< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/07/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وضع مشتق بر خصوص متلبس

مقـدمـه: بیان نمودیم آخوند فرموده است مشتق در خصوص متلبس به مبدا حقیقت است و برای نظر خود به تبادر و صحت حمل و عدم صحت سلب تمسک نموده است.

صحت حمل و عدم صحت سلب، دو علامت نیست، و بلکه برگشت این علامت به تبادر است. تبادر نیز علامت حقیقت است.

 

یک اشکال و پاسخ آن:

ان قلت: ممکن است کسی بگوید تبادری که شما به آن تمسک مینمایید مستند به حاق لفظ نیست و بلکه مستند به انصراف است و این تبادر هیچ ارزشی ندارد. و یحتمل که در ما نحن فیه تبادر مستند به انصراف باشد.

قلت: انصراف منشأ میخواهد منشا آن اینست که کثرت استعمال داشته باشد. آخوند در کفایه تصریح نموده است که استعمال مشتق هم در من قضی کثرت استعمال دارد و هم در متلبس. اگر در هر دو کثرت استعمال باشد، دیگر انصراف وجهی ندارد. (انصراف در فرضی است که یکی از طرفین کثرت استعمال داشته باشد دون الآخر.) بنابراین اشکال وارد نیست.

 

نظر میرزا حبیب الله رشتی: میرزا حبیب الله رشتی فرموده است اگر مشتق بر خصوص متلبس به مبدأ وضع شده باشد، این فقط در مبادی درست است که تضاد پیش میآید نه در مشتقات. آخوند در کفایه یا فرمایش مرحوم رشتی را ندیده است یا التفاتی به آن نکرده است، زیرا ایشان فرموده است تضادی بین صفات نیست. ما اگر چیزی دیروز سفید بوده، امروز نمیتوانیم به آن بگوییم سفید، بلکه باید بگوییم "سفید بوده" است.

اما میرزا این مطالب که آخوند فهمیده را بیان نمیکند، بلکه ایشان میخواهد بگوید ما یک مبدأ و یک مشتق داریم و مبادی با هم تضاد دارند، مثلاً سیاهی و سفیدی ضد هم هستند و امکان جمع ندارند، اما ابیض (سفید) و اسود (سیاه) ضد هم نیستند. آن که تضاد دارد بیاض و سواد است اما سفید و سیاه قابل جمع هستند، وقتی چیزی را سفید میگویند مراد این نیست که بالفعل سفید باشد؛ سفید، سفید است، چه الان سفید باشد و چه قبلاً سفید بوده باشد. بنابراین ایرادی ندارد که در صفات و در مشتقاتی که بر ذات حمل میشوند ما بگوییم "هذا ابیضٌ و اسودٌ". بنابراین اشکال آخوند بر ایشان وارد نیست.

مطلب دیگر این است که مرحوم رشتی فرموده است این که گفته میشود صحت حمل و عدم صحت سلب علامت حقیقت است، صحت سلب دو گونه است، یکی صحت سلب مطلق و دیگری صحت سلب مقید. مثلا یک چیزی دیروز سفید بوده و امروز سیاه است، آیا میتوان بگوییم لیس بابیض؟ یعنی نفی سفید بودن از آن بنماییم؟ یا زید دیروز عالم بوده و امروز فراموشی گرفته، آیا میتوانیم بگوییم زیدٌ لیس بعالم؟ این سلب عالم بودنِ الان از زید، گاهی مطلق است و گاهی مقید است (یعنی فقط الان را سلب مینماییم). اگر سلب مطلق را بگوییم کذب است و اگر سلب مقید را بگوییم (چون نشانهی حقیقت و مجاز نیست) فایدهای ندارد.

آخوند در کفایه در مقام جواب به این نظر میخواهد بگوید این سلبی که ما میگوییم درست است و دلیل بر مجاز بودن است، بنابراین میفرماید گاهی میگوییم "زیدٌ لیس بعالم الان" و گاهی میگوییم "زیدٌ الان، لیس بعالم" تفاوات این دو چیست؟ تفاوتشان این است که گاهی سلبِ "لیس" مقید است، گاهی مسلوب مقید است. یعنی این "الان" یک موقع به "لیس" میخورد، یک موقع به" عالم" میخورد. اگر بگوییم "زیدٌ الان، لیس بعالم" در اینجا "الان" قید "لیس" است و اما اگر گفتیم "زیدٌ لیس بعالم الان" در اینجا "الان" قید "عالم" بودن است.

سپس آخوند این گونه نتیجه میگیرد که اگر "لیس" را به عالم (مسلوب) بزنید، فایدهای ندارد. اگر هم "الان" را به "لیس" بزنید، فایده دارد اما کذب است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo