه است و امر به معروف و نهی از منکر عینی است، مگر می‌شود یک تکلیف واجب و عام کار ویژه ی خاص دولت هم باشد؟
 جواب :
 بله امکان دارد کار ویژه ی خاص دولت باشد، کارویژه ی دولت این نیست که کاری کند که کار مردم نباشد.
 اول گفتیم که کار ویژه ی دولت جزء کارهایی است که دولت موظف است در مدیریت حکومتی خودش انجام دهد. دولت در مدیریت حکومتی مکلف به تکالیفی است غیر از کارویژه‌های عام در جامعه ی دینی و حکومتی اسلامی‌یعنی دولت موظف است که با امکانات حکومتی منکر را براندازی کند و معروف را محقق کند اما ما دو معروف داریم :
 اقسام معروف و منکر:
  1. یک معروف و منکر در حد افراد است که نهی از آن در وظیفه ی همه ی افراد است مثل روزه‌خور و تارک‌الصلاه که برهمه نهی و امر اینها واجب است
  2. یک معروف و منکر جمعی داریم که نفسِ وجود منکر در جامعه و ترک معروف در جامعه ارزش باشد، مثلا در جامعه گناه ارزش شده باشد یعنی توی کلاس دانشگاه می‌بینید که دختر چادری از استاد سوالی می‌کند و استاد بی توجهی می‌کند و بعد وقتی که این دختر میبیند که استاد جواب دختر آرایش کرده ی مانتویی را بهتر می‌دهد از روز بعد بی چادر می‌شود، و قتی که منکر جمعی شد این وظیفه ی دولت است و این تکلیف مردم نیست چرا که مردم نمی‌توانند ارزشهای جمعی را تغییر دهند، وقتی که منکر توسط یک فیلم پخش بشود و کسی که باید جلویش را بگیرد، دولت است نه مردم .
 یک بخش از منکرات را داریم که مقابله با آنها کار دولت است و امکانات لازم برای اجرا را دارد و اگر حکومت در این زمینه دخالت نکند امور درست نمی‌شوند و با دخالت مردم در این زمینه‌ها نظام بهم می‌خورد، لذا کارویژه ی خاص می‌شود و کار مردم هم هست .
 امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ی شرعی همه ی مردم است که انجام دهند و دولت مکلف است که امکانات انجام تکلیف را فراهم کند و اگر مردم در جایی زندگی می‌کنند که جای نماز خواندن ندارند تکلیف دولت است که مسجد بسازد و یا مردم حمام ندارند که غسل کنند این تکلیف دولت است که حمام بسازد .
 اصلا خود بنیان معروف و پیشگیری از منکر کار دولت است، لذا آقا(مقام معظم رهبری ) دستور به ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر دادند نه ستاد اجرای امر به معروف و نهی از منکر، چون امر به معروف و نهی از منکر باید احیا شوند که این کار ویژه ی خاص دولت است و این دولت بمعنی قوه می‌مجریه نیست و یعنی حکومت و اعم از قوه ی مجریه و قضائیه و مقننه و مجمع تشخیص و رهبری و ... این کارویژه مال مدیران قوه ی مجریه نیست مدیران اجرایی بخشی از حکومت اند و این کارویژه ی خاص حکومت است و این تکلیف عام مردم واجب عینی با کارویژه ی خاص دولت تنافی ندارد .
 آیه دوم مورد استدلال :
 آیه ی بعدی که دال است که امر به معروف و نهی از منکر کار دولت است :
 وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ( التوبة : 71 )
 در این آیه بحثی که داریم این است که خداوند می‌فرماید وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ
 نکته :
 تفسیر ما تفسیر جامع آیه نیست تنها بخشی را بحث می‌کنیم که مربوط به بحثمان است، و الا(با بحث از تمام جوانب آیه) به بحث خود که سیاسی است نمیرسیم .بحث ما موضوعی است و روی امر به معروف و نهی از منکر بعنوان کارویژه خاص دولت بحث می‌کنیم نه مباحث اخلاقی و ...
 از آیاتی که دال است که امر به معروف و نهی از منکر کار ویژه ی خاص دولت است این آیه شریفه است که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ
 مومنین بعضی شان ولی بعضی دیگرند آن بعضی که ولایت دارند امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند. فاعل یامرون به بعض می‌گردد که ولی بعض اند، امر و نهی در این آیه که ولایت دارند یعنی جریان حکومت.
  البته در این آیه یک تفسیر دیگری هم هست که بعضی از فقها در کتب امر به معروف و نهی از منکر نوشته اندکه نظر فقهی استنباط کرده‌اند که بهرحال مسئله ی دخالت در امور افراد حرام است و هر انسانی حریم خصوصی خود را دارد و دخالت در امورش شرعا جایز نیست و به لباس و قیافه ی مردم ور رفتن جایز نیست و دخالت در حریم افراد جایز نیست و امر به معروف و نهی از منکر مراتب دارد :
  1. یک مرحله اش اقدام عملی است که اظهار بیزاری است
  2. و بخش دوم تذکر است و اهمیت تذکر دخالت در امور مردم است. که به زن بی حجاب بگویید حجابت را درست کن، به چه وجهی شما یک مسلمان را از خود ناراحت کردید؟ او بدش می‌آید و به ریش تراش بگویید که ریشت را نتراش؟، به به چشم چران بگویید که به زن مردم نگاه نکن؟، خود نفس این گفتن موجب می‌شود که او ناراحت بشود و با این کیفیت شما چه حقی دارید که دخالت می‌کنید؟
  3. و مرحله ی بعدی عملی است و دستش را می‌گیرید، این مراحل و به چه مناسبت است ؟
 فقها به این آیه استناد کرده‌اند که در مباحث امر به معروف و نهی از منکر این مباحث موجود است و برخی فتوا دادند که تا کتک زدن اشکال ندارد چرا که این آیه 71 سوره توبه می‌گوید :مومنون برخی ولایت بر بعضی دارند که هر آمر به معروف ولایت بر مترکب آن منکر دارد و آمر به معروف ولایت دارد بر تارک معروف. خداوند ولایتی را ثابت می‌کند برای آمر در مورد تارک معروف این ولایت پیدا کرده است که او را ناراحت کند و او را متاذی کند و دخالت در زندگی اش کند .
 برحسب ولایتی که خدا به او می‌دهد دخالت می‌کند و هر دخالتی جایز است ما به این آیه استدلال می‌کنیم که امر به معروف و نهی از منکر متفرع بر ولایت است، و هم می‌توانیم بگوییم که امر و نهی کار ویژه ی دولت است چون هر مومنی که ولایت دارد بر مومنی وظیفه اش امر و نهی است و دولت هم که بر مردم حکومت می‌کند ولایت دارد می‌تواند امر به معروف و نهی از منکر کند، چون امور شان را بدست گرفته است .وظیفه اش چون امر به معروف و نهی از منکر است .بعبارت دیگر از قیاس اولویت استفاده شده است که اگر مومن ولایت دارد، دولت که امور مومنین را بعهده گرفته است بطریق اولی ولایت دارد .
 مردم هم در واجب عینی خود نیاز به ولایت دارند که به افراد داده شده است، وقتی که بنا شد آمر به معروف ولایت پیدا کند و خاصیت این ولایت جواز امر به معروف و نهی از منکر است، یک کسی که ولایتش از طرف شارع بر همه ی مردم ولایتش قطعی شده است بنام دولت بطریق اولی وظیفه اش امر و نهی است و این دو استدلال با هم منافات ندارند .
 نظر بعضی از علما :
 مرحوم رفیعی که استاد امام بود، مرد ملایی بود و استاد مراجع بود ایشان یک سال ماه رمضان شبها بحث معاد می‌کرد و بحثش سنگین بود و اکثر علما سعی می‌کردند به این بحث برسند، یکی از علما نقل می‌کرد که شبهه ی آکل و ماکول را بحث کردند و تحلیلی کردند بسیار زیبا قشنگ که همه ی علما مجذوب شدند ایشان از منبر آمد پایین و یکی از علما گفت طیب الله انفاسکم، و برگشت گفت که تو خیال کردی منبر بوده است که می‌گویی طیب الله انفاسکنم ؟ بابا این مطلب درسی است .
 بحث ما هم منبر نیست، دو استدلال به این شده است یکی فقهی است و یکی هم علوم سیاسی است. استدلال فقهی: فقها به این استدلال فتوا دادند و هم برخی ندادند، گفته‌اند دخالتی که شما یک نفر آمر در زندگی تارک می‌کنید و یا ناهی در تارک انجام می‌دهد،این جواز دخالت مبتنی بر این آیه ی شریفه است که المومنون بعضهم اولیاء بعض، این آیه ولایت را برای آمر نسبت به تارک معروف و نسبت به ناهی نسبت به فاعل منکر ثابت می‌کند.
 یک استدلال مال ماست که ما می‌گوییم که این آیه دال است که امر به معروف و نهی از منکر کار ویژه ی دولت است که وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ، ضمیر یامرون به بعض اول که اولیا بعض است بر می‌گردد، امر به معروف و نهی از منکر متفرع بر ولایت شد که کار ویژه ی دولت می‌شود دولت هم ولایت دارد این استدلال ما با استدلال قبلی منافات ندارد و این استدلال قبلی موید استدلال ما است که اگر برای امر به معروف و نهی از منکر ولایت لازم است لذا اگر ولایت کسی از قبل ثابت شود بطریق اولی لازم و واجب است که امر به معروف و نهی از منکر کند و لذابه این آیه استدلال می‌کنیم که امر و نهی کار ویژه ی خاص دولت است و یک آیه در سوره اعراف و یک آیه هم در سوره حج در این خصوص داریم ان شاء الله جلسه بعد .
 جلسه ی خبرگان است استثناءً این هفته نیست و لذا بعدا جبران می‌کنیم .
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo