< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلیل شیخ انصاری بر وجوب مقدمه واجب

 

مقـدمـه : بحث در این بود که آیا مقدمه واجب، واجب است یا خیر؟ مرحوم شیخ و آخوند فرمودهاند مقدمه واجب واجب است و امام خمینی و آیت الله خوئی فرمودهاند مقدمه واجب، واجب نیست. دلیل دیگری بر این که مقدمه واجب، واجب است از کتاب مطارح الانظار شیخ انصاری نقل مینماییم.

 

دلیل وجوب مقدمه واجب از مطارح الانظار : اصل دلیل برای مرحوم محقق سبزواری است که در کتاب کفایه الاحکام ذکر نموده است. مرحوم آخوند این دلیل را قبول ندارد.

دلیل اینست که اگر مقدمه واجب، واجب نباشد، ترک آن واجب است و اگر مقدمه ترک شد، ذی المقدمه، وجوب خودش را دارد یا ندارد؟ اگر واجب نباشد، ترک آن هم گناهی ندارد. وقتی وقت ذی المقدمه فرا برسد، ذی المقدمه هم ترک میشود. اگر بگوییم برای ترک ذی المقدمه معصیت نکرده این بعید است و اگر هم بگوییم معصیت کرده این هم بعید است.

بعباره اخری اگر مقدمه واجب نباشد، ترک ذی المقدمه معصیت ندارد، و معصست نداشتن باطل است، پس واجب نبودن مقدمه، باطل است.

چند مطلب در مورد این استدلال باید بگوییم. اگر کسی مقدمه‌ی واجبی را ترک کند، ذی المقدمه هم ترک می‌شود. بعد هم بحث در اینست که آیا عقاب بر امر غیر مقدور ممکنست یا خیر؟ مثلا کسی که گذرنامه ندارد و حج نمی‌تواند برود آیا عقاب او ممکنست یا خیر؟ مثلا کسی دکه موشکی را بزند و برود بخوابد. بعد که موشک به هدف اصابت کرد چند نفر بمیرند. فشردن دکمه که گناه نیست. خواب هم که تکلیف آور نیست، آیا میتوان گفت او برای چنین کاری عقاب نمیشود؟

مطلب دیگر این که مرحوم خواجه نصیر در کتاب "نقد المحصَّل" فرموده است عقل حکم میکند به این که هر کس تکلیف به ذی المقدمه بیاورد، تکلیف به مقدمه هم آورده است. این حرف دقیقیی است، عقل نمیگوید مقدمه واجب است، بلکه میگوید هر کس تکلیف به ذی المقدمه بیاورد، تکلیف به مقدمه هم آورده است. یعنی مقدمه واجب، واجب شرعی است. سپس در ادامه خواجه فرموده است همان گونه که الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار، نتیجه میشود الوجوب بالسبب لا ینافی الاختیار. مثلا اگر کسی خودش را از بالای ساختمان برای خودکشی پرت کرد و در میانه راه پشیمان شد و توبه هم کرد، ولی زمین میخورد و کشته هم میشود. این شخص مجبور است و اختیاری هم در زمین خوردن ندارد اما این زمین خوردن غیر اختیاری برای یک امر اختیاری است و این امتناع بالاختیار است که منافاتی با اختیار ندارد. همان گونه که امتناع به اختیار منافاتی با اختیار ندارد، وجوب با اختیار هم منافاتی با اختیار ندارد. اگر چراغ باشد و نفت داشته باشد و باد هم نیاید و کبریت هم بزنیم باید چراغ روشن بشود. هر وقت علت تامه وجود داشت معلولش هم باید موجود شود و منافاتی با اختیار ندارد. بعباره الاخری خداوند رحمت را بر خود واجب نموده است، حالا رحمت برای خداوند اختیاری است یا غیر اختیاری است؟ پس خداوند مجبور نیست. زیرا این بایدها وجوب بالاختیار هستند.

مطلب بعدی اینست که بین امتناع ذاتی و امتناع غیری فرق بگذاریم. گاهی چیزی محال ذاتی است مانند اجتماع نقیضین. گاهی چیزی امتناع دارد اما این امتناع، عادی است. یعنی عقلا محال نیست ولی عادتاً و وقوعاً محال است. مثل این که میگوییم کسی که حج را ترک کرد آیا میتوان او را عقاب کرد یا خیر؟ آیا کسی که گذرنامه نگرفت میتواند مکه برود یا نه؟ این موارد محال ذاتی نیست ولی محال عرفی است. زیرا عادتاً کسی که گذرنامه ندارد مانع رفتن او میشوند. بحث این که هر کس ترک مقدمه کرد، ذی المقدمه محال است، اینجا مراد محال وقعی است (نه این که محال ذاتی باشد.)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo