< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مراد از زمان حال در بحث مشتق

مقـدمـه: مطالبی که امروز بیان مینمایم ناظر به کتاب "هدایه المسترشدین" است. در این کتاب بحثی مطرح شده است که مراد از مان حال در بحث مشتق چیست. در آنجا فرموده است: "گاهی مراد از زمان حال، حال نطق است، گاهی مراد از زمان حال، زمان تلبس است، گاهی نیز مراد از زمان حال، زمان حال نسبت (جَرْی یا تطبیق) است."

اگر کسی بگوید کان زید ضارب امس (هم کان فعل ماضی است، هم امس نشانه دیروز است.) خوب این حقیقت است و مجاز نیست. لیکن بحث در این است که آیا این "امس" به معنای ظرفیت است (یعنی ضرب زید در دیروز واقع شده است) یا این که "امس" به معنای قید محمول است (یعنی ضاربیت دیروزی برای زید است) بعباره اخری "امس" قید برای ضارب است یا ظرف برای ضارب است؟

اگر بگوییم امس، قید برای ضارب است در این صورت زمان حال در این جمله، زمان نطق میشود. اما اگر "امس" را ظرف برای فعل ضارب بگیریم، در این صورت زمان حال، مراد زمان گذشته است.

با عنایت به این گونه مثالها ملاک زمان جری و تطبیق مبدأ بر ذات است.

 

انواع تلبس: انواع تلبسها متفاوت است؛

     برخی تلبسها بالفعل است؛ به عنوان مثال آکل یا شارب به فردی که در حال خوردن یا نوشیدن است گفته میشود اما وقتی نمیخورد یا نمیآشامد دیگر آکل یا شارب نیست.

     برخی تلبسها ملاکش حرفه و فن و ... است؛ به عنوان مثال پزشک یعنی کسی که این حرفه را بلد است، ولو این که الان کار طبابت انجام ندهد.

     برخی تلبسها به معنی کثرت است، به عنوان مثال سخی یا جواد و ... در این موارد این کلمات وقتی به کار میرود که فعل به صورت مکرر و کثیر اتفاق بیفتد. اگر کسی یک بار این کار را انجام دهد سخی یا جواد به او اطلاق نمیشود.

 

ملاک در مبدأ: مبدأیی که در باب مشتق بحث میشود نسبت به مصادیق مختلف آن متفاوات است، گاهی ملاک ملکه و گاهی ملاک فعلیت است. باید دید وقتی گفته میشود مشتق حقیقت در متلبس است و نسبت به آن که هنوز متلبس نشده است مجاز است. و نسبت به زمان حال اختلاف است (اختلاف در این که قبلاً متلبس بوده و الان متلبس نیست، آیا میتوانیم آن مشتق را به کار ببریم یا خیر.)

در این موارد باید دید کلمهی اعم یا حقیت و مجاز در باب مشتق در چه معنایی به کار میرود. اعم را باید این گونه تقریر نمود که آیا تلبس بالفعل در باب مشتق شرط است یا این که مشتق حقیقت در اعم از متلبس و ما انقضی عنه المبدأ است. و اعم در این جا به این معنا نیست که چیزی قبلاً مبدا را داشته و الان ندارد (مثلا قبلاً سرقت میکرده و الان سرقت نمیکند.) اعم یعنی این که اگر یک ذاتی در زمان نسبت، دارای مبدأ نباشد و در زمان غیرنسبت دارای مبدأ باشد.

بنابراین ما در بحث مشتق وقتی بیان مینماییم مشتق برای اعم وضع شده است یا برای اخص، باید این اعم و اخص را بالاضافه معنی نماییم، یعنی بالاضافه به زمان جری و تطبیق. (نه بالاضافه به زمان نطق یا زمان تلبس؛ زیرا اگر زمان تلبس مورد نظر باشد همیشه مشتق حقیقت است و مجاز ندارد، اگر هم زمان نطق باشد، باز هم مجاز ندارد.) این که گاهی مجاز است و گاهی حقیقت است و اختلاف است که این درست است یا آن، اعم و اخص نسبت به زمان جری یا تطبیق و یا زمان انتساب مبدأ به ذات میباشد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo