< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/12/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اطلاق صیغه امر بر توصلی یا تعبدی بودن

مقـدمـه: بحث در این بود که آیا ما از اطلاق صیغهی امر، میتوانیم توصلی بودن یا تعبدی بودن را استفاده نماییم یا خیر؟

نظر مرحوم آخوند در کفایه: مرحوم آخوند در کفایه سه مطلب را ذکر مینماید تا نتیجه بگیرد. یک مطلب این بود که رابطهی بین مطلق و مقید، تقابل بین عدم و ملکه است یا تقابل تناقض است؟ اگر تقابل عدم و ملکه باشد، شرط تقیید، شأنیت تقیید است و اگر جایی امکان تقیید نبود، امکان اطلاق هم وجود ندارد. یعنی میشود چیزی نه مطلق باشد و نه مقید باشد. اما اگر رابطهی این دو، تناقض باشد، ارتفاع نقیضین محال است (و نتیجتاً یا این است و یا آن است.)

مطلب دوم این بود که از زمان شیخ انصاری، این بحث مطرح شد که آیا قصد قربت مانند باقی اجزاء و شرایط است یا خیر؟ یعنی آیا همانگونه که خداوند متعال میتواند بفرماید نماز را با طهارت بخوانید، میتواند بفرماید که نماز را نیز با قصد قربت بخوانید یا خیر؟ اشکالات آخوند و شیخ را ذکر نمودیم و نتیجه این شد که یک اشکال مربوط به مقام ثبوت و جعل است و یک اشکال نیز مربوط به مقام اثبات است.

در مقام ثبوت این را تاکید نمودیم که در فلسفه گفته میشود علت غایی تصوراً مقدم است (یعنی به وجود ذهنی مقدم است و به وجود خارجی مؤخر است) مانند این که نجار ابتدا تصور میکند کسی میخواهد روی صندلی بنشیند، بعد صندلی را میسازد. به عبارت دیگر، علت غایی، علت فاعلیت فاعل است و علت غایی بایستی زودتر از فاعل باشد. یعنی ابتدا تصور است بعد فاعل بودن فاعل است، بعد فعل است بعد وجود خارجی علت غایی است. با عنایت به این مطلبی که فلسفه گفته است، میتوانیم بگوییم شارع وجود امر به صلاه را تصور میکند، این تصورِ متَعَلق که داعی آمر و شارع است، مقدم است و سپس شارع امر میکند.

مطلب دیگر هم این که هر کسی باید قدرت بر انجام متعلق داشته باشد، یعنی در مقام امتثال باید قدرت بر انجام مأمورٌبه وجود داشته باشد. اما گاهی کسی اصلاً قدرت بر متعلق ندارد، گاهی قدرت دارد و قدرت بعد الامر و در زمان امتثال ایجاد میشود. گاهی نیز قدرت با خود گفتن ایجاد میشود مانند این که شخص قدرت بر متعلق امر ندارد اما با فرمان خداوند قدرت ایجاد میشود، ما نحن فیه نیز از این قسم است. یعنی وقتی خداوند نماز با قصد قربت را تصور مینمود، کسی قدرت بر نماز نداشت. اما همین که خداوند فرمان صل را به کار برد، با همین امر، قدرت ایجاد شد. مانند این که وقتی یک ماهیتی میخواهد موجود شود، وجود روی ماهیت میرود، اما نه به این معنا که اول ماهیت هست بعد وجود روی آن برود، زیرا این تحصیل حاصل است و ممنوع است؛ این گونه هم نیست که ابتدا ماهیتی فرض شود، بعد وجود بیاید و بعد موجود شود و قدرت شود. زیرا انفکاک ندارد.

صحیح اینست که ماهیت، مظروف و معروض وجود است. اما این که میگوییم ماهیت موجود میشود، مراد اینست که به وجود موجود میشود (نه قبل الوجود و نه بعد الوجود). این گونه هم نیست که وجود روی آن برود. وجود ماهیت، به وجود است (این گونه نیست که مع الوجود باشد.)

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo