< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عبارت کفایه در بسیط بودن مشتق

مقـدمـه: بحث درباره این بود که آیا مشتق بسیط است یا مرکب؟ اصل این بحث هم از اینجا شروع میشود که در منطق گفته میشود فکر یعنی "ترتیبُ امرُ معلومهٍ لتوصل الی امرٍ مجهول" فکر اینست که آدم چیزهای معلومی را ساماندهی کند تا به مجهول برسد، مقصود هم اینست که جنس و فصل و ... را تنظیم کنیم تا یک معرف ایجاد شود. بعد این سوال در منطق پیش میآمد، که انسانٌ ماهو؟ آیا میتوانستیم در جواب بگوییم ناطقٌ؟ و اصلا نگوییم حیوانٌ ناطق؟ یعنی جنس را نیاوریم و فقط فصل را بیاوریم؟ و یک چیز (یعنی خود فصل بدون جنس) باعث معرِف بشود؟ در کتب منطق برخی قائل به جواز چنین کاری بودند و برخی نیز قائل به عدم جواز چنین کاری بودند. کسانی که قائل به عدم جواز بودندمیگفتند وقتی پرسیده شود الانسان ماهو؟ و ما در جواب بگوییم ناطقٌ، این ناطق یک چیز و بسیط نیست، بلکه مرکب است و وقتی مرکب شد تعریف ترتیب امور معلومه، درست میشود.

میر سید شریف جرجانی فرموده است: خود ناطق همیشه بسیط است و وقتی بسیط است نمیتواند به تنهایی معرف یا حد و رسم قرار بگیرد.

اصل بحث از اینجا شروع شده است که بگوییم ناطق بسیط است و ببینیم در ناطق جنس هم نهفته است یا خیر؟

 

بسیط یا مرکب بودن مشتق: مطلب بعد هم اینست که وقتی میگوییم مشتق بسیط است یا مرکب است، مقصود تحلیل عقلی است. وقتی میگوییم مرکب، مرادمان مرکب خارجی نیست. به عنوان مثال دار (خانه) یک مرکب خارجی است، اما اینجا ما فقط کلمهی دار را بحث مینماییم و آن را مشتق میدانیم و در مقام این هستیم که بدانیم مرکب است یا بسیط. یا این که هزار، هزار جزء دارد و مرکب است، اما ما در اینجا فقط لفظ هزار را بررسی مینماییم. پس بحث در مورد این است که یک مشتق را وقتی میخواهیم تحلیل کنیم، این لفظ مشتق مرکب است یا بسیط است؟

 

فرمایش آیت الله نائینی و آیت الله خوئی و اشکال استاد عابدی: مرحوم آیت الله نائینی یک فرمایش عجیبی داشته و فرموده است: کلمهی شیئ جنس الاجناس و شامل همه چیز میشود، شامل خدا، جوهر، عرض، ممتنعات و ... میشود، و همهی این موارد شیئ من الاشیاء هستند. بنابراین میتوان در مورد شیئ گفت شیئ اعم اشیاء و جنس الاجناس است.

طبق این نظر آیت الله نائینی، اشکالات کفایه به میر سید شریف، هیچکدام وارد نیست، کما این که فرمایش میر سید شریف جرجانی هم درست نیست. زیرا میر سید شریف جرجانی میفرمود اگر مراد از ناطق، شیئ له النطق باشد، میگفتیم عرض عام در فصل اخذ شده است. اینگونه که آیت الله نائینی فرمود: کلمهی شیئ ذاتی است و جنس است. بنابراین اشکال مرحوم جرجانی وارد نیست و نمیتوانیم بگوییم عرض عام در فصل آمده، بلکه باید بگوییم ذاتی در فصل آمده است و آمدن ذاتی در فصل هم که صحیح است. بنابراین اشکالات کفایه هم صحیح نیست، زیرا ناطق واضح است که فصل نیست. زیرا دیوانهها همه آدم هستند، هیچکدام هم ناطق نیستند.

آیت الله خوئی اشکالی به ایت الله نائینی کرده و آورده است لازمهی فرمایش آیت الله نائینی اینست که ما بگوییم نعوذبالله خداوند مرکب است و بسیط نیست. زیرا لازمهی فرمایش آیت الله نائینی اینست که خداوند شیئ است و این شیئ تفاوتی با اشیاء دیگر دارد، پس خداوند از یک جهت مشترک با اشیاء است و از یک جهت متفاوت با اشیاء است، بنابراین فرمایش آیت الله نائینی درست نیست.

ولکن نه فرمایش آیت الله نائینی درست است و نه فرمایش آیت الله خوئی و هیچ کدام را نمیتوانیم بپذیریم. فرمایش آیت الله نائینی درست نیست زیرا کلمهی شیئ، وقتی بر خیلی چیزها صدق کرد، این دیگر دلیل بر جنس بودن نیست، در منطق گفته میشد یک ذاتی و یک عرض داریم. ذاتی هم سه جور است، گاهی تمام ذاتی است به آن نوع گفته میشود، گاهی بعض ذات مختلف است که به آن جنس گفته میشود، گاهی هم بعض ذات نختص است که به آن فصل گفته میشود. کلماتی مانند شیئ یا مفهوم یا مقوله یا معنا یا ... که شامل همه چیز میشود مفاهیم هستند و ذات هیچ چیزی را روشن نمیکنند. و هیچ کدام جنس نیستند، زیرا جنس باید ذات را مشخص کند. و آیا میشود جنس الاجناس برای همهی اشیاء یک چیز باشد، در عین حال هم شیئ داریم، هم مفهوم، همه مقوله هم معنا؟

بنابراین اصل این مطلب که شیئ، جنس است غلط است، و بلکه شیئ عرض عام است. و تمام این مباحثی که در کفایه مطرح شده است را باید این گونه بگوییم اینجا بحث داخل شدن خاصه در عرض عام است (نه این که بحث داخل شدن عرض عام در فصل باشد.)

اما درمورد فرمایش ایت الله خوئی، این عجیب است که چرا ایشان چنین اشکالی به استاد خود کردهاند؟ در کتاب اصول کافی یک باب وجود دارد که عنوان آن اینست: "بابُ أنّ الله تعالی شیئٌ بحقیقت الشیئیه" ائمه فرمودهاند اصلا شیئ اصلی خداست، پس خداوند شیئ است، اما اشتباه آیت الله نائینی این بود که شیئ را جنس گرفت. اما اشکال آیت الله خوئی وارد نیست که بگوییم پس خدا میشود مرکب.

جواب این فرمایش اینست که اگر میگفتیم خداوند شیئ ایت یا خداوند شیئ من الاشیاء است، اشکال وارد بود، اما اگر بگوییم ان الله تعالی شیئ بحقیقت شیئیه، که روایت این گونه فرموده است. در این صورت حقیقت شیئیه این گونه میشود که شیئ واقعی میشود وجود. اما اگر حقیقت شیئیه را نیاوریم میشود ماهیت. اگر بگوییم خداوند شیئ است یعنی ماهیت است، در این صورت است که ترکیب لازم میاید و اشکال آیت الله خوئی وارد است. اما اگر گفتیم خداوند شیئ به حقیقت شیئ است، حق شیئیت دیگر وجود است و وقتی وجود بود، وجود بسیط است و دیگر وجود مرکب نیست. پس اشکال آیت الله خوئی نیز وارد نیست.

بعباره اخری هیچ بحثی در علوم عقلی، مهمتر از این نیست که خداوند متعال مرکب نیست. شاید تنها بحثی که در کتب فلسفی همیشه تکرار میشود اینست که خداوند متعال مرکب نیست. مقصود هم اینست که خداوند شیئ است اما شئی را به حقیقت شیئیه بر میگردانند، یعنی ماهیت اعتباری است، وجود حق و اصیل است و وقتی میگوییم خداوند شیئ است یعنی خداوند وجود است (نه این که خداوند شی یا ماهیتی باشد که له الوجود.)

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo