< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

98/06/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تبیین جایگاه بحث مقدمه واجب

مقـدمـه: ما چند نوع مقدمه داریم. گاهی میگویند مقدمهی علم، مثلا در کفایه 13 مقدمه داریم. مقدمهی علم یعنی چیزی که آن علم بر آن متوقف است، بعباره اخری مبادی علم را مقدمهی علم میگویند. مبادی هم دو جور است: مبادی قریب و مبادی بعید. آن چه که بلافاصله علم بر آن متوقف است به آن مبادی قریب میگویند مبادی بعید هم با چند واسطه علم بر آن مترتب است.

گاهی کلمهی مقدمه یا مقدم در منطق به کار میرود، مانند مقدم و تالی. در آن جا مقدم به معنای قضیهای است که خود این قضیه، جزء قضیه دیگر قرار گرفته و پیشتر از آن آمده است. گاهی کلمهی مقدمه در عرف به کار میرود، مثلا میگویند مقدمهی معمم شدن اینست که طلبه تا شرح لمعه خوانده باشد. یا در برخی کتب ادبی گفته میشود مقدمهی احترام، درس خواندن است.

مقدمهی عقلی، مقدمهی شرعی، مقدمهی وجوب، مقدمهی صحت و ... از اقسام دیگر مقدمه است. که بحث ما در مورد مقدمهی شرعی است.

 

شروع بحث در کفایه: اولین مطلبی که مرحوم آخوند در کفایه مطرح نموده اینست که جایگاه بحث مقدمهی واجب کجاست. آیا بحث مقدمهی واجب فقهی است یا کلامی است یا اصول فقهی است یا مقدمات علم اصول است؟

گاهی شخصی این گونه بحث میکند که آیا مقدمهی واجب، واجب است یا خیر؟ در این صورت بحث فقهی است. بعباره اخری در فقه گاهی از یک عمل مشخص بحث میشود، مثلا بحث میشود فلان فرش پاک است یا نجس است یا خون پاک است یا نجس است. گاهی یک عنوان کلی را بحث میکنیم. مثلا نهی از منکر واجب است یا خیر؟ مقدمهی واجب هم از این قسم دوم است، یعنی یک عنوان کلی است. گاهی مقدمهی واجب، وضو برای صلاه است و گاهی مقدمهی واجب گرفتن گذرنامه برای حج است. در ما نحن فیه مانند نذر است و یک عناوین کلی هستند و باید دید عنوان کلی واجب میشود یا مصادیق آن واجب میشود. مانند این که کسی نذر کند نماز شب بخواند، حال آیا نماز شب خواندن واجب میشود یا عمل به نذر واجب میشود.

اگر کسی بحث را این گونه پیش ببرد، بحث فقهی میشود. اما اصولا کسی در اصول فقه این گونه بحث نمیکند. بلکه بحث مقدمهی واجب بحث تلازم بین دو شیئ است. یعنی اگر ذی المقدمه واجب بود، تلازم با وجوب مقدمه دارد یا خیر و این محل بحث است. در این صورت که بحث از تلازم باشد، دیگر بحث فقهی نیست.

 

تبیین مراد صاحب معالم: این که صاحب معالم فرموده است مقدمهی واجب، واجب نیست، زیرا دلالت مطابقه و تضمن و التزام نداریم. یعنی وقتی میگوییم نماز واجب است با هیچ یک از انواع دلالت ها معنای این را ندارد که وضو هم واجب است. مراد صاحب معالم از این بحث اینست که جای بحث مقدمهی واجب، مباحث الفاظ نیست. نه این که معنایش این باشد که این بحث، فقهی نیست. (خلافاً للکفایه و لآیت الله خوئی)

این که آیا بحث مقدمهی واجب کلامی است یا خیر، برخی گفتهاند این بحث کلامی نیست، زیرا کلام از چیزی بحث میکند که در مورد مبدا و معاد باشد. اگر کسی بگوید اگر مقدمهی واجب، واجب باشد ثواب دارد و اگر ترک شود عقاب دارد و ثواب و عقاب هم مربوط به آخرت است، هم پاسخش اینست که این موارد توجیه است. صحیح اینست که علم کلام لازم نیست فقط از مبدا و معاد بحث شود، خیلی چیزها در این علم بحث میشود که ربطی به مبدا و معاد ندارد مانند امور عامه علم کلام. اگر کسی بگوید مقدمهی واجب هم از این گونه مباحث است، باید بگوییم علم کلام از مباحث عقلی بحث میکند، اماهر مسئله عقلی، کلامی نیست و برخی از مسائل عقلی کلامی هستند، کما این که همهی مسائل علام کلام هم عقلی نیست.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo