< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/10/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: علائم حقیقت و مجاز

 

مقدمه

یکی از مطالب مختصر و کوتاه در کفایه (برخلاف کتب قدیمی) بحث تعارض احوال است. مقصود از تعارض احوال نیز این است که:

گاهی احتمال مجاز بودن در کلام است؛گاهی احتمال تخصیص در کلام است؛گاهی احتمال اشتراک در کلام است؛

گاهی احتمال نقل در کلام است؛ (یعنی معنای فعلی کلمه را میدانم، اما معنای قبلی آن را احتمال نقل می دهم، یعنی منقول است و یا منقول نیست.)

گاهی احتمال اضمار (مقدر بودن) در کلام است؛

به این موارد تعارض احوال گفته میشود، بعباره اخری اگر یک کلامی، مردد است بین این که مجاز یا مشترک باشد، یا این که مردد است بین این که اضمار باشد یا منقول باشد و ... ، این تعارض احوال است. به عنوان مثال خداوند متعال در قرآن فرموده است:﴿وَاسْأَلِ الْقَرْيَةَ الَّتِي كُنَّا فِيهَا[1] از قريهاي كه در آن بوديم، سؤال كن. آیا مقصود این ایه این است که از خود قریه سوال کن، یا از اهل قریه سوال کن؛ اگر اهل قریه باشد، احتمال اضمار مطرح میشود. یعنی بین حقیقت و مجاز مردد است. مجاز قرینه میخواهد، یک قرینهی آن ظرف و مظروف است. قریه ظرف برای اهل قریه است، اهل داخل قریه هستند، فلذا خداوند به جای این که بفرماید از اهل قریه سوال کن، فرموده است از قریه سوال کن. اما آیا میتوان این حرف را همه جا مطرح کرد؟ مرحوم آخوند در کفایه فرموده است ما در تمام این موارد باید سراغ حسن استعمال برویم.

 

انواع تعارض احوالما سه گونه تعارض احوال داریم؛

گاهی تعارض احوال در اصول، برای تشخیص مراد متکلم است. (گاهی مراد متکلم معلوم نیست و ما آن را نمیدانیم، در چنین حالی میخواهیم اصل جاری کنیم که این کلمه حقیقت بود یا مجاز؟ یا مجاز است و یا مشترک[2] ؟ یا مجاز است یا تخصیص؟ و ... در این گونه موارد میگوییم تعارض احوال در تشخیص مراد متکلم محقق شده است. در این موارد باید سراغ آن چه اقل مؤونه (کم زحمتتر) است برویم. به عنوان مثال زحمت مجاز کمتر است یا زحمت حقیقت؟ واضح است همیشه مجاز کم زحمتتر از مشترک است. بعباره اخری ابن جنی میفرماید اصل بر مجاز بودن است، سید مرتضی نیز میفرماید اصل بر حقیقت بودن است؛ اما نظر صحیح این است که هر چه کم زحمت است آن مقدم میشود. مانند این که در اصول، تخصیص و تقییید کم مؤونه است. فلذا در تعارض احوال تخصیص و تقیید با این که خلاف ظاهر هستند، بر احوال دیگر مقدم هستند.)

 

گاهی تعارض احوال در اصول، برای تشخیص وضع و استعمال کلمه است. (یعنی مواردی که اصل برای تشخیص وضع میخواهیم جاری کنیم؛ اصولی مانند اصل عدم نسخ، اصل عدم نقل، اصل عدم تقدیر (عدم اضمار)، اصل عدم مجاز و .... برای تشخیص مراد کار برد دارند، اما اگر بخواهیم بدانیم کلمه بر چه وضع شده است، به اصولی مانند اصالت الظهور، اصل عدم قرینه، اصالت الحقیقت و .... مراجعه میکنیم. در اصول مربوط تشخیص وضع، باید دید کلمه یک وضع دارد و یا چند وضع دارد، اگر کلمهای است که ما میدانیم یک معنا بیشتر ندارد، اما این یک معنا را نمیدانیم حقیقی است یا مجازی، در این جا واضح است که باید حقیقت بر مجاز مقدم باشد، عدم قرینه بر وجود قرینه مقدم است. پس راه این است ببینیم وحدت معنا وجود دارد یا کثرت معنا وجود دارد.)

 

گاهی تعارض احوال در اصول، برای تشخیص وضع و مراد است. (در این صورت بایستی همیشه قائل شویم اصول مربوط به تشخیص وضع، بر اصول تشخیص مراد مقدم است.)

 


[2] . یعنی یک لفظ بر دو معنا وضع شده و هر دو هم حقیقت هستند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo