< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث علم

 

مقدمه

در جلسه قبل توضیحی در مورد عرض ذاتی و عرض غریب بیان شد، نتیجهی آن بحث اینست که اگر عرض ذاتی را به آن چه بدون واسطه عارض می شود، یا به واسطهی جز مساوی عارض میشود و یا به واسطهی خارج مساوی عارض میشود، معنی کنیم؛ اگر این گونه معنی شود، محمولات مسائل تمامی علوم، عرض غریب می شود و در چنین فرضی از بحث خارج هستند. به عنوان مثال در علم نحو موضوع علم کلمه است، یکی از مسائل نحو کل فاعل مرفوع است. رفع به واسطهی فاعل بودن بر کلمه عارض میشود. یا موضوع علم فقه، افعال مکلفین است. وجوب بر صلاه عارض میشود و از طریق صلاه، بر فعل مکلف واقع می شود. یعنی فعل مکلف وقتی واجب است که صلاه باشد. نتیجه این که همهی این موارد عرض غریب است و عرض ذاتی نیست. زیرا فاعل جزء اخص کلمه است و جزء مساوی کلمه نیست، بعباره اخری فاعل خارج از کلمه و اخص از آن است، چون هر کلمهای که فاعل نیستند، بلکه برخی کلمات فاعل هستند. یا تمام افعال مکلفین که صلاه نیست، بلکه برخی افعال مکلفین صلاه است. این بیان و توضیح اشکال بود، و ملاصدرا، اولین شخصی است که در اسفار ملتفت و متعرض این اشکال شده است.

 

پاسخ ملاصدرا و پاسخ آخوند خراسانی(رحمه الله علیهما)

مرحوم ملاصدرا به اشکال مذکور پاسخی داده است و مرحوم آخوند خراسانی نیز پاسخ دیگری را مطرح نموده است. ملاصدرا فرموده است: "کلمه، موضوع علم نحو است، اما این کلمه لابشرط است. وقتی می گوییم کل فاعل مرفوع، این فاعل خود کلمه است، فقط کلمه لابشرط بود، و فاعل کلمهی بشرط شیء است مثلاً کلمهای که مسندالیه فعل قرار بگیرد، فاعل نامیده میشود. و لابشرط یجتمع مع الف شرط، یعنی کلمه و فاعل یک چیز هستند و دو چیز نیستند، رفع وقتی عارض فاعل می شود، در واقع عارض کلمه شده است بنابراین این عرض، "عرض ذاتی موضوع علم" تعریف میگردد. رفع، عارض فاعل می شود و فاعل خود کلمه است، نه این که فاعل واسطه برای کلمه باشد. فرق بین فاعل و کلمه در لابشرط و بشرط شی بودن است که آن هم یک چیز است."

مرحوم آخوند خراسانی نیز دربارهی این مشکل پاسخ داده و فرمودهاند: "اصلا تعریف عرض ذاتی این نیست که مشهور فرموده اند. عرض ذاتی تعریف دیگری دارد؛ ما سه جور واسطه داریم، یکی واسطه در اثبات (یعنی همان حد وسط منطق)، یکی حد وسط در ثبوت (یعنی علت یا سبب برای اثبات اثر بر چیزی) و یکی هم واسطهی در عروض (یعنی یک عرضی حقیقتا روی موضوع نمیآید، مجازاً و استعارتاً می آید مانند رودخانه راه افتاد، در حالی که رودخانه راه نمیافتد، بلکه حرکت را به رودخانه نسبت میدهیم).

تمام اشکالات در صورتی است که شما عرض ذاتی را همان سه قسم بدانید، اگر چیزی عارض یک موضوع بشود به واسطهی امر خارج اخص و یا اعم. این را مشهور عرض غریب میگویند، اما اگر این واسطه، واسطه ی در ثبوت باشد، نه در عروض، این عرض ذاتی است، بعباره اخری وقتی میگوییم کل فاعل مرفوع، رفع حقیقتاً روی کلمه میرود یا نمی رود، حقیقتا کلمه مرفوع شده است و یا مثل حرکت رودخانه است؟ وقتی میگوییم الفاعل مرفوعٌ، این فاعل واسطه است که رفع روی کلمه برود، فلذا این عرض ذاتی است و وقتی عرض ذاتی شد، کل مشکل حل میشود."

این که کفایه فرمود: "موضوع کل علم و هو الذی یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه، ای بلا واسطه فی العروض" عبارت ای بلاواسطه فی العروض منظور اینست که عرض ذاتی آنست که واسطه در عروض نباشد، ولو عارض در ثبوت باشد. پس اگر چیزی واسطه در ثبوت دارد و واسطهاش چه اعم باشد، چه اخص باشد و چه مساوی باشد، همهی اینها عرض ذاتی میشود. این گونه که کفایه معنا فرموده است کل اشکال حل میشود. شاید کسی متعرض شود که جواب کفایه از جواب ملاصدرا در اسفار است، بیان می کنیم علت اینگونه است که هر علمی یک غرضی دارد و آن غرض وحدت نوعی دارد و وحدت شخصی ندارد. مثلا اگر کسی هشتاد درصد ادبیات بلد است، این چنین شخصی وقتی صحبت میکند بیشتر کلامش صحیح است و برخی موارد اشتباه میکند. این را میگویند غرض از ادبیات حفظ زبان است، صون اللسان یک مطلب است، اما وحدتش نوعی است و نه شخصی. و معنای این عبارت اینست که وقتی شخص بحث فاعل را آموخت، در فاعل اشتباه نخواهد کرد، و وقتی بحث مفعول را آموخت، در مفعول اشتباه نخواهد کرد.

صاحب کفایه در مقام بیان این مطلب است که: "هر محمول مسئله، برای موضوع علم، عرض ذاتی است و هر چه عرض ذاتی موضوع علم واقع شود، بالنسبه به خودش به همان مقدار غرض را تامین میکند، یعنی همان مقدار که فاعل و یا مفعول در کلام داریم، صون اللسان در کلام تامین میشود."

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo