< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم


موضوع: واجب نفسی و غیری

مقـدمـه: یکی دیگر از تقسیمات واجب اینست که واجب گاهی نفسی و گاهی غیری است.

 

نظر شیخ انصاری در تقسیم واجب به نفسی و غیری: شیخ انصاری در مطارح الانظار فرموده است واجب به نفسی و غیری تقسیم میشود و ملاک این تقسیم هم اختلاف در دواعی و انگیزهها است. یعنی گاهی مولا چیزی را نفسی و گاهی چیزی را غیری طلب میکند. توضیح این که متعلق طلب گاهی چیزی است که خودش غایت الغایات است و اصل هر هدفی است مانند معرفت به خداوند متعال؛ معمولا گفته میشود فقه مقدمه اخلاق است و اخلاق مقدمه معرفت خداوند است، یعنی معرفت خداوند غایت الغایات است. این معرفت خداوند و این تقرب باعث بر همهی عبادات و یا همهی گناهان است، یعنی گناهان را انجام ندهیم تا به تقرب برسیم. بنابراین میتوان گفت هر عبادتی مقدمه برای معرفت الله است اما معرفت الله غایت الغایات است.

سپس شیخ انصاری میفرماید گاهی بر متعلق طلب یک خواصی بار میشود مانند این که بر هر یک از انگشتر عقیق یا فیروزه خواصی بار میشود. این عبادات یا این واجبات و محرمات هم هر کدام خواصی دارند، اما این خواص به خودی خود مقدور نیستند، فلذا شارع نمیتواند به آن خواص امر کند و بنابراین به سبب این خواص امر میکند. مثلا نماز خاصیتی مانند نهی از فحشا و منکر دارد و شارع نمیتواند نمیاتواند بگوید نهی از فحشا و منکر داشته باش، اما میتواند دستور بدهد که نماز بخوان تا به این خاصیت برسی.[1]

بعد از این موارد مرحوم شیخ میفرماید تعریف واجب نفسی و واجب غیری این نیست که ما بگوییم واجب نفسی چیزی است که خودش مطلوب است و واجب غیری چیزی است که خودش مطلوب نیست. چنین حرفی درست نیست، زیرا در این صورت باید قائل شویم نماز و روزه و حج و ... واجب غیری است زیرا این موارد مقدمه برای معرفت الله هستند و کسی این را نمیپذیرد. بعد شیخ میفرماید بهتر است بگوییم واجب نفسی یعنی آن که "ما اُمِرَ بِه لنفسه" هر چیزی به آن برای خودش امر شده است و واجب غیری یعنی آن که "ما اُمِرَ بِه لغیره".

بعد مرحوم شیخ میفرماید اگر بگوییم "ما اُمِرَ بِه لنفسه" باز همان مشکل پیش میآید، زیرا فقط یک چیز است که به آن برای خودش امر شده است و آن معرفت الله است و نماز باز هم واجب غیری است.

 

اشکال مرحوم آخوند به شیخ انصاری: آخوند به این فرمایش نقد کرده و فرموده است معنای "ما امر به لنفسه" اینست که یعنی هر چیزی که عنوان حسن داشته باشد، عنوان مطلوبیت لذاته داشته باشد. "ما امر لنفسه" یعنی هر چیزی که خودش مطلوب است، ولو این که مقدمه برای چیز دیگر باشد. نتیجه این که نماز واجب نفسی میشود.

 

اشکال استاد عابدی به فرمایش آخوند: و لکن اشکالی که به کفایه است این که گذشته از این که امر را به مطلوبیت لذاته معنا کنیم و خلاف ظاهر است، اشکال اصلی اینست که ما از کجا بفهمیم یک چیزی مطلوب ذاتی خداوند است یا خیر؟ مطلوب بودن یا نبودن، تعبدی است. این که آخوند میفرماید واجب نفسی آن چیزی است که مطلوبیت ذاتی دارد، جوابش اینست که این اصلا قابل شناخت نیست.

 

ادامه فرمایش شیخ انصاری در توضیح واجب نفسی و غیری: سپس خود شیخ فرموده: بهتر اینست که بگوییم واجب غیری یعنی "ما اُمِرَ به لتوصل الی واجبٍ آخر" یعنی واجب غیری آن چیزی است که به آن امر شده که به یک چیز دیگر برسیم و واجب نفسی هم "ما لم یکن کذلک" یعنی به یک چیزی امر کردهاند ولی نگفتهاند که به یک چیز دیگر برسیم.

توضیح این که ما میدانیم این برای یک کار دیگه است اما شارع این گونه امر نکرده است این واجب نفسی است. اگر شارع بگوید وضو بگیرید برای نماز، وضو واجب غیری است اما اگر فرمود وضو بگیرید ولی نگفت برای نماز، این واجب نفسی است.

 


[1] . مرحوم آخوند در کفایه به نظر شیخ انصاری اشکالی کرده و فرموده اگر چیزی خودش تحت قدرت نیست اما سبب آن تحت قدرت است، آیا در اینجا باید گفت این بحث اختیاری است یا غیر اختیاری؟ که این مطلب مربوط به علم کلام است و ربطی به اینجا و مباحث اصولی و فقهی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo