< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وضع الفاظ

 

مقدمهبحث در مورد نظرات مرحوم آیت الله اصفهانی و اشکالاتی بود که آیت الله خویی بر ایشان وارد کرد و ما هم اشکالات ایشان را وارد ندانستیم. اما نظرات مرحوم اصفهانی را نیز درست نمی دانیم.

 

نظریه آیت الله خویی(ره)

مرحوم آقای خویی در مورد معنای حروف معتقد است که حروف بر تضییق معانی اسمی وضع شدهاند. یعنی اسم دارای یک معنا است به عنوان نمونه رجل یعنی هر مردی، به معنای مطلق مرد است، شامل عالم و جاهل می شود، شامل مرد داخل خانه و مرد در خیابان می شود و ....

حروف وضع شدهاند برای این که این مطلق را مقید کنند و یا بعباره اخری این معنای کلی را خاص نمایند و معنای اسم را محدود به یک حصهی خاص نمایند. به عنوان مثال وقتی می گوییم رجلٌ فی الدار، با قید فی الدار، رجل را محدود کرده ایم به مرد داخل خانه و دیگر شامل تمام انواع مرد نمی شود پس حروف برای تضییق معنای اسامی وضع شده اند. حصه نیز به معنای کلی به ضمیمهی خصوصیات فرد است.[1]

 

اشکال آیت الله فیاض به آیت الله خویی و رد آن

آیت الله فیاض می فرماید بحث ما در معنای حروف است، و برای فهم معنای حروف نیز بایستی به عرف مراجعه نمود. عرف هم از حرف فی، تضییق و محدود شدن نمی فهمد. پاسخ به این اشکال آیت الله فیاض این است که این اشکال به آیت الله خویی وارد نیست، آیت الله خویی که فرموده است حروف برای تضییق وضع شده اند، معتقد است که حروف بر مصداق تضییق وضع شدهاند و بر مفهوم تضییق وضع نشدهاند. و به نظر ما آیت الله فیاض، خلط میان مفهموم و مصداق نمودهاند و آیت الله خویی در مقام بین این نیست که فی به معنای تضییق وضع شده است، بلکه میگوید که فی یعنی در، اما رجل در خانه، نه مطلق رجل. و مصداق تضییق را بیان مینماید.

و این اشکال هم به آقای خویی وارد نیست، که کسی بگوید اگر حروف برای تضییق وضع شده اند، پس لازمه اش اینست که همه ی حروف جاره باید یک معنی داشته باشند در حالی که این ها مختلف المعنی هستند. زیرا آیت الله خویی مصداق تضییق را بیان میکند و در مقام بیان معنای مفهوم نیست.

 

رد نظریهی آیت الله خوئی(رضوان الله تعالی علیه)

اشکال اولی که مطرح می شود اینست که گاهی تضییق به وسیلهی حروف محقق می شود مانند الصلاه فی المسجد که نماز مقید به مسجد شد. گاهی تضییق به وسیله ی اسم محقق می شود مانند کتبتُ القرطاس. اگر قرطاس را نمی آوردیم، کتبتُ کلی بود. اما با آوردن قرطاس، کتابت را محدود به کاغذ کردیم. فلذا باید لازمهی نظریهی آیت الله خویی این باشد که حرف جر با قرطاس هر دو به یک معنی است. در حالی که هیچ کس این نظر را نمی پذیرد.

اشکال دومی هم که مطرح میشود این که یک قضایایی داریم که به هل بسیطه معروف است. به عنوان مثال در هل بسیطه وقتی میگوییم زید موجودٌ، این جا یک معنای حرفی داریم که نسبت و یا رابطهی بین مبتدا و خبر است، که این نسبت بین مبتدا و خبر، هیچ معنای تضییق ایجاد نمیکند زیرا بحث کان تامه و هل بسیطه مطرح است. در کان ناقصه و یا هل مرکبه، معنامضیق و محدود می شود اما در هل بسیطه معنا محدود نمیشود، با این که معنای حرفی وجود دارد. در زیدٌ موجودٌ یک رابطه و نسبتی وجود دارد که معنای حرفی دارد، همین ربط دادن خبر به مبتدا معنای حرفی است. یا در منطق کان را حرف می دانیم که از ادات ربط است، که می شود کان زید موجود، که قضیه هی هل بسیطه است و زید هم محدود نمی شود. و همین اشکال به مرحوم اصفهانی نیز وارد است.

 


[1] . اگر مفهومي را مقيد کنيم، آن قيد حصّه مي‌سازد. مانند سوهان که مطلق است و همه‌ي سوهان ها در همه‌ي شهرها را شامل مي‌شود ولي وقتي مي‌گوييم: سوهان قم، فقط يک حصّه و يک بخش از آن را شامل مي شود. در اين حال که به مفهوم، قيد مي زنيم قيد داخل در مفهوم نيست کما اينکه قم داخل در سوهان نيست. از اين رو در وجود الانسان، انسان خارج از وجود است. تنها چيزي که موجب شده است وجود الانسان با وجود مطلق فرق کند اين است که در وجود الانسان تقيد است ولي در وجود مطلق نيست. تقيد به اين معنا که اين وجود ارتباطي با آن قيد دارد و اين تقيد موجب شده است که محدود شود. اين همان چيزي است که حاجي در منظومه مي فرمايد:و الحصة الکلي مقيداً يجيءتقيد جزء و قيد خارجييعني در سوهان قم، قم خارج از سوهان است ولي تقيد آن در سوهان داخل است و آن را محدود مي‌کند.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo