< فهرست دروس

درس خارج اصول استاد احمد عابدی

96/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بحث مقدماتی

 

مقدمهدیروز بیان کردیم برخی علوم اسمشون مفرد است، برخی اسمشون جمع است، مثلا می گوییم علم صرف، علم نحو، علم لغت و ..... مفرد است و یا برخی علوم مثل مثلثات، ریاضیات، رجال و ... اسمشون جمع است. اصول فقه از این دسته علومی است که اسم آن ها جمع است. بایستی تمام علوم را برگردانیم به این که هر علمی یک موضوع واحد نیاز دارد و نبایستی دچار تعدد موضوع باشد.

یک علومی از قبیل ریاضیات در حقیقت مجموعه ای از علوم نیست، بلکه یک علم است که علم حساب است، ادبیات هم اصلا یک علم نیست، 14 تا علم جداگانه است مانند صرف و نحو و بلاغت و معانی و بیان و ... رجال هم که اصلا یک علم نیست، بلکه یک فن است. مثل منطق هم که موضوع آن را دو چیز گفتهاند: تصور و تصدیق، و یا مُعَرِف و حجت. در حالی که یک علم نمی تواند دو موضوع داشته باشد. بایستی بگوییم موضوع علم منطق عبارتست از معلوم موصل به مجهول (معلومی که ما را به مجهول می رساند.) پس در واقع منطق هم یک موضوع دارد، اما اگر کسی باشد که اصرار داشته باشد که منطق دو موضوع دارد، ما در پاسخ خواهیم گفت اصلا منطق یک علم مستقل نیست، بلکه آلت است. در ادبیات وقتی می گوییم موضوع علم نحو کلمه و کلام است نمی خواهیم بگوییم موضوع علم نحو دو چیز است، بلکه مراد اینست که موضوع علم نحو، معرفت حرکت آخر کلام. فلذا این معرفت حرکت آخر هر چیزی خواه کلمه باشد و یا کلام، موضوع علم نحو است.

وقتی میگوییم اصول فقه، آیا این معنایش اینست که چند اصل پراکنده داریم که این اصول، اصول علم فقه هستند؟ مبادی و مبانی تصدیقی علم فقه هستند؟ یعنی هیچ وحدتی بین اینها نیست؟ یا این که یک وحدتی بین آنها وجود دارد؟ حالا یا وحدت موضوع، یا وحدت روش یا وحدت غرض. اگر کسی قائل باشد یک نوع وحدتی هست، ولو وحدت غرض؛ اگر وحدت غرض بود، پس در واقع علم اصول فقه هم که به صورت جمع گفته می شود این هم مفرد است. بایستی این گونه بگوییم که علم اصول فقه یعنی علمی که از غرض واحد است و آن غرض واحد هم یعنی آنچه که در استنباط نقش دارد، بحث می کند.

 

شروع بحث

کتاب کفایه یک مقدمه دارد و در ایم مقدمه 13 بحث را مطرح کرده، بعد مقدمات 8 مقصد را ذکر می کند، 5 مقصد در جلد اول کفایه که مباحث الفاظ است؛ 3 مقصد هم در جلد دوم دارد که مباحث عقلی است. در آخر هم یک خاتمه دارد که شامل مباحث اجتهاد و تقلید است. در امر اول از مقدمات 13گانه، آخوند موضوع و تعریف علم اصول را بیان می کند، اما به مناسبت اقتضای کلام، در مورد موضوع هر علمی بحث میکند. این مواردی که مرحوم آخوند(ره) در امر اول از آنها بحث میکند، الان به آنها فلسفهی علم گفته میشود. بعباره اخری به آنها علم شناسی و یا معرفتهای درجهی دوم گفته میشود. معرفت درجه اول، علم شناخت اشیا است.

آحوند در این امر چند مطلب بیان می کند از قبیل:هر علمی احتیاج به موضوع دارد.موضوع باید وحدت داشته باشد.

علم از موضوع خودش بحث نمی کند، بلکه از عوارض ذاتی موضوع بحث میکند.

به عمین مناسب مرحوم آخوند در مورد عرض ذاتی بحث می کند، سپس می پردازد به این که موضوع علم با موضوع مسئله در چیست.

 

نظر مرحوم آخوند در موضوع علم

مرحوم آخوند در موضوع علم میفرماید که موضوع علم، لازم نیست معلوم ما باشد، یا اسمش را بلد باشیم، بلکه علم موضوع میخواهد هر چند ما موضوع آن را ندانیم. و رابطهی موضوع علم با موضوع مسئله می شود رابطهی کلی و جزئی، رابطهی کلی طبیعی با افراد خودش، نه رابطه ی کل و جز؛ مثلا فرض کنید موضوع علم نحو کلمه و کلام است، و موضوع مسئله، کل فاعلٍ مرفوع است، ارتباط اینها کلی طبیعی و افرادش است.

 

اشکال برخی فقها به نظر آخوند

برخی مراجع و فقها اشکال فرموده اند که اگر مرحوم آخوند، موضوع علم طب را مد نظر قرار می داد، به این نتیجه نمی رسید. گاهی موضوع علم با موضوع مسئله، رابطهی کل و جزء است و رابطهی کلی و جزئی نیست. چون در علم طب موضوع علم، بدن انسان است و موضوع مسئله چشم درد، پا درد، شکم درد و ... است. بدن انسان با این چشم و شکم و سر و پا رابطهی کل و جز دارد و نه رابطهی کلی و جزئی. به نظر ایشان گاهی رابطه ی موضوع علم و موضوع مسئله، رابطهی کلی و جزئی است و گاهی هم رابطهی کل و جزء.

 

رد نظریه ی مستشکلین به آخوندچون مستشکل در مقام اشکال فقط علم طب را شاهد گرفته است، ما این را پاسخ می دهیم، پاسخ این گونه است که علم طب، در حقیقت علم نیست، بلکه یک فن است. داروسازی حقیقتا علم است، اما پزشکی در واقع فن است. پزشکان جزو هنرمندان هستند و عالم نیستند. علت هم اینست که علم آنست که علت و معلول را بشناسد، عالم باید بداند چرا این دارو درد را دوا می کند، چه رابطه ی علت و معلولی بین این قرص و درد وجود دارد. داروساز این را می داند، فلذا داروسازی علم است. در حالی که پزشک فقط می داند کدام قرص و کدام دارو این درد را خوب می کند و طبیب مکانیسم اثر گذاری دارو بر درد را نمی داند. فلذا پزشک عالم نیست، هنرمند است.پزشکی فن است و فن یعنی هنر، در عربی به هنر، فن گفته می شود، در فلسفه بحثی مطرح است که فیلسوف بیشتر می فهمد یا هنرمند؟ اگر شما فیلسوف باشید و در مورد تابلوی غروب عاشورای فرشچیان فلسفی نگاه کنید، این تابلو به دلایل متعدد دروغ محض است، ولی اگر هنرمند باشید و هنرمندانه نگاه کنید می گویید اسب می فهمد و برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کند. فلذا در این اختلاف که فیلسوف بیشتر می فهمد یا هنرمند، بحث مبسوطی مطرح است.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo