< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بررسی جبر اشاعره

مقـدمـه: کلام در باب جبر و اختیار بود و گفتیم اشاعره که قائل به جبر هستند میگویند عادت خداوند بر این جاری شده که که کارهایی را انجام دهد، بعباره اخری علت و معلول و نظام اسباب و مسببات را قبول ندارند و معتقدند هیچ چیز علت بر چیز دیگری نیست.

بررسی یک شبهه: اشاعره معتقدند اگر خداوند روز قیامت پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را به جهنم و ابلیس را به بهشت ببرد، ظلمی صورت نگرفته است. زیرا ظلم تعدی در مال دیگری است و همهی عالم ملک خداوند است و اگر خداوند در ملک خود تصرف کند ظلمی صورت نگرفته است.

پاسخ این کلام اشاعره اینست که در اینجا بین غصب و ظلم خلط شده است، مثال بالا غصب است و غصب نوعی از ظلم است و این گونه نیست که غصب و ظلم لازم و ملزوم باشند. بعباره اخری ما میگوییم کسی از خداوند طلبی ندارد، اما عقل درک میکند که ابلیس را به بهشت بردن و پیامبر را به جهنم بردن، قبیح است.

اشاعره میگویند ما به طور کل، منکر حسن و قبح عقلی هستیم. در جواب اشاعره میگوییم اگر این کلام شما درست باشد، لازمه اش اینست که ارسال رسل و انزال کتب و ... لغو باشد. اشاعره میگویند ما به این ملتزم میشویم که ارسال رسل ممکن است لغو باشد و ممکن است علت این ارسال رسل این باشد که حجت بر خلق تمام شود و پیامبران قصد مومن نمودن مردم را نداشتهاند. فخر رازی با این که خود اشعری است گفته است اگر جن و انس جمع شوند نمیتوانند این اشکال را حل نمایند. او در ما نحن فیه گفته خداوند متعال وعده داده ابولهب به جهنم میرود، حال اگر ابولهب توبه کند و مسلمان بشود و جهنم نرود، پس کلام خداوند دروغ میشود و زمانی کلام خداوند راست است که ابولهب نتواند مسلمان شود، بعباره اخری اگر ابولهب مسلمان شود علم خداوند به جهنم رفتن او جهل میشود.

خواجه نصیر طوسی این اشکال را جواب داده و گفته است: علم سبب برای معلوم نیست. علم تابع معلوم است دون العکس. آیت الله خوئی نظر خواجه نصیر را توضیح داده و فرموده است: کار آییه کشف و نمایاندن چیزی است و کار آیینه همان علم است. اگر آیینه کسی را زشت نشان داد، تقصیر آیینه نیست، بلکه چون شخص زشت است آیینه او را زشت نشان میدهد؛ حال آیینه را علم و شخص صاحب تصویر را معلوم در نظر میگیریم. طبق نظر خواجه نصیر چون ما میدانیم برق روشن است، دانستن ما برق را روشن نکرده است، بلکه چون برق روشن است ما میدانیم که روشن است.

اما ما معتقدیم در اینجا یک خلط مبحثی صورت گرفته و آن هم این که بحث ما در مورد علم خداوند است. علم خداوند هم یا ذاتی یا فعلی است. بعباره اخری یک علم سبب پیدایش اشیاء و موجودات است و یک علم انفعالی است. این مثالها همه درست است اما این مثالها علم ما است و علم ما تابع معلوم است، اما علم خداوند این گونه نیست و خداوند چون میداند به این صورت شده است دون العکس. در این بحث بین علم ذاتی خداوند متعال و علم انفعالی (که صورتی از معلوم است) خلط شده است. بنابراین جواب آیت الله خوئی درست نیست.

احتمال کلام خواجه نصیر را باید بدین صورت توجیه نماییم که خداوند متعال یک ارادهی تکوینی دارد و این ارادهی تکوینی، علم به نظام احسن است که به آن علم ذاتی خداوند هم گفته میشود. علم ذاتی خداوند مساوی با ایجاد و آفریدن است و آن چه را که میدانسته آفریده است و آن چه نمیدانسته، عدم است. خداوند آن چیزی که به آن علم ذاتی دارد میآفریند و آفرینش جعلِ خداوند است و این جعل هم بسیط است و مرکب نیست. خداوند جعل وجود میکند ولوازم و آثار شیئ مجعول بالتبع هستند. خواجه میخواهد بفرماید وقتی خداوند چیزی را میآفریند و این جعل یک لوازمی دارد. این که خواجه میفرماید علم تابع معلوم است یعنی لوازم و آثار شیئ مجعول بالذات نیستند و جعل مستق ندارند، خداوند آن معلوم را جعل میکند و لوازم مجعول از آن انتزاع میشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo