< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: دلالت هیات امر

مقـدمـه: مطلبی از بحث دلالت هیئت امر بر وجوب باقی مانده که بیان مینماییم. مطرح نمودیم که طبق نظر آخوند، صیغهی امر بر طلب انشائی وضع شده است. امام خمینی هم فرمود صیغهی امر بر بعث وضع شده است.

 

نظر امام خمینی: امام خمینی بحث نموده است که صیغهی امر بر طلب یا بر اراده وضع شده است و این که اراده، تکوینی است یا تشریعی است. و این که اراده یک موجود بسیط مانند علم و یا وجود است. و موجوداتی که بسیط هستند، مشکک به تشکیکِ خاصی هستند. یعنی ارادهی قوی و ارادهی ضعیف داریم. مثلا کسی اراده دارد چایی بخورد و یا اراده دارد جان خود را حفظ کند، اما این دو اراده خیلی تفاوت دارند و تفاوتشان به تشکیک خاصی است. یعنی نه ارادهی قوی اراده است با چیز دیگر و نه ارادهی ضعیف اراده است با چیز دیگر. زیرا فرض اینست که اراده بسیط است و وقتی بسیط است، ارادهی قوی فقط اراده است و ارادهی ضعیف هم فقط اراده است و تفاوت آنها هم فقط به تشکیک خاصی است. یعنی مابه الامتیاز عین مابه الاشتراک است و ما به الاشتراک هم عین ما به الامتیاز است. مانند فرق یک ساعت و دو ساعت که فرقشان در امتداد زمان است و اشتراک آنها نیز در امتداد زمان است.

 

پاسخ حضـرت استاد عابدی: ما در خود تشکیک خاصی، شک و شبهه داریم و معتقدیم این تشکیک محل شک و شبهه است. مرحوم آقا حسین خوانساری در یکی از کتب خود فرموده است: حتی گویندهی تشکیک خاصی هم مراد آن را نمیداند. (مراد از گویندهی تشکیک خاصی، ملاصدرا است.)

سابقاً بیان نمودیم تشکیک خاصی، نه دلیل نقلی و نه دلیل عقلی دارد، اما حالا فرض نماییم تشکیک خاصی درست است مثلا همان گونه که علامه طباطبایی فرموده است، نور مشکک به تشکیک خاصی است. اما اشکال دیگر اینست که در تشکیک خاصی باید مرتبهی پایین بعینه در مرتبهی بالا موجود باشد، در حالی که وقتی کسی اراده میکند چایی بخورد و دیگری اراده میکند جان خود را نجات دهد، هرگز ارادهی چایی خوردن که ارادهی ضعیف است، در ارادهی حفظ جان وجود ندارد. یعنی نمیتوانیم بگوییم هر کس اراده نموده است جان خود را حفظ کند، اراده نموده است چایی هم بخورد.

 

فرق بین وجوب و استحباب: همهی این مطالب مقدمه است برای این که فرق بین وجوب و استحباب در چیست؟ آیا میتوان گفت استحباب مرتبهی پایین وجوب است و وجوب مرتبهی بالای استحباب است؟ یعنی هر دو طلب هستند، اما یکی طلب ضعیف و دیگری طلب شدید است؟

به بیان دیگر همه قبول دارند، صیغه امر دلالت بر وجوب دارد؛ ولی آیا این دلالت به دلالت لفظیهی وضعیه است (یعنی صیغهی امر، لغتاً بر وجوب وضع شده است؟) یا این که بگوییم صیغهی امر انصراف به وجوب دارد، یا این که صیغهی امر بر طلب وضع شده است اما مقدمات حکمت را جاری مینماییم و میگوییم اگر قید و شرطی در کلام نبود، امر دلالت بر وجوب میکند و برای دلالت بر استحباب نیاز به قرینه داریم. یا این که قائل شویم صیغهی امر، عرفاً و عقلاً دلالت بر وجوب دارد (نه بالوضع و نه بالانصراف و نه به مقدمات حکمت، بلکه عرف این است که اگر مولا امر کرد، اقتضای مولویت مولا و عبد بودن عبد، اینست که دستور مولا توسط عبد اطاعت شود) بعباره اخری این وجوب اقتضای مولا و عبد بودن است (تقریبا شبیه نظریهی حق الطاعت شهید صدر)

 

فرمایش آقا ضیا و پاسخ حضرت استاد عابدی: این که گفته شد صیغهی امر اگر قرینه داشت دلالت بر استحباب دارد و اگر قرینه نداشت دلالت بر وجوب دارد نظر آقا ضیا است و مرادش هم اینست که صیغهی امر بر طلب وضع شده است و طلب هم همیشه اگر طلب محدود باشد، قید میخواهد. اگر مولا طلب را بیان نمود و قیدی ذکر نکرد، مرادش طلب نامحدود است و منظور از طلب نامحدود همان وجوب است.

اما جواب این حرف، اینست که اگر یک چیزی دو فرد داشت، مثلا یک طلب دو فرد وجوب و استحباب دارد، مطلق هرگز دلالت بر فرد ندارد. مطلق همیشه بر کلی دلالت دارد. یعنی صیغهی امر وقتی بر طلب وضع شده است، اگر قیدی نداشت، نه وجوب است و نه استحباب. نه این که دلالت بر وجوب کند. دلالت مطلق بر فرد قید میخواهد چه وجوب باشد و چه استحباب باشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo