< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحیح و اعم

 

مقدمه

کلام در باب مشترک لفظی بود و این که بحث مشترک لفظی یک بحث مقدماتی برای یک بحث قرآنی است و آن هم این که آیا درست است که گفته میشود قرآن کریم بطنهای مختلف دارد و آیات نیز معنای متعدد دارد؟

در بحث مشترک لفظی، برخی معتقدند واجب است مشترک لفظی داشته باشیم، برخی نیز قائل به امتناع و محال بودن هستند، برخی نیز قائل به امکان وجود مشترک لفظی هستند.

 

نظر مرحوم آخوند در کفایه در باب وجوب اشتراک

مرحوم آخوند به نظر قائلین به وجوب اشتراک چند اشکال مطرح نموده است و آن هم این که لازمهی این حرف این است که وضعهای بی نهایت هم داشته باشیم؛ و این محال است. ولکن اگر معانی بی نهایت باشد، اما احتیاجات بشر، بینهایت نیست. یعنی آن مقدار کلمات و معانی مورد نیاز بشر، محدود است، بنابراین نیاز نیست، بی نهایت وضع شود.

علاوه بر این که آن چه نامحدود است، افراد هستند، در حالی که الفاظ بر معانی کلی وضع میشوند، و معانی کلی محدود است، افراد نامحدودند، اما لازم نیست کلمات نامحدود بر معانی نامحدود داشته باشیم. مثل این که در یک مکانی مثل حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله علیها) شاید بیش از هزار قالی موجود باشد، و واضع یک لفظ کلی به نام قالی را بر همهی آنها وضع میکند. یعنی این لفظ، مصادیق و افراد متعدد دارد و معنای کلی واحد است، بنابراین وضع متعدد لازم نمیآید.

 

نقد نظر مرحوم آخوند و آیت الله خوئی

اما مطلبی که وجود دارد و شاید مبطل همهی این استدلالات باشد این که وضع دو گونه است، یک مرتبه این که وضع این گونه است که کلمه را بر یک معنا وضع میکند، مانند نامگذاری پدر بر فرزند. یک وضع هم این گونه است که شخصی بیاید و بگوید همهی افراد داخل در یک کلاس را علی نامگذاری کردم، که این وضع هم درست است، و این یک وضع عام (عمومی) است. یعنی با یک وضع یک کلمهی مشترک را که علی باشد، بر چندین نفر قرار میدهد. پس این مطلب که آیت الله خوئی و مرحوم آخوند میفرمایند لازمهی این مطلب وضعهای بینهایت است و وضع های بینهایت محال است، درست نیست. زیرا ممکن است یک وضع بر هزاران هزار کلمه صدق کند. و با یک وضع مشترک لفظی میشود. (این مثل کلمهی عین نیست که هفتاد معنا و هفتاد وضع دارد. در این مثال چند هزار معنا با یک وضع محقق میشود و مشترک لفظی هم هست.)

یک اشکال دیگر هم که میشود کرد این که ما یک کلماتی داریم که معانی عام دارند، مانند فرش، صندلی، انسان و ...؛ یک کلمات عام دیگر داریم مانند وجود که شامل موجودات متعدد میشود، یا کلمهی شیئ. این مفاهیم کلی، یک مرتبه دلالت میکنند بر معانی عام، از باب مشترک معنوی (مشترک معنوی یک لفظ و یک معنا است، گرچه این معنا مصداق زیاد دارد)، اما مفاهیم عامی مانند وجود، شی، جوهر و ... اینها اعراض هستند، و اصلا احتیاجی به وضع ندارند، و به همین جها، بدون نیاز به وضع، غرض متکلم را میرساند. (تقریبا مانند مجاز که عزض گوینده را میرساند و نیاز به وضع هم ندارد.) غرض ما از وضع، تفهیم منظورمان به دیگران است، ممکن است با الفاظ وضع شده این کار را بکنیم، ممکن هم هست با قرینه، کنایه و استعاره و ... مقصود را برسانیم (که هیچ وضعی هم در این موارد وجود ندارد.)؛ بنابراین درست است که احتیاجات ما زیاد است، ولی معنایش این نیست که وضع هم نیاز داشته باشیم، زیرا ما میتوانیم بسیاری از نیازهای خود را با اعراض برسانیم.

 

نظریه استحالهی مشترک لفظی

مطلب بعد این است که برخی قائل هستند، مشترک لفظی محال است. زیرا اشتراک خلاف غرض متکلم حکیم است، زیرا غرض متکلم حکیم، این است که مقصود را برساند، اگر ما مشترک لفظی داشته باشیم، مردم غرض متکلم را نمیفهمند، و این خلاف حکمت از کلام است.

مرحوم آخوند اشکال کرده و فرموده است برخی مواقع غرض متکلم این است که مجمل حرف بزند، همانگونه که از حروف مقطعه استفاده نموده است، و این خلاف حکمت نیست. ضمن این که اگر مشترک لفظی مجمل باشئ و نیاز به قرنه داشته باشد، نیاز نیست متکلم همیشه غرض خود را با آن لفظ بفهماند، ممکن است یک مشترک لفظی با یک قرینهی حالیه بیاورد، که اجمال مشترک لفظی، با قرینهی حالیه بر طرف میشود و منظور را میفهماند.

جواب فرمایش آیت الله آخوند این است که بحث ما اختصاصی به قرآن کریم ندارد، بلکه ما در مقام بحث عرفی هستیم، گاهی متکلم اصلا شخص حکیمی نیست، در این مورد که نمیتوان گفت اگر کلام مجمل بگوید خلاف غرض و خلاف حکمت است. این سبک استدلال کفایه، فقط به درد قرآن کریم میخورد که متکلم حکیم است، اما در زندگی مردم که نمیتوان گفت متکلم، حکیم است و نباید مجمل حرف بزند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo