< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اشکال به آخوند و حواشی

مقـدمـه: یک مطلب این بود که آیا زمان در فعل اخذ شده است یا خیر؟ یا این که فرق بین اسم و فعل چیست؟ آیا میتوان گفت فعل زمان دارد و اسم، زمان ندارد؟

بیان نمودیم ابتدا بگوییم مشتق و مشتقٌ منه چیست. آیا بگوییم مصدر اصل کلام است یا فعل. جلسهی قبل پنج قول بیان نمودیم.

احتمال دارد ما این گونه بگوییم که اصل کلام عبارتست از مادهی اولیهی کلمات، اما با این شرط که این حروف یا مواد اصلی، حروف مبهمه و هیئت آنها نیز مبهمه باشد. بنابراین خود مصدر نیز از چیز دیگری مشتق شده است، پس مصدر اصل کلام نیست.

 

نظر مرحوم آخوند در کفایه و نظر حواشی: کفایه چندین بار این را مطرح میکند که مصدر ثلاثی مزید یا فعل چه حکمی دارد ولی اصلا مطرح نمیکند مصدر ثلاثی مجرد چه حکمی دارد. علت هم این است که در ذهن آخوند این است که مصدر اصل کلام است، پس چیزی که اصل کلام است جامد است و بحث ما در باب مشتق است. فلذا اصلا اسم ثلاثی مجرد را مطرح نکرده است، در حالی که طبق تعریف ما، مصدر ثلاثی مجرد هم مشتق است و باید بحث شود که آیا احکام مشتق بر آن بار میشود یا خیر.

فرمایش کفایه این بود که فعل زمان ندارد، اشکالی هم که به آخوند مطرح میشود اینست که آیا میشود "ضَرَبَ" و "یَضْرِبُ" را به جای هم به کار برد؟ این قطعا غلط است. مگر این که کسی این گونه بگوید که فعل زمان ندارد، اما فعل بر یک نسبتی یا خصوصیتی وضع شده است که آن نسبت متصف به گذشته یا آینده میشود. مثلاً ضرب یعنی نسبت تحقق (که در درون تحقق، گذشته خوابیده است.) یا یضرب یعنی نسبت ترقب (که در درون ترقب، آینده خوابیده است.).

نکته دیگر این بود که آخوند فرمود بین نسبت دادن فعل ماضی به زمان یا به زمانیات فرق است. مثلا گاهی گفته میشود: "جاءَ زیدٌ" یا "مضی زیدٌ" که به معنی گذشتن زید است. گاهی هم گفته میشود "جاء یوم الجمعه" یا "جاء شهر الصفر" یا "مضی شهر المحرم". اینها با هم چه تفاواتی دارد؟ اگر بگوییم فعل زمان دارد، آن وقت معنایش این میشود که زمان در زمان واقع شده است. خود ماه محرم زمان است، حالا اگر مضی را با محرم آوردیم، زمان در زمان میشود.

برخی حواشی کفایه گفتهاند باید بین زمان و زمانی فرق گذاشت. تفاوتشان هم این است که زمان معیت قیومی با زمانی دارد. بعباره اخری زمان این گونه نیست که بتوان آن را در برابر چیز دیگر قرار داد، که به عنوان مثال بگوییم زمان یک شیئی کنار ما است. بلکه زمان یک اعتبار یا یک بُعدی از خود شیئ است.

پاسخ این فرمایش این است که بحث ما لغت و ادبیات است، و این که زمان چگونه با اشیاء معیت دارد، یک بحث فلسفی است. با بحث فلسفی هم نمیتوان لغت درست کرد. ما فقط میتوانیم بگوییم فرق "جاء زید" و "جاء شهر الصفر" در این است که یک مرتبه یک چیزی گذشتن و آمدنش بالذات (مانند زمان) است و گاهی چیزی آمدن و رفتنش بالعرض (مانند زید که از زمانیات محسوب میشود) است.

 

نتـیجه : نتیجتاً پس فعل زمان دارد، و بیان نمودیم مصدر ثلاثی مجرد هم مشتق است (و جامد نیست) بنابراین تمامی مصادر (چه ثلاثی مجرد و چه ثلاثی مزید) و تمام افعال (ماضی و مضارع و ...) اگر قابل حمل بر ذات باشند داخل بحث مشتق هستند و در غیر این صورت داخل بحث مشتق نیستند.

در اتصاف ذات به مبدأ باید بگوییم گاهی اتصاف حلولی است، گاهی صدوری است، گاهی صنعت است، گاهی ملکه است و ... ضارب به کسی گفته میشود که یا زده یا خواهد زد یا دارد میزند و این داخل در بحث مشتق است و تلبس یا برایش واقع شده یا میشود یا خواهد شد. اما اگر کسی مدرک پزشکی دارد و الان هم طبابت نمیکند و هرگز هم طبابت نکرده و الان نیز به شغل دیگری متلبس است، آیا با عنایت به این که فعل طبابت از وی صادر نشده است این متلبس به مبدا هست یا خیر؟ در ضارب، فعل ضرب صورت گرفته است پس متلبس است، در مورد طبیب نیز باید بگوییم او متلبس به مبدا است، آن هم به خاطر ملکهی طباطبت که برای او حاصل شده است (هر چند فعل صادر نشده است.) بعباره اخری تلبسی که در بحث مشتق گفته میشود نسبت به موارد مختلف متفاوت است، گاهی به فعل است گاهی به ملکات است و ...

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo