< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد احمد عابدی

98/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: عدم مالکیت در زمان خیار

مقـدمـه : قول غیر مشهور (شیخ طوسی و ابن جنید اسکافی و محقق حلی) اینست که مشتری در زمان خیار مالک نمیشود یا این که ملکیت بر انقضاء زمان خیار متوقف است یا به نحو کشف و یا به نحو نقل.

استدلال نظر غیر مشهور : شیخ انصاری در مکاسب فرموده است: "و استدلّ للقول الآخر بما دلّ على كون تلف المبيع من مال البائع في زمان الخيار، فيدلّ بضميمة قاعدة «كون التلف من المالك لأنّه مقابل الخراج» على كونه في ملك البائع"[1]

برای قول شیخ طوسی استدلال شده است به روایاتی که این روایات آورده تلف مبیع در زمان خیار از مال بایع است. این روایاتی که میفرماید مالک ضامن است به ضمیمه این قاعده که تلف از مالک است زیرا ضمان در برابر منافع است؛ پس معلوم میشود بایع مالک است.

آیت الله تبریزی فرموده است اصلا قاعدهی "التلف من المالک" اصلا لازم نیست. روایاتی داریم که میفرماید خسارت مبیع در زمان خیار به بایع میخورد، حتی در برخی به صراحت آمده است تا خیار تمام نشده است ملک به مشتری منتقل نمیشود. یعنی دلالت این روایات بدون قاعده تمام است.

نقد استاد عابدی به آیت الله تبریزی : لکن ما فکر میکنیم بدون قاعده، استدلال ناتمام است. زیرا این قاعده که شیخ میفرماید معنایش اینست که تلازم بین ضمان و ملک وجود دارد. هر کس ضامن است همان شخص مالک است و بالعکس.

استدلال شیخ این میشود بایع در زمان خیار مالک است، استدلال دوم هم اینست که هر کس ضامن است مالک است. بنابراین بایع اگر ضامن است، مالک هم میشود و هر کسی که مالک است، منافع را هم او میبرد و نمائات برای او است. نمائات تابع اصل است، پس اصل مال هم برای او است. با پذیرش قاعده، استدلال تمام میشود و فرمایش مکاسب درست است و اشکال آیت الله تبریزی وارد نیست.

بررسی روایات : در جواهر، سه روایت به نفع شیخ طوسی نقل کرده است. این هم معلوم است شیخ انصاری مکاسب را با نظر به جواهر تالیف نموده و این ها را نقل نموده است؛

روایت: "ابن سنان «عن الرجل يشتري العبد أو الدابّة بشرطٍ إلى يومٍ أو يومين، فيموت العبد أو الدابّة أو يحدث فيه حدثٌ، على مَن ضمان ذلك؟ فقال: على البائع حتّى ينقضي الشرط ثلاثة أيّام و يصير المبيع للمشتري، شرط له البائع أو لم يشترط. قال: و إن كان بينهما شرطٌ أيّاماً معدودةً فهلك في يد المشتري، فهو‌ ‌من مال البائع"

کسی عبد یا دابه و حیوان میخرد و شرط خیار برای یک یا دو روز میگذارد، در همان مدت هم مورد معامله میمیرد یا معیوب میشود. خسارت به عهده کیست؟ فرمود بایع ضامن است تا خیار حیوان تمام شود و مبیع هم برای مشتری شود.

بررسی دلالی: عبارت "يصير المبيع للمشتري" صریح در اینست که تا خیار تمام نشده ملک برای مشتری حاصل نمیشود. اما این فایده ندارد زیرا تمام فقها و محدثین عبارت را به بیع لازم معنی نمودهاند. یعنی تا بیع لازم شود.

روایت: "مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ حُمَيْدِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى أَمَةً بِشَرْطٍ مِنْ رَجُلٍ يَوْماً أَوْ يَوْمَيْنِ‌ فَمَاتَتْ عِنْدَهُ وَ قَدْ قَطَعَ الثَّمَنَ عَلَى مَنْ يَكُونُ الضَّمَانُ فَقَالَ لَيْسَ عَلَى الَّذِي اشْتَرَى ضَمَانٌ حَتَّى يَمْضِيَ شَرْطُهُ‌."[2]

کسی کنیزی را خرید، کنیز مرد. پول را هم داده بود. چه کسی خسارت میخورد؟ مشتری که خریده ضامن نیست تا خیار بگذرد.

بررسی سندی: حسن بن محمد بن سماعه موثق و واقفی است. غیر واحد را اسم نبرده است، اگر یک نفر بود روایت مرسل میشد، اما الان که غیر واحد است مبهم است بگوییم ضعیف است یا خیر. ابان بن عثمان جزو اصحاب اجماع است اما احتمالا جزو ناووسیه است. ناووسیه جزو زیدیه هستند که اعتبار ندارند.

بررسی دلالی: روایت میفرماید در زمان خیار مشتری ضامن نیست و خسارت به بایع میخورد.

روایت: "وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ رِبَاطٍ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ‌ حَدَثَ‌ بِالْحَيَوَانِ‌ قَبْلَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فَهُوَ مِنْ مَالِ الْبَائِعِ."[3]

اگر برای حیوان قبل از سه روز اتفاقی بیفتد، خسارت به بایع میخورد.

بررسی سندی: روایت ضعیف است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo