< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/09/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ملازمه بین قبح با حرمت

 

مقدمه

کلام در باب این بود که ایا تجری معصیت است یا خیر. ابتدا عبارتی را از آیت الله خویی تبیین میکنم، ایشان به صورت کلی در مقام بیان این مدعا است که فعل متجری به، عقلاً قبیح است و عقلاً استحقاق عقاب میآورد، اما دلیلی بر حرمت شرعی آن نداریم، بعباره اخری تلازمی بین قبح و عقاب وجود ندارد، ممکن است چیزی قبیح باشد، اما استحقاق عقاب مطلب دیگری است. نتیجتاً این که تجری عقلاً قبیح است و عقلاً استحقاق عقاب میآورد، اما از نظر شرعی معلوم نیست حرام باشد و استحقاق عقاب بیاورد.

سپس آیت الله خوئی برای اثبات این مدعا فرموده است، با اعتقاد و با یقین انسان عمل تغییر نمیکند، به عنوان مثال: سم کشنده است، چه انسان بداند این ماده سم کشنده است و چه نداند که این ماده سم کشنده است. حتی اگر کسی تصور کند سم، نوعی شربت است و آن را بنوشد، به صرف این تصور، آثار سوء سم از او نفی نمیشود و سم او را خواهد کشت. یعنی علم و اعتقاد حقیقت شئ را عوض نمیکند.

مطلب دیگری که آیت الله خوئی ادعا نموده است این است که احکام تابع مصالح و مفاسد هستند و این مصالح و مفاسد، مربوط به متعلق احکام است. یعنی خود شئ دارای یک مصلحت و یا مفسده است. وقتی قرآن میفرماید نماز از فحشا و منکر نهی میکند؛ ظاهر آیه این است که خود نماز جلوی فحشا و منکر را میگیرد، نه این که تخیل نماز جلوی گناه را بگیرد. بعباره اخری مصلحت و مفسده از امور تکوینی است و امور تکوینی با اعتقاد انسان عوض نمیشود.

مرحوم آخوند در کفایه که فرموده است: "آیا قطع و یقین از عناوین حسن و قبح هست یا خیر؟ وقتی ما یقین کردیم چیزی بد است، آیا آن یقین آن چیز را بد می کند و یا بد نمی کند؟ مانند این که فلان مایع در واقع خمر است، حال اگر انسان قطع کرد که این چایی است، آیا این یقین شئ بد را خوب میکند یا خیر؟ (خود مرحوم آخوند میفرماید:) حق این است که خیر، یقین از عناوین مُحَسِن و مُقَبِّح نیست. بلکه در خیلی مواقع انسان توجهی به قطع ندارد، زیرا شخص قاطع خود واقع را میبیند و قطع به واقع را نمیبیند و قطع مورد غفلت است. و آن چیزی که مورد غفلت است، نمیتواند سبب حسن و قبح چیزی بشود. " این فرمایش مرحوم آخوند، با مدعای آیت الله خوئی هماهنگ است، اما مرحوم آیت الله خویی دربارهی فرمایش مرحوم آخوند معتقد است که این فرمایش صحیح نیست، در بیان علت هم میفرماید: "هرچه انسان قطع دارد در ضمیر ناخودآگاهش به آن توجه و التفات دارد. انسان دو نوع توجه دارد: توجه تفصیلی و توجه اجمالیِ ارتکازی. هر کس به چیزی یقین دارد، ارتکازاً میداند یقین دارد، گرچه تفصیلاً به یاد یقین خودش نیست، بلکه اصلاً امکان ندارد انسان عالم به چیزی باشد و توجه به علم خودش نکند." سپس آیت الله خوئی میفرماید: دو ادعا در اینجا وجود دارد:

ادعای اول: تجری قبیح است. (آیت الله خوئی: این ادعا را قبول داریم.)

ادعای دوم: هر آن چه قبیح است، حرام است. (آیت الله خوئی: این ادعا را قبول نداریم.)

نتیجتاً این که عقل حکم میکند که تجری قبیح است، اما دلیلی بر حرمت شرعی نداریم. سپس ایشان می فرماید: کار عقل درک است ولی حاکم به هیچ چیزی نیست، و حکم به حسن و قبح و هیچ چیز دیگری ندارد. (حضرت استاد عابدی فرمودند کل نظر اخیر آیت الله خویی در مورد عقل را قبول داریم.)

(حضرت استاد عابدی، داستانها و نمونههایی از تأثیر تلقین در علم پزشکی و زندگی انسانها بیان نموده و در ادامه فرمودند:) در پاسخ این که آیت الله خوئی(ره) میفرماید: "مصلحت و مفسده از امور تکوینی است و امور تکوینی باقطع و یقین عوض نمیشود"، میگوییم ما در مقام تغییر خود شئ با قطع و یقین نیستیم، اما آثار شئ را میتوانیم با یقین عوض کنیم و یقین آثار شئ را عوض میکند.

و مطلب بعد این که آیت الله خویی فرمودند: "تجری قبیح است و عقلاً استحقاق عقاب دارد، اما هر چه عقلاً قبیح است، حرمت شرعی ندارد. زیرا بین قبح و حرمت تلازمی وجود ندارد." در پاسخ به این فرمایش آیت الله خوئی نیز بیان میکنیم در ابتدای بحث بیان نمودیم که قطع، بحث کلامی است و فقهی و اصولی نیست، و شاهد کلامی بودن قطع نیز همین مبحث تجری و انقیاد است زیرا تجری و انقیاد بحث از استحقاق ثواب و عقاب اس. اگر آیت الله خویی قبول دارد که تجری به صورت عقلی استحقاق عقاب دارد، هر چه استحقاق عقاب دارد، حرام شرعی است. (قبح حرام شرعی نیست، اما هر چه استحقاق عقاب دارد، حرام شرعی است.) خداوند در قرآن میفرماید:

﴿ وَ إِنْ تُبْدُوا ما في‌ أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَديرٌ[1]

و اگر آنچه [از نيّت‌هاى فاسد و افكار باطل‌] در دل داريد آشكار كنيد يا پنهان سازيد، خدا شما را به آن محاسبه مى‌كند پس هر كه را بخواهد مى‌آمرزد، و هر كه را بخواهد عذاب مى‌كند و خدا بر هر كارى تواناست.

اگر یک چیزی را دلیل شرعی داریم خدا میبخشد، این معنایش این است که آن عمل حرام است، ولی خداوند عقاب نمیکند و میبخشد. زیرا اگر معصیت نبود، نیاز به بخشش نداشت. بنابر این موارد، تجری استحقاق عقاب میآورد و معصیت است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo