< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/09/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قیام امارات و اصول جای قطع

 

مقدمه

کلام دربارهی این بود که آیا امارات و اصول عملیه قائم مقام قطع میشوند یا خیر؟ بعباره اخری موضوع بحث این است که اگر شخصی در نماز صبح شک کرد که رکعت اول است و یا رکعت دوم. و بنا را بر چیزی گذاشت و بعد فهمید درست نماز خوانده و کم و زیاد هم نشده است. ما میگوییم این نماز باطل است، زیرا در نماز صبح در حین صلاه باید یقین داشت چند رکعت دارد میخواند، فلذا اگر حین نماز یقین نداشت، بعد از سلام نماز یقین کرد نماز را درست خوانده است باز نماز باطل است. به بیان دیگر شارع فقط دو رکعت نماز نمیخواهد، بلکه دو رکعت نماز به ضمیمهی علم به دو رکعت میخواهد. پس من اگر نماز را خواندم اما علم را نداشتم، نماز باطل است. حال اگر کسی اماره یا اصل داشت، مانند این که دارد نماز میخواند، در حین نماز شک نمود، در همان لحظه دو نفر شاهد عادل به او گفتند در رکعت دوم است، بعد از نماز هم یقین کرد که نماز را درست خوانده است، اینجا محل بحث است که وقتی یقین نداشت اما اماره داشت، نمازش صحیح است یا خیر. بحث در این است که وقتی شارع فرمود در جایی یقین لازم است، اگر ما یقین نداشتیم اما اصل و یا اماره داشتیم، امارات و اصول قائم مقام قطع میشند یا خیر؟

 

نظر مرحوم آخوند و نقد آیت الله خوئی

سابقاً بیان نمودیم که قطع به پنج قسم وجود دارد. قطع طریقی و موضوعی کشفی و موضوعی وصفی به صورت تمام الموضوع و جزء الموضوع. آیت الله خوئی نظر صاحب کفایه را در کتاب خود ذکر نموده که صاحب کفایه فرموده است، قطعی که به نحو صفت در موضوع اخذ میشود، یعنی هر وقت این صفت نفسانی را دارید که قاطع هستید، فلان عمل را انجام بده مثلا هر وقت یقین داری سفر حج خطر ندارد، به حج برو؛ گاهی چنین قطعی که به صورت صفت نفسانی است، گاهی صفت قاطع است (یعنی این آدم هر وقت قطع دارد)، گاهی صفت مقطوع به است (مانند این که هر وقت طهارت قطعی و یا نجاست قطعی را میدانی.)؛ سپس به این نظر اشکال وارد نموده و فرموده است: این که شما میفرمایید قطع گاهی صفت قاطع (شخصی که قطع دارد) و گاهی صفت مقطوع به (چیزی که انسان به آن قطع دارد.) است، در حالی که اینها دو چیز نیست، بلکه یک چیز است. زیرا علم همیشه یک معلوم بالذات دارد و یک معلوم بالعرض. علم ما هرگز به شئ خارجی تعلق نمیگیرد، بلکه علم به صورت ذهنی تعلق میگیرد. و این صورت ذهنی، خود شخص است و چیزی غیر از خود شخص قاطع نیست و تعددی وجود ندارد. پس چه تفاوتی دارد که گفته شود قطع گاهی صفت قاطع و گاهی صفت مقطوع به است. در حالی که هر دوی اینها یک چیز است.

 

پاسخ به اشکال آیت الله خوئی

پاسخ ما به اشکال آیت الله خوئی این است که این فرمایش آیت الله خوئی مورد قبول نیست، زیرا اولاً این کلام از نظر فلسفی لازمهاش اتحاد علم و عالم و معلوم است. این حرف درست است، اما اشکال به آخوند و کفایه وارد نیست، زیرا علم و عالم و معلوم از نظر وجود متحد هستند، و قاطع و مقطوع به نیز از نظر وجودی اتحاد دارند، اما از نظر مفهومی با یکدیگر مغایرت دارند. بحث ما نیز در مورد علم حصولی است، علم حصولی نیز با مفاهیم در ارتباط است و با وجود خارجی ارتباط ندارد. اگر انسان بخواهد از وجود خارجی بحث کند، فرمایش آیت الله خوئی صحیح است، لیکن بحث ما در مورد قطع است و قطع علم حصولی است. علم حصولی هم با مفاهیم مرتبط است و مفهوم علم و مفهوم معلوم و مفهوم عالم متعدد هستند. پس فرمایش آخوند که میفرماید قطع گاهی صفت قاطع است و گاهی صفت مقطوع به است، حرف درستی است.

 

امارات قائم مقام قطع طریقی محض

مطلب بعد این که گفته شد پنج نوع قطع داریم و آیا امارات و اصول عملیه قائم مقام قطع میشوند یا خیر؟ بحث در واقع روی ادلهی اعتبار امارات و اصول است، و بحث روی خود امارات و اصول نیست. اگر شارع میفرماید هر وقت یقین داری فلان کار را انجام بده، حال اگر یقین ندارم اما دو شاهد عادل دارم، اینجا بحث بر این است که آن دلیلی که میگوید شهادت دو شاهد عادل حجت است، آن دلیل آیا میگوید حرف دو شاهد مانند یقین است یا این را نمیگوید؟ محل بحث این است. آیا دلیل اعتبار شهود عدول میخواهد بگوید حرف شاهد عادل را قبول کن، یا میخواهد بگوید حرف دو شاهد عادل عین واقع است؟ آقای آخوند معتقد است دلیل اعتبار امارات، میگوید اماره قائم مقام قطع طریقی محض میباشد، قائم مقام قطع موضوعی (چه صفتی و چه کشفی) نیست. بعباره اخری امارات فقط قائم مقام قطع طریقی محض هستند و لاغیر. دلیلی هم که آخوند برای مدعای خود میآورد این است که جمع بین دو لحاظ آلی و استقلالی محال است. (یا باید عینک را ببینی، یا باید از عینک شئ خارجی را ببینی و جمع هر دو با هم محال است.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo