< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث حمل صفات بر خدا

مقـدمـه: بحث در مورد اسماء و صفاتی برود که بر خداوند حمل میکنیم، آیا این اسماء و صفات عین ذات خداوند هستند یا خیر؟

به صورت کلی بحث در این باره است که وقتی کلمهای را در مورد مخلوقات به کار میبریم، و همان کلمه را در مورد خداوند استعمال مینماییم، آیا این به دو معناست یا به یک معناست؟ اگر کسی بگوید این کلمات در همه جا به یک معناست، این اشتراک معنوی خواهد بود. اگر هم کسی بگوید این کلمات در دو معنا به کار رفته است، این اشتراک لفظی خواهد بود، اگر هم کسی قائل باشد ما معنی این کلمات را نمیفهمیم، نتیجهاش تعطیل عقل از شناخت خداوند است. معنای مشترک لفظی هم اینست که این کلمه در مورد خداوند، به یک معنای دیگر است و آن معنای دیگر هم به این صورت است که هر چه بگوییم به کفر ختم میشود.

نظر آیت الله خوئی در مسئله و بیان یک اشکال: آیت الله خوئی دقت عجیبی نموده و فرموده است: "بقي هناك إشكال آخر و هو انه نسب إلى صدر المتألّهين انّ المفهوم الواحد يستحيل انتزاعه من ماهيات متباينة بما هي متباينة، و ذكروا انّ عكسه أيضا مستحيل و هو انتزاع مفاهيم عديدة من ذات واحد بسيط، فوقعوا في الإشكال من حيث الصفات الجارية على ذاته تعالى مع بساطته‌"[1] یک اشکال دیگری این جا وجود دارد و آن هم این که به ملاصدرا نسبت داده شده است، اشکال اینست که اگر یک ذات بسیط من جمیع الجهات مانند خداوند وجود داشت، از بسیط من جمیع الجهات عناوین متعدد نمیتوان انتزاع کرد، کما این که از ذات های متباین بما هو متباین، مفهوم واحد نمیتوان انتزاع کرد. یعنی اگر دو ذاتی داریم که متباین هستند، نمیتوانند یک عنوان و مفهوم واحد داشته باشند، و باید دو عنوان داشته باشند، عکسش هم همینطور است، اگر چیزی واحد بود، نمیتواند دو عنوان داشته باشد. بنابراین ذات مقدس خدای متعال که بسیط من جمیع الجهات است، نمیتواند هم عالم باشد و هم قادر، زیرا اینها دو عنوان متباین هستند.

سپس خود ایشان پاسخ میدهد و میفرماید: "و الجواب عن ذلك انّ هذه الإطلاقات و التوصيفات انّما هي في مقام اللفظ و ضيق التعبير، و إلّا فليس هناك صفة و موصوف، و إلّا للزم التركب كما تشير إليه بعض خطب مولانا أمير المؤمنين: (و كمال التوحيد نفي الصفات عنه)، و بعض‌ الاخبار أيضا."[2] این تعابیر که ما میگوییم خداوند عالم و قادر و ... است، این موارد ضیق تعبیر است و واقعیت این است که در ذات خداوند این گونه صفات را نباید به کار برد، در خطبه یک نهج البلاغه آمده است که "کمال الاخلاص له، نفی الصفات عنه".

 

نظر حضرت استاد عابدی در مسئله و پاسخ به آیت الله خوئی: صفاتی که در مورد خداوند به کار میبریم از باب مجاز است و از باب این که ما بهتر از این بلد نیستیم به کار ببریم و ما هر چه به کار ببریم نادرست است.

احتمال دارد ما در بحث مشتق و صفاتی که بر خدای متعال حمل مینماییم، جور دیگری بگوییم. اگر کسی بگوید کلمهی عالم و کلمهی قادر دو صفت است، اما در ممکنات این گونه است، اما در مورد خداوند متعال عالم بودن و قادر بودن، مفهوماً، یک معنا دارد (همان گونه که مصداقش یک چیز است.) یعنی عالم را در مورد خداوند نباید دانا معنا نمود، یا قادر را نباید توانا معنا نمود، بلکه بگوییم عالم و قادر در مورد خداوند یک معنا دارد، اما در مورد زید، این کلمات معنای متفاوت دارد. شاهد این مطالب ما هم نظرات ابوعلی سینا در ابتدای مبدا و معاد این مطلب را گفته است.

تنها اشکالی که پیش میآید اینست که این مشترک لفظی میشود و مشترک لفظی هم مشکلات زیادی دارد. یعنی کلمهی عالم در خداوند به یک معناست و در ممکنات به یک معنای دیگر است.

جواب این اشکال هم اینست که با تشکیک میتوان این مشکل را حل کرد. تشکیک اینست که بگوییم خدای متعال یک حالت و وصفی دارد که آن وصف در مقام ذات بسیط است و یک چیز است و آن یک چیز وقتی پایین میآید، کثرت پیدا میکند، نه این که آنجا یک معنا و اینجا یک معنای دیگر دارد. بلکه کثرتهایی مانند حیات، علم، قدرت، اراده و ... در مقام ذات خداوند یک نوع وحدت است و همان وحدت اینجا یک نوع کثرت است. طبق این نظر صحیح است که ما بگوییم خداوند قادر و عالم است.

 


[1] . دراسات في علم الأصول، ج‌1، ص: 136.
[2] . دراسات في علم الأصول، ج‌1، ص: 137.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo