< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/09/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وضع الفاظ

 

مقدمهبحث در مورد معنای حرفی بود و نظرات اعاظم اصولیون را ذکر نمودیم. و در مورد مانحن فیه درصدد بیان مسائل ادبی و تبیین معنای حروف از طریق ادبیات عرب هستیم.

 

بحث ادبی درباره وضع حروف

کتاب های ادبیات اعم از لغت و صرف و نحو در تعریف وضع گفتهاند که: "وضع یعنی تعیین شی لدلالت علی شیئٍ آخر". حال این دلالت گاهی تعیین لفظ است بر یک معنی و گاهی تعیین یک تابلو و یا علامت بر یک معنایی است. ابن حاجب که ادبا و اصولیون بزرگ است، در تعریف معنی حروف آورده است: "الحرفُ ما دلَ علی معنیً فی غیره و الاسمُ و الفعلُ ما دل علی معنیً فی نفسه." ابن حاجب تصریح نموده است که معنای حرف آلی و معنای اسم و فعل استقلالی است.

مرحوم آخوند در کفایه این آلی و استقلالی را اخذ نموده است. اما مراد وی در کفایه از استعمال آلی و استقلالی، یعنی آلی و استقلالی در لحاظ، یعنی مستقلاً ملاحظه شود و یا آلتاً للغیر ملاحظه گردد. در حالی که مقصود ابن حاجب این نبوده است. این که ابن حاجب فرموده است: "الحرفُ ما دلَ علی معنیً فی غیره"، ضمیر "فی غیره" به "معنیً" بر میگردد و "ما" مرجع ضمیر موجود در "فی غیره" نیست. یعنی معنی درست این گونه می شود: "آن چه دلالت میکند بر معنایی در غیر آن معنا."، و معنی "آن چه دلالت می کند بر معنایی در غیر خودش" غلط است. حرف "ما" در "ما دل علی معنیً فی غیره"، مای موصوله است، و "دل علی معنیً فی غیره" صله است. صله باید عائد داشته باشد، و عائدش ضمیر در "دلَّ" است و عائدش ضمیر "فی غیره" و "نفسه" نیست. "فی غیره" ضمیرش به معنی باز میگردد. مراد ابن حاجب اینست که: "حرف آنست که معنایش مستقل نیست."

این استقلال و عدم استقلال در نظر ابن حاجب معنایش این است که، هر چیزی که صالحٌ لِأن یُحْکَمَ علیه، أو لِأَن یُحْکَمَ بِه (هر چیزی که بتواند مسند و یا مسند به واقع شود)، مستقل است و به این معنا نیست که هر چه بتوان آن را استقلالاً مد نظر قرار داد، مستقل است. به عنوان مثال: قامَ زیدٌ، قیام با یک نسبت محذوف و یا مقدر، به زید نسبت داده می شود، گاهی به جای قام زیدٌ میگویم: القیام منسوب الی زید و یا نسبت القیام الی زید موجوده. در مثال نسبت القیام الی زید موجوده، تفاوتی با قام زیدٌ وجود ندارد و معنایشان یکی است. فقط وقتی میگوییم نسبت القیام الی زید موجوده، کلمه ی نسبت، مبتدا محسوب می شود، و مسند الیه محسوب می شود. این نسبت را معنای اسمی می گوییم. اما همین نسبت در قام زید نیز وجود دارد، اما نسبت در قام زید، نمیتواند مبتدا باشد. در قام زید، نسبت وجود دارد، اما این نسبت نه مسند است و نه مسند الیه. این همان معنای حرفی و مد نظر ابن حاجب است. یعنی در قام زید یک نسبتی است که نسبت در قام زید است، اما در نسبت القیام الی زید موجوده، یک نسبتی است که مسند است، این همان معنای فی نفسه و فی غیره است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo