< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/11/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وجوب مقدمه واجب

 

مقـدمـه : کلام در مقدمه واجب بود که آیا مقدمه واجب، واجب است یا خیر؟ بیان نمودیم دلیلی که شیخ در مطارح الانظار نقل نموده است، برای اثبات مقدمه واجب کافی است. اگر مولایی چیزی را طلب کند و التفات داشته باشد که این مطلوب، مقدمهای دارد، در این صورت طلب ذی المقدمه، طلب مقدمه را به همراه دارد.

 

دلیل مرحوم سبزواری بر وجوب مقدمه واجب : یک دلیل دیگری را مرحوم سبزواری و برخی متکلمین ذکر نمودهاند و ان هم این که اراده بر دو قسم است. اراده تکوینی و اراده تشریعی. اگر اراده تکوینی به چیزی تعلق بگیرد، حتما اراده به ذی المقدمه اراده به مقدمه هم هست. اراده تشریعی هم مانند اراده تکوینی است، با این تفاوت که اراده تکوینی مربوط به فعل خود انسان است اما اراده تشریعی مربوط به فعل دیگران است مثلا من اراده میکنم طرف مقابل سیگار نکشد یا چایی بخورد.

در مورد این دلیل شیخ انصاری فرموده است باید بررسی شود اراده همان حکم شرعی است یا غیر حکم شرعی است؟ بحث ما در اینست که مقدمه حکم شرعی وجوب را دارد یا خیر؟ باید دید اراده هم همان حکم و وجوب است که وقتی مقدمه را اراده نمود یعنی وجوب روی آن برده است.

برخی گفتهاند حکم شرعی یعنی اراده انجام فعل است. برخی مانند مرحوم آقا ضیا معتقدند اراده همان شوق نفسانی است اما این شوق نفسانی گاهی اظهار و ابراز میشود و ما فی الضمیر را ابراز میکند و گاهی هم نه. اگر اراده ابراز داشته باشد حکم شرعی است و اگر ابراز نداشته باشد، دیگر حکم شرعی نیست. مثلا چایی میخواهد ولی نمیگوید چایی بیاورید، در این صورت دیگر حکم شرعی نیست.

هر کس حکم را اراده ابراز شده معنی نماید، در این صورت روشن است که دیگر مقدمه واجب، واجب نیست، زیرا ارادهای نسبت به مقدمه ابراز نشده است، اما اگر کسی بگوید نفس اراده، حکم است در این صورت مشخص است به مقدمه اراده دارند ولذا مقدمه واجب است.

این بحث کلامی است و نفیا و اثباتا ما آن را کاری نداریم و رها میکنیم.

 

دلیل دیگر بر وجوب مقدمه واجب : دلیل دیگری که در کفایه برای وجوب مقدمه ذکر شده است، را آیت الله خوئی بسیار خوب در کتاب مصباح الاصول بیان نموده است.

دلیل اینست که ما هم در عرف و هم در شرع مواردی را داریم که مقدمه واجب را صریحا گفتهاند واجب است. مثلا پدری به فرزندش میگوید برو از بازار گوشت بخر و بیا. این پدر فقط باید بگوید گوشت بخر اما مقدمه گوشت خریدن که بازار رفتن بود را هم مورد امر قرار داد. یا در روایات آمده است لباس و بدن را تطهیر کن و نماز بخوان یعنی هم امر به مقدمه و هم امر به ذی المقدمه نموده است.

در مواردی که شارع امر به مقدمه نموده است که بحثی نداریم و مقدمه واجب است. در این موارد شارع به مقدمه امر کرده است. همیشه امر ملاک میخواهد و اگر ملاک نداشته باشد لغو است. ملاک این که شارع فرموده است لباست را تطهیر کن، مقدمیت است. یعنی چون مقدمه نماز است، خودت را تطهیر کن. اگر امر به مقدمه شود، این مقدمه ملاک میخواهد و ملاک هم فقط مقدمیت است. یعنی فرموده تطهیر کن چون مقدمه نماز است. پس در هر جایی که این ملاک مقدمیت وجود دارد، مقدمه واجب است. زیرا این ملاک در آن موارد هم وجود دارد. پس ملاک هر کجا بود علت حکم میشود و علت دیگر قابل تخصیص نیست. اگر اینجا مقدمیت سبب وجوب است در موارد دیگر هم سبب وجوب است.

 

اشکال آیت الله خوئی به دلیل دوم : سپس آیت الله خوئی اشکالی به این دلیل نموده است. ایشان فرموده است این ملاک که شما میفرمایید دو گونه است، یک ملاک قبل الحکم (یا انقسامات قبل الحکم) داریم و یک ملاک بعد الحکم (انقسامات بعد الحکم) داریم. مثلا شارع وقتی میخواهد چیزی را واجب کند در نظر میگیرد که شخص به بلوغ رسیده است یا خیر، به این ملاک قبل الحکم میگوید. حالا که بلوغ را در نظر گرفت و امر به وجوب نماز کرد، گاهی شخص جاهل است و گاهی عالم است. این عالم و یا جاهل بودن، انقسامات بعد الحکم است.

این که گفته میشود کلٌ ما حکم به العقل، حکم به شرع (که اصلا حرف نادرستی است) اما اگر هم صحیح باشد و کسی آن را قبول داشته باشد، برای تقسیمات قبل الحکم است. قبل الحکم مصالح و مفاسد است و آن چیزهایی که سبب میشود شارع، حکم کند. در این موارد گفته میشود کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع. مثلا شراب ضرر دارد و چون ضرر دارد پس حرام است. به این ضرر، تقسیم ما قبل الحکم گفته میشود و این جا گفته میشود کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع.

اما مواردی که تقسیم بعد از حکم است، یعنی شرع حکمی میکند و بعد عقل میگوید به حرف شارع گوش بده در اینجا نمیتوان گفت کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع. زیرا تسلسل به وجود میآید. زیرا اگر شارع حکم کند، بعد عقل بگوید حرف شارع را گوش بده بعد بگوییم این حکم عقل را شرع میگوید بعد عقل هم همان را تایید کند این تسلسل میشود. چون تسلسل باطل است، کل ما حکم به العقل،حکم به الشرع فقط برای مرحله قبل الحکم است.

ربط این مطالب به ما نحن فیه اینست که بحث ما در مورد ملاک مقدمیت است و ملاک مقدمیت برای قبل الحکم است، چون ملاک مقدمیت بعد الحکم است، یعنی اول شارع ذی المقدمه را واجب میکند، بعد ملاک مقدمیت میآید. در اینجا نمیتوانیم بگوییم کل ما حکم به العقل، حکم به الشرع.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo