< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/08/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقسیم واجب به مطلق و مشروط

 

مقـدمـه: کلام در مقدمه واجب بود و در مقدمه واجب یک بحث در تقسیمات مقدمه بود که تمام شد. حال بحث به تقسیمات واجب (تقسیم ذی المقدمه) رسید. ذی المقدمه گاهی واجب مطلق و گاهی مشروط است، گاهی اصلی و گاهی فرعی است، گاهی معلق و گاهی منجز است و ...

 

واجب مطلق و واجب مشروط: در کفایه آخوند فرموده است تعاریف مختلفی ذکر شده است و این تعاریف جامع و مانع نیستند و البته این بحث هم مهم نیست. زیرا این تعاریف همه لفظی و شرح الاسم هستند.

مقصود مرحوم آخوند اینست که تعریف گاهی حدی (تعریف به جنس و فصل) و گاهی رسمی (تعریف به عرض خاص و اعم) است و چنین تعریفی باید جامع و مانع باشد. تعاریفی که در کتب اصول ذکر میشود مانند تعاریف در کتب لغت است مثلا در کتاب لغت در تعریف کاج آمده است کاج نوعی درخت است و این تعریف به اعم است و لفظی است و اشکالی هم ندارد.

اشاره آخوند هم به کتاب مطارح الانظار است که در این کتاب وقتی مطلق و مشروط تعریف شده آمده است هر واجبی با یک قید یا شرط که مقایسه بشود اگر وجوب آن واجب متوقف بر آن قید و شرط باشد به آن واجب مشروط گفته میشود مانند وجوب حج نسبت به استطاعت. اگر هم که وجوب آن واجب متوقف بر این قید یا شرط نباشد به آن واجب مطلق گفته میشود.

 

شیوه بهتر و مطلوب تعریف: بهتر است در مورد واجب مشروط و واجب مطلق گفته شود که دو امر نسبی هستند یعنی نماز نسبت به چیزی مشروط است (مانند عقل) و نسبت به چیزی دیگر مطلق است (مانند گرمی یا سردی هوا).

احتمالا در کتب اصول فقه، روال بدین صورت بوده چند مثال را در ذهن مفروض گرفته و بر اساس این مثالها این تعاریف را مطرح نمودهاند مثل این که مفروض گرفتهاند که نماز واجب مطلق و حج واجب مشروط است وبعد تعاریفی ناظر به این دو مثال آوردهاند. اگر هم کسی در این مثالها خدشه نمود تمام این تعاریف خراب میشود و بهترین نظر برای آخوند است که این تعاریف لفظی هستند و نیازی نیست مانع و جامع باشند.

نتیجه این که واجب و مطلق اصطلاح خاصی نیست و همان مشروط و مطلق عرفی مد نظر است. به مثالها هم کاری نداریم.

 

تبیین محل بحث: محل بحث اینست که واجب مطلق و واجب مشروط، دو نوع واجب است یا این که واجب همه جا یک نوع است و متعلق وجوب متفاوت است. شیخ انصاری میخواهد بفرماید واجب مطلق و مشروط همه جا یک چیز است و اگر تفاوتی است در متعلق وجوب است. آخوند هم معتقد است که اصلا دو نوع وجوب داریم. بعباره اخری در کفایه آمده است که شیخ انصاری معتقد است همیشه قید یا شرط برگشت به ماده (یا متعلق امر) دارد؛ در حالی که آخوند و مشهور معتقد هستند شرط همیشه رجوع به هیئت میکند. مثلا اگر گفته شود: "ان جائک زیدٌ فاکرمه" در این جا شرط "ان جائک" به ماده بر میگردد یا به هیئت؟ یعنی طبق نظر آخوند و مشهور میخواند بگوید اگر زید آمد وجوب هست و اگر نیامد وجوبی نیست؟ یعنی ان جائک، قید برای هیئت اکرمه است. هیئت اکرمه همان صیغه امر و وجوب است و اگر زید نیامد وجوبی نیست. اما شیخ انصاری معتقد است این شرط برای اکرام است و شرط هیئت "اکرمه" نیست. یعنی وجوب همیشه هست فقط لازم نیست عمل شود مگر زمانی که زید بیاید و اگر زید نیامد وجوب هست؛ اما اکرام نیست. بعباره اخری شیخ میخواهد بفرماید تا شخص مستطیع نشده وجوب حج هست اما لازم نیست مکه برود اما طبق نظر آخوند تا شخص مستطیع نشده اصلا تکلیفی ندارد.

 

دلیل شیخ انصاری: دلیل آخوند اینست که ظاهر قواعد ادبی همیشه هر شرطی بازگشت به هیئت دارد و عرف مردم هم همین را میفهمند.

شیخ انصاری میفرماید من این را قبول دارم که قواعد ادبی اقتضا دارد که بگوییم شرط به هیئت برگشت دارد و مطابق با فهم عرفی است. اما عقلا محال است که شرط به هیئت برگشت داشته باشد و از طرفی هم باید شرط به ماده رجوع کند. پس هم رجوع به هیئت محال است و هم رجوع به ماده لازم است. دلیل عقلی محال بودن برگشت شرط به هیئت اینست که هیئت فعل امر یک معنای حرفی است و معنای حرفی همان است که وضع عام و موضوع له خاص یا وضع عام و موضوع له عام باشد. اگر کسی بگوید حروف وضع عام و موضوع له خاص دارد، یعنی واضع معنای کلی را در نظر گرفته اما در مقام وضع بر یک مصداق خاص وضع کرده است، هر چه در بارهی حروف گفته شده است در باب موصول اسمی هم همان را میگوییم یا در باب ضمایر، یا اسم اشاره یا هیئت امر و نهی و ... گفتیم عیناً همانها را در باب هیئت فعل ماضی، مضارع و امر میگوییم.

وقتی وضع هیئت عام شد ولی موضوع له آن خاص شد، دیگر قابل اطلاق و تقیید نیست. نه مطلق و نه مشروط میشود. اطلاق و تقیید برای چیزی است که کلی باشد. بنابراین دلیل شیخ بر محال بودن این که شرط به هیئت برگردد اینست که هیئت معنای حروف را دارد و معنای حروف هم وضع عام و موضوع له خاص است و هر چه موضوع له آن خاص باشد قابلیت اطلاق و تقیید را ندارد.

این هم که باید شرط رجوع به ماده داشته باشد برای اینست که وقتی انسان چیزی را ارده یا طلب میکند، گاهی آن چیز را به صورت مطلق طلب میکند و گاهی به صورت مقید طلب میکند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo