< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حجیت قطع و جایگاه عقل

 

مقدمه

کلام در باب حجیت قطع بود که آیا ذاتی است یا خیر؟ آیت الله خویی فرموده است: "إنّ العقل شأنه الإدراك، ليس إلّا، و أما الإلزام و البعث التشريعي فهو من وظائف المولى. نعم الإنسان يَتحرك نحو ما يراه نفعاً له، و يَحذر مما يراه ضرراً عليه، و ليس ذلك بإلزامٍ من العقل، بل المنشأ فيه حب النّفس، و لا اختصاصَ له بالإنسان، بل الحيوان أيضاً بفطرته يُحب نفسَه و يَتحرك إلى ما يراه نفعاً له، و يَحذر مما أدرك ضَرره. و بالجملة حب النّفس و إن كان يُحرِك الإنسان إلى ما قطع بنفعه، إلا أنه تحريك تكويني"[1] کار عقل فقط فهم است و حکم نمیدهد و فقط خوب و بد را درک میکند. اما حکم کردن و الزام، کار عقل نیست. و حب بقا نفس است که انسان را الزام به انجام عمل و یا ترک فعلی مینماید.

درمانحن فیه نیز اینگونه است که قطع حکم نمیکند و فقط راه را نشان میدهد، حال به این واقع عمل کنیم و یا آن را ترک کنیم، این دیگر حکم قطع نیست.

(حضرت استاد در مقام پاسخگویی به سوالات طلاب، سبقهی تاریخی و فلسفی بحث را مطرح نمودند، که به جهت پرهیز از طولانی شدن، از ذکر آن خودداری نمودیم.)

 

تجری و انقیاد

این بحث این گونه است که وقتی یقین مطابق واقع است باید به آن عمل نمود، اگر مخالفت با یقین نمودیم معصیت است و عقاب دارد، و اگر هم مطابق یقین عمل نمودیم اطاعت است و ثواب دارد. محل بحث در جایی است که شخصی یقینی داشته باشد، و این یقین اشتباه باشد و خود او نیز از اشتباه بودن یقینش اطلاع ندارد، در چنین موردی اگر شخص به یقین خودش عمل نکرد، بحث تجری و انقیاد حادث میشود. به عنوان مثال اگر شخصی یک لیوان شربت آلبالو را یقین کرد که این شراب است. و شخص این را خورد و بعد فهمید اشتباه کرده است، این تجری به معنای جرأت بر مولا است. انقیاد (یا مطیع بودن) بدین معنا است که شخص یقین کرد انجام فلان عمل واجب است، آن عمل را هم انجام داد، سپس برایش کشف شد که انجام آن عمل کذایی واجب نبوده است، آیا چنین شخصی مستحق ثواب است یا خیر؟

اولین مطلب این است که تجری و انقیاد در مبحث قطع مطرح میشود اما اختصاص به قطع ندارد، حتی در ظن و یا امارات بلکه در اصول عملیه نیز جاری می شود. به عنوان مثال مواردی را مطرح می کنیم:

تجری در قطع: شخص یقین دارد فلان شخص اعلم است و باید از او تقلید کند، اما به جهت کراهتی که نسبت به اعلم داشت از او تقلید نکرد، بعد از مدتی برایش معلوم شد که اصلا آن شخص، اعلم نبوده است. این از مصادیق بحث تجری است.

تجری در ظن: حال اگر مجتهدی که مرجع تقلید است به مکلفی که مقلد او است بگوید وظیفهات انجام فلان عمل است. اتفاقا مکلف حرف مجتهد را گوش نمیدهد. بعد از مدتی برای مجتهد کشف می شود که آن دستوری که داده اشتباه است و اصلا نباید به آن کار عمل میشده است. آیا الان شخص مکلف مستحق عقاب است؟

تجری در اصول عملیه: اگر شخصی شک کند نماز مغرب را خوانده ام یا نه، استصحاب میگوید نماز را نخواندهای. شخص به استصحاب عمل نکند تا وقت نماز به پایان برسد، بعد ملتفت بشود نماز مغرب را خوانده است و اصلا نباید نماز میخوانده است. این نیز از مصادیق بحث تجری و انقیاد است. و اگر تجری حرام باشد، این شخص مستحق عقوبت است.

 

فلذا بحث تجری و انقیاد اختصاص به باب قطع ندارد، و علت آن که در بحث قطع ذکر میشود این است که قطع و یقین اظهر مصادیق حجت است، در حقیقت باید گفت هر زمان انسان حجتی دارد اگر به این حجت عمل نکرد و بعد فهمید نباید به آن عمل میکرده است آیا معصیت کرده است یا خیر (حجت)؟ و هم چنین اگر انسان حجتی داشت و به آن حجت عمل کرد و بعد فهمید نباید به آن عمل میکرده است آیا ثواب برده است یا خیر (انقیاد)؟

 


[1] . مصباح الاصول، ص16.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo