درس تفسیر استاد علم الهدی
تخصصی سیاسی- اجتماعی
89/10/09
بسم الله الرحمن الرحیم
کار ویژه عام دولت
أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤُمِنِينَ ﴿۱۳﴾قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ ﴿۱۴﴾وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَيَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ﴿۱۵﴾
[1]
بحث مادرباره کار ویژه عام دولت بود که یکی از مصادیق آن را مسئله دفاع بیان نمودیم، زیرا اصل دفاع وظیفه جریان حاکم بر هر اندیشه سیاسی شناخته شده است. البته دفاع در هر اندیشهای دارای تعریفی خاص و گسترهای خاص و ویژه میباشد. بحث ما درباره مقایسه گستره دفاع و تعریف دفاع در اندیشه سیاسی لیبرال دمکراسی و اندیشه سیاسی اسلام بود. در خصوص دفاع در اندیشه سیاسی اسلام ما آیاتی را از سوره مبارکه نساء در جلسه قبل مورد بحث قرار دادیم و اکنون میخواهیم این مطلب را از دیدگاه سه آیه از سوره مبارکه توبه بررسی نماییم.
ما قبلاً درباره ماهیت دفاع صحبت کردیم و امروز میخواهیم درباره گستره دفاع صحبت نماییم. دفاع با چه انگیزهای صورت میگیرد؟ در چه وسعت و حوزهای ما دفاع انجام میدهیم؟ و نقطه نهایی یک برخورد دفاعی با جریان دشمن در کجاست؟ در آیه اول درباره نقش روانشناسی اجتماعی است یعنی نقش دفاع در جریان روانی جامعه مورد توجه قرار گرفته است، در آیه دوم تقریباً عامل و انگیزه دفاع مشخص شده و در آیه سوم هم به اصطلاح مرز دفاع معلوم شده است که ما بایستی تا کجا ادامه بدهیم.
در آیه اول نقش دفاع به عنوان یک انگیزه در جریان روانی اجتماعی مطرح است خداوند در اینجا دو مورد را مشخص میکند اولی يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ و دومیيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ . سه چیز در انگیره دفاع مشخص شده است، یعنی جریان حاکم که وظیفه دفاع و حرکت جهادی برای جامعه دینی را به عهده دارد باید مبانی دفاع را بر سه نکته (انگیزه) انجام دهد. نکته اول: نکث ایمان. جریان همزیستی مسالمت آمیز با سایر ملتها و غیر مسلمانها بر اساس یک سلسله پیمانهای بین المللی استوار است. پیمانها به دو گونه است: اولی پیمانهای عام که در عرصه بینالمللی به عنوان معادله بندی بینالمللی و سیاسی مطرح است که شامل یک سلسله پیمانهایی است که شامل قراردادهایی میشود که در جریان سازمان ملل یا شورای امنیت در کل کشورهای جهان وجود دارد یعنی همان فصول قانونی که به عنوان حقوق بشر در کل کشورهای عالم شناخته شده است، کنوانسیونهایی که مسلمانها بر حسب مصلحت سیاسی و اجتماعی و همچنین با تحفظ اصول آن کنوانسیون با مبانی و قواعد دینی خودشان در آن عضویت پیدا کردهاند. اینها پیمان هستند که اَیمان گفته میشود و اَیمان جمع یمین میباشد و منظور همان قسم خوردن و پیمانهایی است که باید رعایت شوند. گونه دیگر قراردادهای، قراردادهایی است که یک کشور با کشوری دیگر قراردادهای سیاسی میبندند که برای همزیستی مسالمت آمیز باید هر دو طرف آنها را رعایت نمایند. اولین جایی که آغاز و انگیزه دفاع به وجود میآید، زمانی است که این قرارداد بهم بخورد و پیمان نقض شود، مانند جریان عراق که صدام رسماً قرارداد الجزایر سال 75 را پاره کرد درحالیکه خودش عامل این قرارداد بود و امضا کرده بود اما بر سر اختلاف مرزی در ابتدا قرارداد آن را نقض نمود و گفت این قرارداد مطلوب ما نیست و آن را قبول نداریم، بدین ترتیب نکث ایمان کردند و با توجه به اینکه وجود آن قرارداد در حفظ تمامیت ارضی و حدود و صغور امت اسلام مؤثر بود بعد از نقض قرارداد انگیزه دفاع به وجود آمد و توانستیم جنگ را شروع نماییم. خداوند میفرماید: أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُمْ؛ اینان قراردادی که با ما داشتند را بهم زدند.
نکته دوم که در این آیه آمده است:وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ؛ اگر برخوردی از طرف دشمن یا از طرف جریان غیر امت اسلام با مقام رهبری صورت گرفت یعنی برخورد در حدی بود که به عنوان تهاجم یا تجاوز به حدود ولایت محسوب میشد، در اینجا نیز انگیزه دوم برای دفاع معرفی شده است که قرآن آن را تعبیر به وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ نموده است اینها به ولی امر مسلمین که پیغمبر اکرم بود جسارت کردند و پیامبر را از مکه اخراج نمودند (اخراج به این معنا که میخواستند پیامبر را بکشند و ایشان مجبور به خروج از مکه شدند). یعنی هر نوع حرکتی که نسبت به مقام ولایت و رهبری امت اسلام صورت گیرد که جنبه تهاجم و تجاوز به حدود و شخصیت مقام ولایت و رهبری را داشته باشد انگیزهای برای جهاد و دفاع برای امت اسلام خواهد بود.
نکته سوم: هُم بَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ؛ به جنگ ما بیایید، یعنی آنها جنگ را شروع کنند طبیعی است که ما در مقام دفاع از خودمان باید با آنها بجنگیم. این سه نکته به عنوان انگیزه دفاع در آیه 13 سوره توبه آمده است.
بحث ما در مورد گستره دفاع است و اینکه با چه کیفیتی دفاع را انجام دهیم؟ گاهی اوقات ما در مقام دفاع مصالح اجتماعی و گاهی مصالح همزیستی و تعاملات بینالمللی کشور را در نظر میگیریم، اما آن موردی که در جریان دفاع در مرحله اول قراردارد مسئله رضایت مردم میباشد یعنی گستره دفاع چه از نظر کمی و کیفی، چه از نظر زمان و مکان و چه از نظر برخورد بهيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَوَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ بستگی دارد. بدین ترتیب تا آنجا باید برخورد و توسعه را ادامه دهیم که غیظ قلوب مؤمنین برطرف شود و سینههای مؤمنین آرامش پیدا کند. یعنی اگر حرکت یا تهاجمی از دشمن صورت گرفت که عواطف عمومی جریحهدار شد ما باید تا مرحله تسلی و استشفای احساسات عمومی دفاع خود را ادامه دهیم حال دفاع در هر شکلی که صورت گیرد، لذا نمیتوانیم بگوییم برای دفاع یک حقوقی قائل هستیم که مثلاً دشمن تا کجا قبول دارد یا اینکه چقدر به ما تهاجم کرده ما نیز همان قدر تهاجم کنیم بلکه خداوند میفرماید: يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ.زیرا در مسئله دفاع این مشکل به وجود میآید فرض کنید دشمن به ما تهاجم کرد و تمامیت ارضی ما را مورد حمله قرار داد و تصاحب نمود، آیا ما باید تا آنجا که دشمن را به سرزمین خود رانده و تمامیت ارضی خود را خلاص نمودیم دفاع را ادامه دهیم یا اینکه بیشتر از آن هم میتوانیم یعنی دنباله دفاع را تا رفتن به سرزمین دشمن و حمله به محیط زندگی او ادامه دهیم و تنها به مرزها منحصر نشویم؟ در مسئله دفاع مقدس نیز این اتفاق رخ داد وقتی که ما اراضی خود را از دست بعثیها نجات دادیم مخصوصاً بعد از فتح خرمشهر، بعضی از آقایان صحبتشان این بود که دیگر دفاع کافی است و از اینجا به بعد اگر پیش بروید جبنه تهاجم پیدا میکند و برای ما درست نیست که وارد خاک دشمن شویم؛ در حالیکه آیه قرآن این را ملاک نمیداند و میفرماید: قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ؛شما باید با آنها بجنگید و خدا ایشان را به دست شما عذاب کرده و ذلیل میکند و شما را بر آنها یاری مینماید و این جنگ شما باعث شفای صدور قوم مؤمنین میشود، این شفای قوم مؤمنین گستره دفاع را برای ما روشن میکند یعنی تا آنجا که مردم آرامش پیدا کنند و آن عواطف جریحهدار شده آنان و خسارتها جبران شود و آن کینه دلهای مردم به کلی از بین رود (يُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ) باید دفاع گسترش پیدا کند. پس گستره دفاع مرزهای جغرافیایی نیست و نمیتوانیم بگوییم تا مرزهای جغرافیایی پیش میرویم و در آنجا متوقف میشویم زیرا حق تجاوز نداریم، در مقابل این فکر حتی خود امام (ره) ایستادند و اجازه دادند رزمندههای ما بسیاری از مراکز و سرزمینهای دشمن را جلو رفته و پیشروی کنند این کار هم از سمت غرب و هم از سمت جنوب انجام شد در جنوب به فاو حمله کردند و در غرب قسمت عظیمی از کردستان عراق مورد تجاوز رزمندگان ما قرار گرفت زیرا حوزه دفاع در اندیشه اسلام بر اساس این آیه به دو چیز بستگی دارد: يَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ؛ مردم آرام گرفته و سینههایشان شفا پیدا کند و غیظ دلهای مردم بکلی از بین برود.
در اینجا نکتهای را مطرح مینماییم و آن مسئله روانشناسی اجتماعی در حکومت میباشد، یعنی یک جریانی که مدیریت جامعه را در دست گرفته است باید به این نکته توجه داشته باشد که در مدیریت جامعه تنها مدیریت اقتصادی یا سیاسی جامعه کفایت نمیکند بلکه در اندیشه سیاسی اسلام مسئله حفظ آرامش روانی و طمأنینه قلبی اجتماع در مدیریت اجتماعی نقش بسیار مهمی دارد. یعنی یک جریان حاکم که به تعبیر اصطلاح سیاسی به آن دولت گفته میشود (دولت فقط به معنای قوه مجریه نیست بلکه دولت در اصطلاح علوم سیاسی به کل تشکیلات حکومتی گفته میشود)، اقتصاد و مسائل سیاسی و امنیتی جامعه را به خوبی اداره کرد اما مردم در دلهره و اضطراب بودند و تمام ساعات آنها در دغدغه گذشت یا اینکه مردم در یک حالت احساس حقارت و ذلت در مقابل سایر ملتها قرار گرفتند، این مدیریت در اندیشه سیاسی اسلام مدیریت پذیرفتهای نیست. مدیریت یک نظام حاکم باید به گونهای باشد کهيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ. یعنی مردم با احساس عزت و احساس قدرتی که میکنند، در زندگانی خودشان باید یک آرامش روحی، یک بزرگ بینی درونی در احساس عمومی ملت وجود داشته باشد. یعنی مردم خود را در مقابل دنیا و دیگران کم و کوتاه نبینند که برایشان یک حالت حقارت یا عقده حقارت سیاسی بهوجود بیاید بلکه در برابر دیگران خودشان را بایستی در حالت عزت و شوکت احساس کنند. لذا این دو اصطلاحيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ را در مسئله دفاع مقدس باید به نحوی در نظر بگیریم که در نظام اسلامی و در حکومت اسلامی جریان دفاع و گستره دفاع تا جایی باشد که احساس حقارت و ذلت را از مردم بگیرد و احساس سلطه و قدرت را به مردم بدهد، و این باعث شفاء صدور مسلمین میشود. یعنی دشمن در حرکتی که انجام میدهد بیش از آن خسارتهای مالی و جانی که به ما می زند، روحیه ما را تضعیف میکند. مردمی که در یک جنگ شکست میخوردند، همیشه احساس حقارت و ذلت میکنند و دشمن را بر خودشان مسلط میبیند و این خرد شدن و احساس حقارتی که به مردم دست میدهد بدتر از خسارت مالی و جانی است که مردم در یک جنگ میبینند. لذا الان در هر جایی که آمریکا وارد یک کشوری میشود، مردم احساس بردگی و حقارت میکنند چرا که برخوردشان با مردم به نحوی است که روحیه مردم را خرد میکند و روحیه آنها را از بین میبرد. الان در عراق همین مشکل وجود دارد. در گذشته وضعیت ما در ایران هم همینطور بود یعنی مردم در مقابل مستشاران خارجی، احساس حقارت و ذلت میکنند. در مقابل یک مستشاری آمریکایی که حالا ممکنه در حد یک سروان بوده باشد، سرلشکر و سپهبد ما احساس کوچکی میکرد. و مستشاران آمریکایی جزء درجهداران معمولی بودند و حتی در بین چهل هزار مستشار آمریکا حتی یک جنرال هم وجود داشت، اما وقتی که به ارتش ایران میآمدند بر همه ارتشیان و حتی نوامیس آنها مسلط بود. این احساس حقارت بدترین چیزی است که به یک ملت دست میدهد. لذا میفرماید که وقتی که میخواهید دفاع کنید و وارد عرصه جنگ با دشمن شوید، باید تا جایی دفاع کنید که احساس حقارت از مردم بیرون رود و احساس قدرت و عزت کنند. و اگر عواطف مردم جریهدار شده است، این عواطف جریهدار ترمیم شود. گستره جنگ و دفاع در اندیشه سیاسی اسلام تا لحظهای است باعث احساس قدرت به مردم شود تا جایی کهيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ محقق شود و عواطف جریه دار مردم در تهاجم دشمن باید ترمیم شود تا جایی کهوَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ.
تا کجا باید دفاع و جنگ را ادامه دهیم؟ آیا به مجردی که دشمن اعلام آتش بس کرد، ما هم باید این آتش بس را قبول کنیم؟ تعبیر قرآن اینطور است کهوَيَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن يَشَاءُ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌیعنی ما باید دفاع را تا مرز توبه ادامه دهیم و لازم نیست که به مجرد اعلام آتش بس دشمن، ما هم آن را قبول کنیم. و توبه یعنی تا آن حدی که دشمن از تجاوزش پشیمان شود. به عبارت دیگر دفاع را تا جایی باید ادامه دهیم که تهدید خطر دشمن از بین برود و تهدید خطر دشمن زمانی از بین میرود که دقیقا یقین کنیم که دشمن از حرکت خود پشیمان است. دشمن مسلمان نیست که توبه کند، لذا مراد از توبه این است که واقعیت توبه محقق شود که شرط اول آن ندامت است. و باید تا حدی دفاع کنیم که دشمن از تهاجمی که انجام داده است، پشیمان شود. در هشت سال دفاع مقدس همین وضع به وجود آمد و خوشبختانه ما تا جایی توانستیم به دفاع خود ادامه دهیم که دشمن واقعا از حمله به ما پشیمان شده بود و نتیجه پشیمانی عراق هم حمله به کویت بود. چرا که صدام به تحریک سران عرب و سران منطقه جنگ را آغاز کرد و فکر میکرد که آنها تا آخرین لحظه از وی حمایت میکنند، اما سران کشورهای منطقه وقتی که دیدند عراق شکست خورده به او گفتند که هر آنچه که ما به تو دادیم قرض بوده است و حالا باید قرض ما را پس دهی!!! لذا بر اساس همین قضیه بود که عراق به کویت حمله کرد و جنگ نفت راه افتاد و آمریکاییها به منطقه آمدند. و در توبه دشمن، صرف اعلام وی که پشیمان استکافی نیست بلکه ما خودمان باید از شواهد و قرائن به این مطلب دست بیابیم.
اینکه چطور باید بجنگیم و تا چه زمانی ادامه دهیم و چطور جنگ را توسعه دهیم، باید سه چیز محقق شود. اول اینکهيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ به این معنا که در یک تهاجم دشمن که موجب احساس حقارت مردم میشود، این عمومی مردم باید تبدیل به احاس قدرت شود. دوم اینکهيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ این با مطلب قبلی فرق میکند. یعنی عواطف جریحهدار شده ترمیم شود. به این نحو که خانواده شهداء ببینند که دشمن شکست خورد و از آنها اسیر گرفته شده و یک حالت آرامشی به آنها دست دهد تا اینکه عواطف جریحهدارشان ترمیم شود به این صورت که این احساس در آنها به وجود بیاید که هر چند که فرزند آنها به شهادت رسید اما این موجب پیروزی مسلمانان شده است. سوم اینکه وَيَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن يَشَاءُ یعنی زمان ادامه جنگ تا زمانی باشد که باعث ندامت دشمن شود. و این مطلب از حرکتهای سیاسی و نحوه برخوردهای دشمن به دست میآید.
همانطور که ممکن است در حوزه فقهی و اخلاقی، یک مفهوم در فقه یک تعریف و معنا داشته باشد و در حوزه اخلاق تعریف دیگری داشته باشد. در حوزه اصطلاح سیاسی هم هر مطلبی معنای خاص خودش میدهد. و توبه در حوزه سیاست به این معنا نیست که طرف به طرف قبله بنشیند و بگوید که الهی العفو!! بلکه توبه به این نحو است که احساس ندامت و پشیمانی کند و در حوزه جنگ توبه به گونهای است که ما تا حدی دفاع و مبارزه کنیم که دشمن از حمله خودش پشیمان و نادم باشد و لو اینکه ممکن است که وی اظهار ندامت و عذر خواهی نکند، ولی دفاع ما تا حدی بوده که باعث پشیمانی وی شده است و حرکتهای سیاسی و اقتصادی وی نشان از پشیمانی وی میدهد. در جنگ تحمیلی ما واقعا صدام از حمله به ما پشیمان شده بود و حمله به کویت هم گواه بر این مطلب است.
[1] - سوره توبه