< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/01/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمه برای اثبات وضع

 

مقدمه

بحث در مورد حجیت قول لغویین بود. ابتدا مقدمهای در باب قول لغوی ذکر میکنیم؛ برای صغرای اصاله الظهور، (یعنی وقتی میخواهیم بگوییم این لفظ ظاهر در این معنا است) سه مطلب باید در ابتدا ثابت شود:

اول: وضع لغات؛

یعنی باید ثابت شود این کلمه بر چه چیزی وضع شده است،

دوم: اثبات مراد متکلم؛

بعد از تعیین موضوع له، باید مشخص شود متکلم این معنا را اراده نموده است یا خیر؟ علت این هم که شک میکنیم این است که گاهی شک میکنیم قرینهای در کلام موجود است یا خیر؟

سوم: اثبات این که شی موجود، قرینهی بر خلاف نیست.

گاهی هم چیزی در کلام موجود است، اما شک میکنیم قرینه است یا خیر؟ یعنی شک در قرینیت موجود است.

اما بحث اولی، یعنی این که ثابت شود کلمه بر چه چیزی وضع شده است، یک اصول لفظیهای داریم که به آن اصول وضعیه گفته میشود، مانند اصل عدم نقل، اصل عدم ترادف، اصل عدم اشتراک، اصل عدم اهمال و ... به این اصول، اصول وضعیه گفته میشود، یعنی با این اصول مشخص میشود کلمه بر چه چیزی وضع شده است. یکی از این اصول، قول لغوی است. البته قول لغوی، اماره است.

بعد از این که ثابت شد یک کلمهای بر چه چیزی وضع شده است، باید بررسی کنیم این معنا را متکلم اراده کرده است یا خیر؟ در این جا باید سراغ اصول تعیین مراد برویم. اصولی که تعیین مراد متکلم میکنند عبارتند از اصاله العموم، اصاله الاطلاق، اصاله الحقیقه، اصل عدم قرینه و ... . یعنی ما معنی کلمه را میدانیم، و شک میکنیم متکلم معنای حقیقی را اراده کرده است، یا معنای مجازی را، در این صورت اصاله الحقیقه حکم میکند که معنای حقیقی مد نظر متکلم بوده است. هر وقت شک کردیم قرینهای وجود دارد یا وجود ندارد، این اصول را جاری میکنیم.

گاهی هم چیزی در کلام وجود دارد، اما نمیدانیم این قرینه است یا خیر؟ در اینجا نمیتوان به اصل عدم قرینه، تمسک نمود، زیرا یک چیزی وجود دارد. مثلا امر در مقام توهم حظر، امر بر وجوب وضع شده است، اما توهم حظر را شک داریم قرینهای بر خلاف هست یا نیست؟ (مریضی از دوران نقاهت خارج شده است و پزشک به او میگوید سرکه بخور. این امر، به معنای وجوب نوشیدن سرکه است، یا این که مراد این است که تا الان اجازه نداشته سرکه بخورد ولی از الان اجازه دارد سرکه بخورد و ظهور در جواز دارد؟) آیا مقام توهم حظر، قرینهای بر این میشود که بگوییم امر دلالت بر وجوب نمیکند یا نه؟ این از موارد شک در قرینیت موجود است. در این جا نمیتوان به اصل عدم قرینه یا اصل حقیقت تمسک نمود. در این جا این قرینیت موجود گاهی متصل به کلام است، که در این صورت کلام مجمل میشود و دیگر ظهور ندارد. اما اگر قرینیت موجود منفصل از کلام بود، کلام ظهور دارد و قرینیت موجود نمیتواند ظهور کلام را از بین ببرد.

نتیجتا این که تا این جا مشخص شد، جای بحث حجیت قول لغوی کجا است و آن هم بحث تشخیص موضوع له و یا تشخیص صغرای اصاله الظهور است.

برخی مانند شیخ انصاری ادعا کرده و فرمودهاند اجماع داریم که به قول لغوی رجوع میشود. جواب فرمایش شیخ این است که این اجماع یا محصل است یا منقول. اگر مراد ایشان اجماع محصل باشد که چنین اجماعی برای ما تحصیل نشده است و قول همهی فقها هم موجود نیست که بدانیم رجوع به کتب لغت میکردهاند یا خیر؟ و چه بسا بسیاری از فقها اصلا کتاب لغت نداشتهاند. بنابراین اجماع محصل فایدهای برای ما ندارد. در مورد اجماع منقول هم این که این اجماع کاشف از فعل و قول معصوم که نیست، زیرا ما میدانیم و بر ما روشن است که معصومین به کتب لغت مراجعه نمینمودهاند. و بلکه اصلا این اجماع منقول حجت نیست، زیرا اجماع منقول وقتی حجت است که تعبدی باشد نه این که این اجماع مدرکی یا محتمل المدرک باشند. زیرا احتمال دارد دلیل این مجمعین، که اجماع بر این کردهاند که به لغت مراجعه میشود، وجوب رجوع جاهل به عالم، و یا سیره در حجیت رجوع به اهل خبره بوده باشد. و اگر مرادشان این بوده باشد، سیره در رجوع عالم به جاهل، یا حجیت اهل خبره، دلیل لبی است و در دلیل لبی باید قدر متیقن را بگیریم، و قدر متیقن از رجوع عالم به جاهل در جایی است که شخص رجوع کند و اطمینان پیدا کند. یعنی سیرهی عقلا بر این است که جاهل به عالمی رجوع میکند که بعد از استماع سخن عالم، جاهل اطمینان پیدا کند. و از قول لغویین هیچگاه اطمینان حاصل نمیشود.

اما حق این است که حرفهای جلسه قبل و این جلسه، هیچ کدام درست نیست، تمام این حرفها مبتنی بر این است که ما قائل باشیم لغویین اهل خبره و عالم نیستند، و آن هم به این جهت که لغویین موضوع له کلمه را بلد نیستند و فقظ مستعمل فیه را بلد است و آن چه ما احتیاج داریم، موضوع له کلمه است. و یکی هم این که لغویین را عادل نمیدانستیم و آنها را به فسق متهم مینمودیم.

اما توضیحی ما ذکر مینماییم و آن هم این که اولاً به صورت کلی، سه مکتب یا سه روش مختلف در لغت وجود دارد: مکتب لغویین بصری، مکتب لغویین کوفی و مکتب لغویین بغدادی.

(حضرت استاد عابدی، توضیحات مبسوط و جامعه در باب کتب لغت ایراد فرمودند که شایسته است طلاب محترم برای استفادهی بیشتر به فایل صوتی مراجعه نمایند.)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo