< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: راه حل امام خمینی، آخوند و شیخ

 

مقدمه

کلام در باب جمع بین حکم واقعی و ظاهری بود. و برای این جمع چند راه ذکر شده است. در جلسه قبل بیان نمودیم امام خمینی قائل است که احکام با هم تضاد ندارند. زیرا تضاد در در امر وجودی محقق میشود اما احکام شرعی اعتبارات است و اعتبارات وجود حقیقی ندارد فلذا تضاد و تناقض و یا تماثل در آن معنا ندارد.

 

صورت مشکل در جمع حکم ظاهری و حکم واقعیما دو مشکل در جمع حکم ظاهری و واقعی داریم، یک مشکل این که چگونه ممکن است شارع مقدس یک مطلب را هم بگوید واجب است و هم بگوید حرام است؟ (یعنی چگونگی جمع دو حکم) و مشکل دیگر نیز این که چگونه ممکن است یک چیز هم مطلوب شارع باشد و هم مبغوض شارع؟ (یعنی چگونگی جمع اراده و کراهت).

در وهلهی اول بحث را روی این مطلب جلو میبریم که چگونه ممکن است یک چیز دو حکم داشته باشد؟ یعنی نماز جمعه هم واجب باشد و هم حرام باشد؟

 

راه حل مرحوم آخوند

بیان نمودیم امام خمینی معتقد است که احکام با یکدیگر تضاد ندارند، بلکه احکام اعتبارات ذهن هستند. اما مرحوم آخوند در کفایه مشکل را بدین صورت حل میکند که ما یک حکم واقعی داریم (یا وجوب و یا حرمت). حکم ظاهری هم عبارت است از حجیت و یا منجزیت و معذریت. وقتی یک حدیث بیان میکند نماز جمعه واجب نیست، معنایش عدم وجوب نماز جمعه نیست. بلکه شارع تنها به ما فرموده است خبر واحد حجت است، و نفرموده است هر چه خبر واحد به شما گفت، من آن را جعل نمودهام. بعباره اخری یک حکم واقعی داریم که وجوب نماز جمعه است و یک حکم ظاهری داریم که عبارت از حجیت است (و حکم ظاهری عدم وجوب نیست.) به دیگر روی، مرحوم آخوند میفرماید ما باید سراغ ادلهی امارات (مانند آیهی نبا و یا روایات و ...) برویم. در برخی ادلهی حجیت خبر واحد، تنها خبر واحد حجت شمرده شده و این گونه نفرموده است که هر چه این اخبار آوردهاند، همان جعل شارع است. و اگر قائل به این موارد شویم مشکل حل میشود و در حقیقت ما دو حکم نداریم. به بیان دیگر ما یک حکم نفسی واقعی داریم که خود آن حکم مصلحت و مفسده دارد، اما آن چه که مجتهد و یا روایت بیان میکند حکم طریقی است. (و حکم نفسی نیستند.) و این روایات حکم خداوند نیستند، بلکه طریقی برای رسیدن به حکم خداوند هستند.

 

راه حل شیخ انصاری

شیخ انصاری در رسائل برای حل این مشکل، یک راه حل دیگری مطرح فرموده است. ایشان فرمودهاند ما دو حکم ظاهری و واقعی داریم که با یکدیگر تنافی دارند. (به عنوان مثال یکی وجوب است و دیگری حرمت) راه حل تعارض این احکام، این است که حکم واقعی در مرتبهی حکم ظاهری نیست و بالعکس. موضوع حکم واقعی، مکلف است. اما موضوع حکم ظاهری عبارت است از مکلفی که یک حکم واقعی دارد و آن حکم واقعی برایش مجهول است، آن موقع باید به حکم ظاهری تمکین کند. به عباره دیگر، موضوع حکم ظاهری شک در حکم واقعی است. پس اول باید یک حکم واقعی باشد، سپس مکلف باید در حکم واقعی شک کند، سپس به حکم ظاهری عمل کنیم. پس دو حکم داریم، اما این گونه نیست که این دو حکم در عرض هم باشند که تضاد محقق شودف بلکه در طول هم هستند. اگر علم داشتیم تنها مکلف به حکم واقعی هستیم، و اگر شک داریم باید به حکم ظاهری عمل نماییم.

 

اشکال مرحوم آخوند به شیخ انصاری

مرحوم آخوند به فرمایش شیخ اشکال کرده و آورده است: درست است که حکم ظاهری در عرض حکم واقعی نیست، اما حکم واقعی در عرض حکم ظاهری هست. به عنوان نمونه این که قرآن میفرماید:

﴿وَ هُوَ مَعَكُمْ أَیْنَ مَا كُنْتُمْ[1] و خدا در هر كجا كه باشید، با شما است.

حال که خدا در هر آنی با ما است، آیا ما هم با خدا هستیم؟ در صورتی که خدا با ما است، اما ما با خدا نیستیم. آقای آخوند میفرماید با عنایت به چنین مثالهایی میفرماید درست است حکم ظاهری در عرض حکم واقعی نیست، اما حکم واقعی در عرض حکم ظاهری هست. یعنی اگر کسی حکم واقعی را بداند، فقط همین یک تکلیف را دارد، اما اگر کسی حکم واقعی را نمیداند هم حکم واقعی بر گردن او است و هم حکم طاهری بر گردن او است، و این هم همان جمع حکم طاهری و واقعی است و این محال است.

به بیان دیگر مراد از اشکال مرحوم آخوند به شیخ انصاری این است که حکم واقعی روی خود "مکلف"[2] رفته است، و این گونه نیست که حکم واقعی روی "مکلفِ عالم" رفته باشد. یعنی مکلف چه عالم باشد و چه جاهل باشد، نماز جمعه بر او واجب است. اگر یک کسی مکلف جاهل بود، باید به روایات مربوط به نماز جمعه عمل کند، یعنب مکلف جاهل، هم حکم واقعی را بر عهده دارد و حکم طاهری را بر عهده دارد. یعنی در واقع شیخ انصاری مشکل را حل نکرده است. و حقیقتاً اشکال مرحوم آخوند به شیخ انصاری اشکالی دقیق و وارد است.

 

اشکال حضرت استاد عابدی به مرحوم آخوند

ولیکن مطلبی که باقی میماند، اشکالی به مرحوم آخوند است که ایشان فرموده یک حکم نفسی واقعی داریم و حکم ظاهری هم عبارت از حجیت است (و نه وجوب و نه حرمت) و شارع تنها به وسیلهی حکم ظاهری جعل حجیت کرده است و این گونه نیست که شارع به وسیلهی حکم ظاهری جعل وجوب و یا جعل حرمت و یا جعل مؤدا نموده باشد.

پاسخ این فرمایش آخوند این است که روایت امام دهم که مهمترین دلیل برای حجیت خبر واحد است، میفرماید:

"وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحِمْيَرِيِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى جَمِيعاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ(ع) قَالَ: ... الْعَمْرِيُ‌ وَ ابْنُهُ‌ ثِقَتَانِ‌ فَمَا أَدَّيَا إِلَيْكَ عَنِّي فَعَنِّي يُؤَدِّيَانِ وَ مَا قَالا لَكَ فَعَنِّي يَقُولَانِ فَاسْمَعْ لَهُمَا وَ أَطِعْهُمَا فَإِنَّهُمَا الثِّقَتَانِ الْمَأْمُونَانِ الْحَدِيثَ ..."[3] عُمری و پسرش ثقه هستند، هر چه این دو نفر از طرف من بگویند، از طرف من گفتهاند ...

آیا این روایت در مقام بین این است که حرف "محمد بن عثمان" حجت است، یا این که میفرماید هر چه "محمد بن عثمان و پسرش" بگویند من آن را گفتهام؟ یعنی هر کس که ثقه است، هر خبری را که نقل نمود، من آن را میگویم. یعنی ثقه اگر گفت نماز جمعه واجب نیست، منِ شارع گفتهام نماز جمعه واجب نیست. اگر امامِ معصوم فرموده باشد نماز جمعه واجب نیست، پس همان جمع بین دو حکم است. در نتیجه نماز جمعه یک حکم واقعی دارد که واجب است، و یک حکم ظاهری دارد که واجب نیست. بنابراین راه حل مرحوم آخوند مشکلی را حل نمیکند.

و همین اشکال به فرمایش مرحوم امام خمینی(ره) نیز وارد است.

 


[2] . اعم از این که مکلف، عالم و یا جاهل باشد.
[3] . وسائل الشيعة ؛ ج‌27 ؛ ص138.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo