< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/10/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلایل قرآنی برائت

مقـدمـه: یک مطلب مقدماتی این که به اصول عملیه، ادلهی فقاهی[1] گفته میشود. به خبر واحد و امارات نیز ادلهی اجتهادی گفته میشود.

 

اصول عملی عقـلی و نقـلی: مطلب دیگر هم این که برخی اصول عملیه نقلی هستند و برخی دیگر اصول عملیه عقلی هستند، مانند برائت عقلی و برائت شرعی. آیت الله خوئی معتقد هستند اصول عملیهی شرعی و اصول عملیه عقلی در طول هم هستند، یعنی اگر در جایی اصول عملیهی شرعی نداشتیم، سراغ اصول عملیه عقلی میرویم.

اما دیگر فقها معتقدند اصول عملیهی شرعی و عقلی در طول یکدیگر هستند، و نظر صحیح هم همین است.

اگر نظر آیت الله خوئی ملاک باشد، هیچ موردی برای اصول عقلی باقی نمیماند، زیرا در تمامی موارد ما یک اصل شرعی داریم، بنابراین جایی نمیماند که به اصول عقلی مراجعه نماییم. به همین سبب مرحوم آخوند و شیخ انصاری، این اصول را با هم و در عرض هم بیان نمودهاند.

 

برائت (اصالت العدم): به این اصل، اصل نفی تکلیف هم گفته میشود. اصولیین این اصل را قبول دارند و اخباریین نیز با این اصل مخالف هستند. ولکن وقتی میخواهیم دلیل بر اصل برائت بیاوریم، اگر دلیل قرآنی آوردیم، در فرضی که ادلهی اخباریها درست باشد، ادلهی ایشان ورود دارد بر برائت و مقدم است. اما اگر دلیل برائت، روایات باشد، در این صورت ادلهی اخباریین اگر درست باشد، با ادلهی برائت تعارض میکند.

 

دلالت آیات قبح عقاب بلا بیان بر برائت: حدود ده آیه از قرآن کریم، بر برائت دلالت میکند؛ حدود چهار آیه از این آیات یک مضمون دارد و آن هم این که تا خداوند چیزی را بیان نکرده باشد، عقاب نمیکند.

 

     آیهی 15 سوره إسراء

﴿"مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا"﴾

هر کس هدایت شود، برای خود هدایت یافته؛ و آن کس که گمراه گردد، به زیان خود گمراه شده است؛ و هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد؛ و ما هرگز (قومی را) مجازات نخواهیم کرد، مگر آنکه پیامبری مبعوث کرده باشیم (تا وظایفشان را بیان کند.)

 

     آیه 208 سوره شعراء

﴿"وَمَا أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ إِلَّا لَهَا مُنْذِرُونَ"﴾

ما هیچ شهر و دیاری را هلاک نکردیم مگر اینکه انذارکنندگانی (از پیامبران الهی) داشتند.

 

     آیه 59 سوره قصص

﴿"وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ"﴾

و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمی‌کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند؛ و ما هرگز آبادیها و شهرها را هلاک نکردیم مگر آنکه اهلش ظالم بودند!

 

     آیه 134 سوره طه

﴿"وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُمْ بِعَذَابٍ مِنْ قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى"﴾

اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابی هلاک می‌کردیم، (در قیامت) می‌گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبری برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیروی کنیم، پیش از آنکه ذلیل و رسوا شویم!»

 

مضمون همهی این آیات این بود که خداوند قبل از این که پیامبری بفرستد عذاب نمیکند، مراد از این ارسال پیامبر نیز شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و باقی پیامبران(علیهم السلام) نیست، بلکه مراد از "نبعث رسولا" اتمام حجت نمودن است. اتمام حجت نمودن هم اینست که خداوند تکلیفی را بیان کند و به مردم برسد. حال اگر تکلیفی را خداوند بیان کرد و به مردم نرسید، در این جا تکلیف بیان شده اما با بیان نشدن تکلیف برابر است. و میتوان ادعا نمود اتمام حجت نشده است.

بحث برائت نیز همین است، یعنی اگر در یک مسئلهای خداوند حکمی را بیان نکرده است، یا اگر حکمی بیان شده ولی به هر دلیلی به ما نرسیده است، مانند این که ظالمی چون بنی امیه، جلوی رسیدن حکم را بگیرد، در این موارد خداوند عقاب نمیکند.

 

اشکالات فقها به این ادله و پاسخ حضرت استاد عابدی: مرحوم شیخ در رسائل، چند اشکال به این استدلال نموده است؛

     اشکال اول: این آیات مربوط به زمانهای گذشته است و ربطی به امت مسلمان ندارد.

جواب اشکال اینست که وقتی قرآن میفرماید "ما کنّا"، دلالت بر زمان ماضی نمیکند، بلکه "ما کنّا" به معنای اینست که سیرهی خداوند اینست که چنین کاری نمیکند و این "ما کنّا" زمان ندارد. پس این اشکال وارد نیست.

     اشکال دوم: این اشکال را در واقع مرحوم نائینی مطرح نموده است که باید بین فعلیت عذاب و استحقاق عذاب، تفاوت قائل شد. این آیاتی که بیان شد تنها فعلیت عذاب را نفی میکند و در مقام نفی استحقاق عذاب نیست. فلذا این آیات دلالت بر برائت نمیکند، زیرا ما در برائت باید از نفی استحقاق صحبت نماییم.

جواب اشکال اینست که ظاهر آیاتی که بیان شد، تلازم بین نفی فعلیت و نفی استحقاق است. آیهای که میفرماید تا پیامبر نفرستادیم عقاب نمیکنیم، ظاهرش اینست که مردم استحقاق عذاب ندارند و این عدم استحقاق تلازم با عدم فعلیت عذاب دارد. فلذا این اشکال نیز وارد نیست.

     اشکال سوم: این آیات در مورد عذاب دنیوی است، در حالی که بحث برائت مرتبط با عذاب اخروی است.

جواب اشکال اینست که اگر خداوند متعال عذاب دنیوی نمیکند، به طریق اولی عذاب اخروی نمیکند.

 

بنابراین طبق توضیحاتی که دادیم، این آیات دلالت بر برائت میکند و این اشکالات وارد نیست.

 

دلالت آیات هدایت و ضلالت بر برائت: آیات دیگری که بر بحث دلالت میکند عبارتند از موارد ذیل:

 

     آیه 115 سوره توبه

﴿"وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْمًا بَعْدَ إِذْ هَدَاهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ مَا يَتَّقُونَ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ"﴾

چنان نبود که خداوند قومی را، پس از آن که آنها را هدایت کرد (و ایمان آوردند) گمراه (و مجازات) کند؛ مگر آنکه اموری را که باید از آن بپرهیزند، برای آنان بیان نماید (و آنها مخالفت کنند)؛ زیرا خداوند به هر چیزی داناست!

 

     آیه 42 سوره انفال

﴿"لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَيَحْيَى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ وَإِنَّ اللَّهَ لَسَمِيعٌ عَلِيمٌ"﴾

تا آنها که هلاک (و گمراه) می‌شوند، از روی اتمام حجّت باشد؛ و آنها که زنده می‌شوند (و هدایت می‌یابند)، از روی دلیل روشن باشد؛ و خداوند شنوا و داناست.

 

نقد دلالت آیات هدایت و ضلالت بر برائت : اگر قرار باشد به دلالت این آیات بر برائت استدلال شود، بهتر است گفته شود این آیات بحث عذاب نیست و بحث ضلالت و هدایت است؛ در حالی که برائت در مورد قبح عقاب بلابیان است. فلذا این آیات دلالت بر برائت ندارد.

 

دلالت آیات تکلیف بر برائت

     آیه 286 سوره بقره

﴿"لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا"﴾

خداوند هیچ کس را، جز به اندازه تواناییش، تکلیف نمی‌کند.

 

     آیه 42 سوره اعراف

﴿"لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا"﴾

البته هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی‌کنیم.

 

     آیه 7 سوره طلاق

﴿"لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا"﴾

آنان که امکانات وسیعی دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند؛ خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایی که به او داده تکلیف نمی‌کند؛ خداوند به زودی بعد از سختیها آسانی قرار می‌دهد!

 

نقد دلالت آیات تکلیف بر برائت: آیت الله خامنهای این سه آیه را بدین صورت معنا میکند که خداوند هر تکلیفی بکند، قدرت هم میدهد، نه این که خداوند به اندازهی قدرت تکلیف میدهد.

اما ما از این آیات چنین معنایی نمیفهمیم، بلکه ظاهر آیات همین است که آیات در مورد مسائل مالی است و میفرماید خداوند به اندازهای تکلیف مالی بر بندگان میکند که مال به بندگان داده است. که در این صورت ارتباطی به برائت ندارد.

اگر هم کسی بگوید این آیات عام است و ارتباطی با مسائل مالی و غیرمالی ندارد، جوابش این است که آیات بالا دلالت بر برائت نمیکند، بلکه میخواهد بفرماید یکی از شرایط عامهی تکلیف، قدرت است و بحث برائت بحث شرایط تکلیف نیست، بلکه برائت یعنی این که اگر تکلیف خداوند به ما نرسید، بگوییم خداوند عقاب نمیکند و آن تکلیف برداشته شده است.

 


[1] کلمه‌ی "فقاهتی" غلط مصطلح است، زیرا تاء تأنیث و یاء نسبت با هم جمع نمی‌شوند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo