< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

97/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صحیح و اعم

 

مقدمه

کلام در باب صحیح و اعم بود و بیان نمودیم اولین دلیل صحیحیها که در کفایه ذکر شده است، تبادر است.

 

دلیل دوم صحیحی: صحت حمل و عدم صحت سلب

دلیل دیگر صحت حمل و عدم صحت سلب است. صحیحی معتقد است که کلمه صلاه بر صلاه صحیح حمل میشود، اعمی نیز معتقد است صلاه بر اعم از صحیح و فاسد حمل میشود. هر دو هم دلیل خود را بر این مطلب، وجدان ذکر میکنند. در واقع میتوان گفت این موارد یک مغالطه در بحث است. (زیرا مثلا وقتی کسی دلیل خود را عقل بیان میکند، در حقیقت گویی طرف مقابل را به بی عقلی متهم نموده است و در مقام آن است که امکان پاسخ را از طرف مقابل سلب کند.) یا این که بگوییم اینها از موارد دلایل اصطیادی است (یعنی هر کدام یک چیز را میپسندد) و هیچ کدام از معالطه و دلایل اصطیادی نمیتواند کسی را قانع کند.

 

دلیل سوم صحیحی: خواص ذکر شده برای عبادات در آیات و روایت

دلیل سومی که در کفایه ذکر شده است، این که برخی آیات و روایت، خواصی را بر مسماهایی مانند صلاه و حج و ... ذکر کرده و میدانیم مسمای فاسد، منشا هیچ خاصیتی نیست، مثلا نماز فاسد ناهی از فحشا و منکر نیست. و هم چنین برخی روایات از سلب معنای عبادت، از برخی عباداتی که فاقد جزء یا شرط است، نموده است. مانند "لاصلوه الا بطهور"، ظاهر این روایت این است که اگر جز یا شرط طهارت نبود، اصلا صلاتی وجود ندارد و نفی مسمای صلاه نموده است.

ان قلت: ممکن است که کسی قائل شود این جا مراد این است که صلاه کامل و یا صحیح فقط با طهارت است، و در مقام بیان این معنی نیست که صلاه بدون طهارت اصلا نماز نیست.

قلت (مرحوم آخوند): تقدیر خلاف اصل است، و اصل بر عدم تقدیر است (یعنی واقعا صلاتی نیست) ضمن این که در روایت لا صلاه لجار المسجد، در مقام بیان این است که همسایه مسجد اصلا نماز ندارد، نه این که نمازش کامل نیست. فصاحت و بلاغت این روایات نیز به این است که نفی حقیقت کند. بنابر این ظاهر حدیث نفی حقیقت است، ولو این که این نفی حقیقت، ادعایی باشد.

 

نقد فرمایش مرحوم آخوند

اشکالی که به مرحوم آخوند میتوان گرفت این که همین قسم روایات را در مورد "فاتحه الکتاب" داریم. در حالی که ما میدانیم نماز برخی مواقع بدون "فاتحه الکتاب" نیز درست است (مانند این که کسی فراموش کند، یا این که فاتحه الکتاب شرط و جز نباشد.). اگر کسی قائل باشد اصل در هر استعمالی این است که حقیقت باشد و وقتی شک داریم لا صلاه، حقیقت را میگوید (یعنی نماز بدون این موارد صلاه نیست.) یا این که مجازاً بیان میکند (یعنی چیزی را در تقدیر بگیریم، مثلا "لاصلاه صحیحه"، یا "لاصلاه کامله" و ...) در این صورت اصل اینست که حقیقت باشد. اگر کسی چنین اشکالی کند، مبنای مرحوم آخوند این است که اصاله الحقیقه در مورد جائی است که شک در مراد باشد، و نه در جایی که شک در کیفیت مراد باشد. اگر کلمهی باشد مانند اسد، و ندانیم مراد شیر است یا مرد شجاع، در این فرض اصل این است که شیر را اراده نموده است. اما گاهی میدانیم چه چیزی اراده نموده است، اما نمیدانیم این اراده حقیقت است یا مجاز، در این جا اصاله الحقیقه جـاری نمیشود. بنابراین در مانحن فیه نمیتوانیم دقیق بگوییم صلاه در چه چیزی به کار رفته است. زیرا مراد روشن است ولی نمیدانیم این مراد حقیقی است یا مجازی. بنابراین احتمالا مقصود آخوند از دلیل سوم این بوده است که خواص و آثاری که برای عبادات ذکر شده است، مختص به عبادات صحیح است. و این آیات و روایات در مقام این است که خواصی را برای عبادت ثابت کند و این خواص برای عبادات صحیح است، در این صورت این فرمایش میتواند حرف درستی برای دلیل صحیح باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo